مفاهیم مدلهای سرمایه نظارتی و نقاط ضعف آنها
زهرا اسکندری و لیلا اخگرپور الزامات سرمایهای الزاماتی هستند که میزان سرمایه مورد نیاز برای پوشش زیانهای مربوط به عملیات بانک را درصورت بروز ریسک تعیین میکنند. کمیته بازل درباره تعیین میزان سرمایه پوششی، توافقنامههای بازلII و بازلIII را ابلاغ کرده است که شامل توصیههایی درباره قوانین و مقررات بانکی هستند. مستند بازلII الزامات مدیریت سرمایه را ابلاغ کرده است تا اطمینان حاصل شود که بانک از سرمایه کافی برای زیانهای ناشی از پرداخت وام و سرمایهگذاریهای دیگر برخوردار است.
بهطور کلی، هرچه سطح ریسک بالاتر باشد، میزان سرمایه مورد نیاز برای پوشش ریسک بیشتر میشود و این مهم، اصل مدیریت مبتنی بر ریسک سرمایه است. در طول سالها، برای محاسبه نیازهای سرمایه روشهای مختلف با پیچیدگیهای متفاوت پیشنهاد شده است. در سادهترین سطح از پیچیدگی، همه موسسات مالی ملزم شدهاند تا حداقل سرمایه پوششی برای ریسک را با روشی مشابه محاسبه کنند. این روش میتواند درصدی ثابت از درآمد موسسه باشد. یک مثال عینی از این مهم، محاسبات مربوط به ریسک عملیاتی در توافق نامه بازلII تحت رویکرد شاخص اصلی است. سطح بعدی توسعه روشی است که در آن حداقل سرمایه مورد نیاز برای پوشش ریسکهای موسسه از طریق به کارگیری عوامل ثابتی هستند که به اقلام مختلف ترازنامه یا مواردی که در صورتهای مالی گزارش میشوند، اعمال میشود. بهعنوان مثال میتوان محاسبات مربوط به ریسک عملیاتی را در توافق نامه بازلII تحت رویکرد استاندارد نام برد. سومین سطح از پیچیدگی درخصوص محاسبات مربوط به الزامات سرمایهای، اختیار دادن به بانکها برای استفاده از مدلهای داخلی خاص موسسه است. این امر نمایه ریسکهای مربوط به خود موسسه و الزامات سرمایهای منحصر به فرد موسسه را نشان میدهد. محاسبات ریسک عملیاتی در توافق نامه بازلII تحت رویکرد اندازهگیری پیشرفته یک نمونه بارز در این سطح از پیچیدگی است.
اهمیت و اهداف الزامات سرمایهای
مدیریت سرمایه برای موسسات مالی بسیار با اهمیت است؛ زیرا سرمایه علاوه بر راهاندازی کسبوکار، برای جلوگیری از انحلال یا ورشکستگی موسسه بهکار گرفته میشود. در حقیقت سرمایه مثل یک سپر در برابر ورشکستگی عمل میکند. از آنجا که سرمایه توسط سهامداران تامین میشود، منابع تامین مالی موسسه به حساب میآید؛ اما بخشی از حقوق صاحبان سهام است که تقریبا بهطور مستقیم به عملکرد شرکت (بهعنوان مثال سود شرکت) وابسته نیست. برای همین یک سپر دفاعی خوب در برابر مشکلات اقتصادی موسسه به شمار میآید. به عبارتی بدون سرمایه کافی، یک موسسه مالی میتواند ورشکسته یا در آستانه سقوط باشد. این موضوع در واقعیت برای برخی موسسات مالی بزرگ (بهعنوان مثال ورشکستگی بانک بزرگ لمان برادرز) در طول بحران مالی جهانی در ۲۰۰۸ اتفاق افتاد. بنابراین داشتن سرمایه مناسب برای جلوگیری از ورشکستگی یک موسسه ضرورت دارد.
سرمایه نظارتی (Regulatory Capital): سرمایه نظارتی میزان سرمایه مورد نیازی است که بر اساس مقررات ابلاغی مقام ناظر محاسبه و نگهداری میشود. برای کشورهایی که توافقنامه بازلII را پذیرفتهاند، رکن اول توافقنامه، حداقل سرمایه مورد نیاز را تعیین کرده است و همچنین در رکن دوم آن، فرآیند ارزیابی داخلی کفایت سرمایه (ICAAP) معرفی شده است که به بانکها اختیار میدهد سرمایه مورد نیاز خود را بهصورت داخلی محاسبه و مشخص کنند که برای پوشش ریسکهای موسسه به سرمایه اضافی نیاز هست یا خیر. در توافقنامه بازلII حداقل سرمایه مورد نیاز یک بانک برابر است با مجموع سرمایه مورد نیاز برای پوشش ریسکهای اعتباری، عملیاتی و بازار.
سرمایه اقتصادی (Economic Capital): سرمایه اقتصادی میزان سرمایه مورد نیاز یک موسسه تجاری را مشخص میکند و این اطمینان را میدهد که موسسه در یک بازه زمانی مشخص با احتمال معین، توان مالی مقابله با مشکلات اقتصادی را در شرایط اقتصادی روز خواهد داشت. این سرمایه معمولا بهعنوان مقدار سرمایه مورد نیاز بانک برای پوشش زیانهای غیرمنتظره در یک بازه زمانی مشخص و در بازه اطمینان معین (که با استفاده از روش ارزش در معرض خطر (VAR) اندازهگیری میشود) شناخته میشود و میتواند ریسک بازار، ریسک اعتباری و ریسک عملیاتی را پوشش دهد. سرمایه اقتصادی را میتوان بهعنوان ابزاری که توسط واحد تجاری برای مدیریت ریسک بهصورت داخلی توسعه و پیادهسازی میشود، در نظر گرفت.
این معیار به شرکتها اجازه میدهد تا بهطور مداوم ریسکهای بانک را ارزیابی کنند و سرمایه لازم را برای پوشش اثرات اقتصادی فعالیتهای ریسکی اختصاص دهند. بهطور خاص، تجزیه و تحلیل سرمایه اقتصادی بهطور معمول شامل شناسایی ریسکهای ناشی از فعالیتها یا منابع در معرض ریسک، تلاش برای اندازهگیری و کمی کردن ریسکهای شناساییشده، تجمیع این ریسکها و تخصیص سرمایه به آنها است.
سرمایه واقعی قابل دسترس (Actual Available Capital): سرمایه قابل دسترس، سرمایه واقعی است که توسط واحد تجاری نگهداری میشود. معمولا تعاریف بسیاری توسط بانکها برای سرمایه قابل دسترس وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: حقوق صاحبان سهام مشهود، سرمایه لایه اول یا تعاریفی که توسط آژانسهای رتبهبندی استفاده میشود. از جمله اقلام مختلفی که میتواند در تعریف سرمایه قابل دسترس (برخی از آنها در تعریف سرمایه نظارتی لحاظ شده است) گنجانده شود، عبارتند از: حقوق صاحبان سهام عادی، سهام ممتاز، حقوق صاحبان سهام تعدیلشده، سهام ممتاز بدون سود انباشته، سود انباشته برای سرمایهگذاری، ذخایر تکمیلی، ذخایر، سود خالص جاری، سود برنامهریزیشده، سود تحقق نیافته و.
در تعیین میزان سرمایه واقعی که باید نگهداری شود، مدیریت واحد تجاری میتواند موارد زیر را در نظر بگیرد:
۱- مقررات الزامات سرمایه و سرمایه اقتصادی (در صورت وجود).
۲- سرمایه یا سطح توان مالی برای ایفای تعهدات برای حفظ یک رتبه خاص که توسط آژانسهای رتبهبندی اعتباری تعیین شده است.
۳- سطوح تعیینشده توسط بانکهای مشابه یا رقیب.
۴- تاثیر سهامداران و غیره.
نقاط ضعف در مدلهای سرمایه نظارتی و پیامدهای آنها
درحالیکه سرمایه نظارتی در جلوگیری از ورشکستگی شرکت مثال از محاسبه سرمایه در گردش بسیار مهم است، در مدلهای سرمایه نظارتی نقاط ضعف خاصی وجود دارد که در ادامه تشریح میشود:
۱- اولین ضعف در مدل سرمایه نظارتی این است که میزان سرمایه نظارتی میتواند تفاوت قابل توجهی با سطح سرمایه مطلوب واقعی داشته باشد که با روشهای پیچیده سرمایه مبتنی بر ریسک تعیین میشود. اگر سرمایه واقعی شرکتها صرفا بر اساس سرمایه ابلاغشده توسط مقام ناظر تعیین شود، این امر میتواند باعث شود که برخی بانکها سرمایه بسیار کم یا بیش از حد نگهداری کنند. اگر یک بانک سرمایه خیلی کم یا خیلی زیاد نگه دارد، این امر پیامدهای متفاوتی برای ذینفعان خواهد داشت.
۲- ضعف دیگر در مدل سرمایه نظارتی این است که سرمایه نظارتی به اندازه سرمایه اقتصادی در تسهیل تصمیمگیری مبتنی بر ریسک موثر نیست. سرمایه اقتصادی را میتوان بر اساس ریسک پرتفوی یا براساس منابع در معرض خطر یا بر مبنای پروژهها محاسبه کرد که این امر میتواند تصمیمات مبتنی بر مثال از محاسبه سرمایه در گردش ریسک را تسهیل کند (مثلا ارزیابی عملکرد تعدیلشده با ریسک و تخصیص سرمایه بر اساس ریسک). از طرف دیگر، سرمایه نظارتی بهصورت تجمیعی تعیین میشود (مثلا سطح کل شبکه) و نمیتواند برای تسهیل در تصمیمگیریهای مبتنی بر ریسک در سطح پرتفوی یا سطح پروژه یا سطح منابع در معرض خطر اندازهگیری شود.
۳- یک ضعف دیگر در مدل سرمایه نظارتی مربوط به جداول زمانی گزارشگری و نظارت بر سرمایه نظارتی است. ممکن است گزارشگری و نظارت بر سرمایههای نظارتی به موقع نباشد، در این صورت نمایه ریسک واحد تجاری بهروز نخواهد بود. میزان ریسک بانک میتواند تحت تاثیر حوادثی مانند بحران مالی، نکول قابل توجه طرفهای تجاری و غیره قرار گیرد. سرمایه نظارتی بهصورت دورهای در دورههای مشخص به ناظران ارائه میشود (بهعنوان مثال در کشور ایالات متحده، نسبت سرمایه بهصورت سهماهه به مقامات نظارتی گزارش میشود). در زمان بحران (بهعنوان مثال بحران مالی جهانی یا ملی، ورشکستگی موسسات مالی بزرگ) ممکن است گزارش دورهای الزامات سرمایهای برای تشخیص یا جلوگیری از مشکلات اقتصادی یا ورشکستگی بانک به موقع نباشد و این امر میتواند تاثیر گستردهای در شبکه بانکی و در نهایت کل اقتصاد داشته باشد و منجر به ریسک سیستمیک شود. بروز ریسک سیستمیک و سرایت آن به اقتصاد کشور باعث ایجاد مشکلات بسیار جدی برای کشور میشود.
بازده وجوه سرمایه گذاری شده (ROIC) Return On Investing Capital چیست؟
بازده وجوه سرمایه گذاری شده (ROIC) محاسبه ای است که برای ارزیابی کارایی شرکت در تخصیص سرمایه تحت کنترل خود به سرمایه گذاری های سودآور استفاده می شود. ROIC نشان می دهد که یک شرکت چقدر از سرمایه خود برای تولید سود استفاده می کند. مقایسه بازده وجوه سرمایه گذاری شده شرکت با میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) نشان می دهد که آیا بازده سرمایه گذاری شده به طور موثر استفاده می شود یا خیر.
بازده وجوه سرمایه گذاری شده (ROIC) مقدار پولی است که شرکت به دست می آورد که بالاتر از میانگین هزینه ای است که برای بدهی و سرمایه خود می پردازد.
بازده وجوه سرمایه گذاری شده می تواند به عنوان معیاری برای محاسبه ارزش سایر شرکت ها مورد استفاده قرار گیرد
تصور می شود که یک شرکت در صورتی ارزش ایجاد می کند که ROIC آن از میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) فراتر رود.
فرمول محاسبه آن :
ROIC=NOPAT ÷Invested Capital
NOPAT=Net operating profit after tax
بازده وجوه سرمایه گذاری شده = سود خالص عملیاتی بعد از مالیات تقسیم بر سرمایه گذاری مجدد
ROIC = (net income - dividends) / (debt + equity)
بازده وجوه سرمایه گذاری شده) = سود خالص-سود سهام تقسیمی) تقسیم بر (بدهی + حقوق مالکانه)
روش های مختلفی برای محاسبه این مقدار وجود دارد. یکی این است که بدهی های جاری و بدون بهره (NIBCL) - از جمله بدهی های مالیاتی و حساب های پرداختنی، تا زمانی که مشمول بهره یا کارمزد نباشند - از کل دارایی ها کم شود.
روش سوم محاسبه بازده وجوه سرمایه گذاری شده این است که ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام شرکت را به ارزش دفتری بدهی آن اضافه کنید و سپس دارایی های غیرعملیاتی شامل وجه نقد و معادل های نقدی، اوراق بهادار قابل فروش و دارایی های عملیات متوقف شده را کم کنید.
آخرین راه برای محاسبه بازده وجوه سرمایه گذاری شده ، به دست آوردن رقم سرمایه در گردش با کم کردن بدهی های جاری از دارایی های جاری است. در مرحله بعد، با کم کردن وجه نقد از ارزش سرمایه در گردشی که به تازگی محاسبه کرده اید، سرمایه در گردش غیر نقدی به دست می آورید. در نهایت سرمایه در گردش غیرنقدی به دارایی های ثابت شرکت اضافه می شود.
ROIC بالاتر از هزینه سرمایه به این معنی است که یک شرکت سالم و در حال رشد است، در حالی که ROIC کمتر از هزینه سرمایه نشان دهنده یک مدل تجاری ناپایدار است.
برای محاسبه صورت فرمول ساده ترین راه، کم کردن سود سهام از درآمد خالص شرکت است.
از سوی دیگر، از آنجایی که یک شرکت ممکن است از یک منبع درآمدی یکباره و غیر مرتبط با کسب و کار اصلی آن سود برده باشد - برای مثال، سود بادآورده ناشی از نوسانات نرخ ارز خارجی - اغلب ترجیح داده می شود که به سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات توجه شود (NOPAT) )
. NOPAT با تعدیل سود عملیاتی برای مالیات محاسبه می شود:
NOPAT = (operating profit) * (1 - effective tax rate)
سود خالص عملیاتی بعد از کسر مالیات = (سود عملیاتی) * (1 - نرخ مالیات موثر)
بسیاری از شرکتها نرخهای مالیات مؤثر خود را برای سه ماهه یا سال مالی در گزارشهای سود خود گزارش میکنند، اما همه شرکتها این کار را انجام نمیدهند - به این معنی که ممکن است لازم باشد نرخ را با تقسیم هزینه مالیات شرکت بر درآمد خالص محاسبه کنیم.
بازده وجوه سرمایه گذاری شده (ROIC) چه چیزی می تواند به شما بگوید
ROIC همیشه به صورت درصد محاسبه می شود و معمولاً به صورت یک ارزش سالانه یا انتهایی 12 ماهه بیان می شود. برای تعیین اینکه آیا شرکت در حال ایجاد ارزش است، باید با هزینه سرمایه یک شرکت مقایسه شود.
اگر ROIC از میانگین موزون هزینه مثال از محاسبه سرمایه در گردش سرمایه (WACC) - متداولترین متریک هزینه سرمایه - بیشتر باشد،
ROIC یکی از مهم ترین و آموزنده ترین معیارهای ارزشیابی برای محاسبه است. با این حال، برای برخی از بخشها مهمتر از سایر بخشها است، زیرا شرکتهایی که سکوهای نفتی را اداره میکنند یا نیمهرساناها تولید میکنند، سرمایهگذاری بسیار بیشتری نسبت به آنهایی که به تجهیزات کمتری نیاز دارند، انجام میدهند.
محدودیت های بازده وجوه سرمایه گذاری شده (ROIC)
یکی از نکات منفی این معیار مثال از محاسبه سرمایه در گردش این است که چیزی در مورد اینکه کدام بخش از کسب و کار ارزش تولید می کند، نمی گوید. اگر محاسبه خود را بر اساس درآمد خالص (منهای سود سهام) به جای NOPAT انجام دهید، نتیجه می تواند حتی مبهم تر باشد، زیرا بازده ممکن است از یک رویداد واحد و غیر تکراری ناشی شود.
ROIC زمینه لازم را برای سایر معیارها مانند نسبت قیمت به درآمد (P/E) فراهم می کند. به طور مجزا، نسبت P/E ممکن است نشان دهد که یک شرکت بیش از حد فروخته شده است، اما این کاهش می تواند به این دلیل باشد که شرکت دیگر با همان نرخ (یا اصلاً) ارزشی برای سهامداران ایجاد نمی کند.
مثالی از نحوه استفاده از بازده وجوه سرمایه گذاری شده
به عنوان مثال، اجازه دهید شرکت هدف (TGT) را در نظر بگیریم. این شرکت ROIC خود را مستقیماً در سال مالی 2021 10-K محاسبه می کند و مؤلفه هایی را که وارد محاسبه شده است را نشان می دهد.
محاسبه ROIC با درآمد عملیاتی شروع می شود، سپس خالص سایر درآمدها را برای دریافت EBIT اضافه می کند. سپس سود اجاره عملیاتی دوباره اضافه می شود و مالیات بر درآمد برای دریافت NOPAT کم می شود. بازده وجوه سرمایه گذاری شده هدف شامل حقوق صاحبان سهام، بدهی بلندمدت و بدهی های اجاره عملیاتی است. هدف، وجه نقد و معادل های نقدی را از مجموع آن ارقام کم می کند تا بازده وجوه سرمایه گذاری شده خود را بدست آورد.
بازده سرمایه گذاری شده چیست؟
بازده سرمایه گذاری کل مقدار پولی است که توسط یک شرکت با انتشار اوراق بهادار جمع آوری می شود - که مجموع تعهدات اجاره، بدهی و اجاره های سرمایه ای شرکت است. بازده سرمایه گذاری یک آیتم خطی در صورت مالی شرکت نیست زیرا بدهی، اجاره سرمایه و حقوق صاحبان سهام هر کدام به طور جداگانه در ترازنامه فهرست شده اند.
بازگشت بازده سرمایه گذاری شده به شما چه می گوید؟
بازده سرمایه سرمایه گذاری شده (ROIC) کارایی شرکت را در تخصیص سرمایه تحت کنترل خود به سرمایه گذاری ها یا پروژه های سودآور ارزیابی می کند. نسبت ROIC به خوبی نشان میدهد که یک شرکت چقدر از پولی که از خارج جمعآوری کرده است برای ایجاد بازده استفاده میکند. مقایسه بازده وجوه سرمایه گذاری شده شرکت با میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) نشان می دهد که آیا سرمایه سرمایه گذاری شده به طور موثر استفاده می شود یا خیر.
چگونه ROIC را محاسبه می کنید؟
فرمول ROIC سود عملیاتی خالص پس از کسر مالیات (NOPTAT) تقسیم بر سرمایه سرمایه گذاری شده است. شرکتهایی که بازده سرمایه ثابت یا رو به بهبودی دارند، بعید است که مقادیر قابل توجهی از سرمایه جدید را وارد کار کنند.
حجم بازار کریپتو چیست و چگونه محاسبه میشود؟
بسیاری از افراد حاضر در دنیای ارزهای دیجیتال فکر میکنند که هر چه قیمت یک رمزارز پایینتر باشد، احتمال افزایش قیمت و ارزش آنها بیشتر خواهد بود. برای مثال، برای رمزارزی با ارزش ۰/۱۰ دلار در مقایسه با رمزارزی با ارزش ۱٫۰۰۰ دلار، شانس بیشتری جهت صعود ارزش کلی در روزهای پیش رو قائل هستند. با این حال، اینکه فقط به ارزش کنونی یک رمزارز به عنوان معیاری برای برآورد ارزش واقعی آن تکیه کنیم به هیچ وجه درست نیست. بلکه شاخص مهمتر در این خصوص، حجم بازار کریپتو است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
حجم بازار کریپتو چیست؟
حجم بازار کریپتو
حجم بازار یا مارکت کپ اصطلاحی است که برای نشان دادن ارزش بازار ارزهای دیجیتال به کار میرود. ضمن اینکه از آن به عنوان معیاری برای اندازهگیری یک رمزارز خاص هم استفاده میشود؛ بدین صورت که هر چه ارزش بازار رمزارز مورد نظر بالاتر باشد، اندازه آن هم در مقایسه با رقبایش بیشتر است. در حال حاضر، بیت کوین بزرگترین ارز دیجیتال موجود از لحاظ حجم بازار است.
شیوه محاسبه ارزش بازار بسیار ساده و سرراست است. فرمول طلایی آن به این شکل است: “قیمت بازار * توکنهای در گردش”. در واقع ارزش بازار هر رمزارز با محاسبه ضرب قیمت کنونی در مقدار سرمایه در گردش کلی آن مشخص میشود. برای مثال در ادامه به محاسبه این شاخص در بیت کوین میپردازیم:
در زمان نوشتن این مطلب، هر بیت کوین با قیمت حدودا ۴۷ هزار دلار در بازار معامله میشود و مقدار کلی بیت کوین موجود در بازار برابر با ۱۸٫۸۱۶٫۴۰۰ واحد است. بنابراین با محاسبه ذکر شده، ارزش بازار بیت کوین تقریبا معادل ۸۸۷ میلیارد دلار میشود. از آنجا که بیت کوین به نوعی پدر دیگر ارزهای دیجیتال به حساب میآید، طبیعی است که با تسلط ۴۱ درصدی این ارز دیجیتال در بازار، آن را بزرگترین کوین دیجیتالی جهان بدانیم. بنابراین ارزش بازار بیت کوین را میتوان معادل ۴۱ درصد از ارزش کل بازار ارزهای دیجیتال برآورد کنیم. در ادامه نگاه دقیقتری به دو مولفه موجود در این فرمول، خواهیم انداخت:
قیمت بازار
قیمت بازار به قیمت ارز دیجیتال مورد نظر بر اساس نرخهای کنونی بازار میگویند. به زبان ساده، این مقدار به همان قیمتی گفته میشود که خریداران و فروشندگان در یک بازار آزاد و در یک زمان خاص، روی آن به توافق رسیدهاند. این نکته مهمی است که قیمت ارز دیجتال بسته به صرافیها، زوج ارزهای متفاوت (فیات یا دیجیتال) و کشورهای مختلف، متفاوت است.
همانطور که در میدانید، قیمتهای بیت کوین در صرافیهای مختلف و در یک زمان خاص، به هیچوجه یکسان نیست. این مساله به خاطر تفاوت در پویایی عرضه و تقاضا است که در نهایت منجر به تعیین قیمت ارزهای دیجیتالی میشود. به عنوان مثال، قیمت بیت کوین در کشورهایی که عرضه کمتری (به دلیل کمبود فروشنده) به نسبت تقاضای موجود دارند، میتواند گرانتر باشد. از جمله این کشورها میتوان به نیجریه و زیمباوه اشاره کرد. بهترین راه برای پیدا کردن ارزش بازار یک ارز دیجیتال، نگاه به قیمت تجمیعی آن است. این قیمت بر اساس میانگین قیمت کوین مورد نظر در صرافیهای مختلف به دست میآید. برای دسترسی به این قیمت میتوانید به سایتهایی مثل CoinMarketCap مراجعه کنید.
سرمایه در گردش
این شاخص به تعداد کوینهای جاری و موجود در بازار اشاره دارد. این شاخص را نباید با مفهوم کل سرمایه موجود اشتباه بگیرید. چون به کلی متفاوت هستند.
برای مثال سرمایه در گردش کنونی بیت کوین، ۱۸٫۸۱۶٫۴۰۰ بیت کوین است. این یعنی بیش از ۱۸ میلیون بیت کوین در حال حاضر وجود دارد. بیت کوینهایی که یا در صرافیها معامله میشوند یا در کیف پول کاربران نگهداری میشوند یا اینکه خیلی ساده، برای همیشه گم شدهاند! اما مفهوم کل سرمایه به مقدار کل کوینهایی که در این پروژه وجود دارند، از جمله کوینهایی که هنوز استخراج نشدهاند، اشاره دارد.
در مورد بیت کوین، حداکثر تعداد این ارز دیجیتال، ۲۱ میلیون واحد خواهد بود. به این شکل که با توجه به روند استخراج، بیت کوین جدید ایجاد میشود. این کار تا زمانی که میزان تامین کوینهای فعلی به مرز ۲۱ میلیون عدد برسد ادامه دارد. با رسیدن به این مرز مشخص شده، دیگر هیچ بیت کوینی برای استخراج کردن در دسترس نخواهد بود. در آن مرحله، کل سرمایه بیت کوین برابر با سرمایه در گردش آن خواهد بود.
یادآوری این نکته مهم است که اکثر توکنها از پیش استخراج شده هستند. به این معنی که این توکنها در شروع پروژه استخراج شدهاند و از اینرو دیگر هیچ توکنی برای استخراج در آینده باقی نمانده است. در این حالت هم مقدار سرمایه کلی رمزارز مورد نظر برابر با سرمایه در گردش خواهد بود.
انواع معیارهای حجم بازار کریپتو
به طور کلی برای این موضوع دو نوع معیار در دنیای ارزهای دیجیتال وجود دارد: ارزش بازار برای هر رمزارز و ارزش کلی بازار رمزارزها.
حجم بازار برای هر رمزارز
این معیار به طور خاص و به صورت جداگانه به بررسی ارزش بازار برای هر کدام از رمزارزها میپردازد. اطلاعات مربوط به این دسته را هم میتوانید از سایت CoinMarketCap جویا شوید.
ارزش بازار رمزارزهای مختلف
معمولا هر ارز دیجیتال بر اساس ارزش بازارش رتبهبندی میشود. ارزش بازار بالاتر به معنی اندازه بزرگتر است. توجه به این شاخص در هر ارز دیجیتال برای ارزیابی آن یا حتی مقایسهاش با دیگر رقبا بسیار کاربردی است. اما اگر قصد پیگیری رشد کلی بازار ارزهای دیجیتال را دارید، معیار بعدی میتواند به شما کمک کند.
ارزش کلی بازار رمزارزها
اگر به صورت مرتب به سایت CoinMarketCap یا پلتفرمهای مشابه آن مراجعه میکنید، احتمالا با این معیار آشنایی داشته باشید. برای مثال به تصویر زیر دقت کنید:
ارزش کلی بازار ارزهای دیجیتال
حجم بازار کریپتو، معیاری برای بررسی ارزش تمامیت بازار ارزهای دیجیتال است. محاسبه این معیار با جمع کردن ارزش بازار همه رمزارزهای موجود صورت میگیرد. در حال حاضر، ۷۷۰۰ کوین و توکن در دنیای رمزارزها وجود دارد. معیار ارزش کلی بازار میتواند نشاندهنده اندازه این دنیا باشد. بدین ترتیب میتوانیم به راحتی و در هر زمانی رشد و قدرت بازار رمزارزها را زیر نظر بگیریم. در تصویر زیر، گرافی در این خصوص را مشاهده میکنید:
نمودار رشد ارزهای دیجیتال در مقاطع مختلف
در حال حاضر، ارزش کلی صنعت و بازار رمزارزها معادل ۲.۱ تریلیون دلار است. همانطور که میبینید، به راحتی توانستیم با استفاده از این معیار به بررسی میزان کلی بازار رمزارزها بپردازیم.
اهمیت معیار حجم بازار کریپتو
تئوریهای مالی بر این عقیده استوار هستند که هر چه اندازه شرکت (در این مورد، ارز دیجیتال) بزرگتر باشد، نرخ رشد آن کندتر بوده و از ریسک کمتری هم برخوردار است. با مقایسه بیت کوین به عنوان اولین مثال از محاسبه سرمایه در گردش و بزرگترین ارز دیجیتال موجود با یک توکن جدید با همان عرضه اولیه کوین (ICO)، به درستی و منطقی بودن این تئوری پی میبریم. توکن جدید از احتمال افزایش بینظیری در قیمت برخوردار است. به طوری که پیش بینی میشود در مدت زمان نسبتا کوتاهی قیمت آن به ۲، ۳ و حتی ۱۰ برابر افزایش پیدا کند. چنین رشدی را هرگز در بیت کوین شاهد نخواهیم بود.
با این حال، ریسک خرید این توکن هم بسیار زیاد است. چرا که احتمال برابری هم برای از کار افتادن این رمزارز جدید وجود دارد. چرا که توکنهای ICO بسیار تازه کار هستند و هنوز راه زیادی برای گذراندن تستهای زمانی در پیش دارند. در نقطه مقابل، بیت کوین از ریسک بسیار پایینتری برخوردار است. چرا که در طول این سالها بارها تست شده و کارایی خود را ثبت کرده است.
مشکل دستکاری در رمزارزهای با ارزش کم
رمزارزهایی که از ارزش بازار پایینی برخوردار هستند به شدت توسط تریدرها و سرمایهگذاران بزرگ دستکاری میشوند. این کار از آن جهت برای این دسته از کاربران آسان است که کمبود حجم معاملات در این نوع از کوینها باعث میشود که وارد شدن با قیمتهای دلخواه و ایجاد نوسانات شدید در آن، کار چندان مشکلی نباشد. از آنجا که در فضای رمزارزها قاعده و قانون خاصی وجود ندارد، دستکاری بازار در آن کاری شایع است. در حالی که دستکاری کوینهای با ارزش بالاتر مثل بیت کوین دشوارتر است. این قضیه به علت ارزش و حجم بالاتر این دسته از سکهها است. در واقع برای دستکاری در بیت کوین، باید قادر به تزریق مقدار بسیار زیادی بیت کوین به بازار باشید؛ چیزی که احتمال وقوعش بسیار کم است.
آیا فقط باید به ارزش بازار توجه کنیم؟
معمولا این گرایش وجود دارد که ارزش هر رمزارز را با توجه به قیمت فعلی آن تعیین کنیم. برای مثال، وقتی رمزارزی را با قیمت ۰/۱۰ دلار یا ۰/۰۵ دلار میبینیم، فورا ارزانی این سکه را مورد توجه قرار داده و فرض را بر پتانسیل بالای آن برای رشد چند برابری در آینده نزدیک قرار میدهیم. با این حال این اشتباهی رایج است. چرا که عامل مهم دیگری هم در این میان باید مورد توجه قرار گیرد و آن، سرمایه در گردش است. بهتر است توضیح این مطلب را با مقایسه لایت کوین (LTC) و ریپل (XRP) ادامه دهیم.
مقایسه ریپل و بیت کوین
قیمت ریپل ۱ دلار و قیمت لایت کوین، ۱۸۲ دلار است. طبیعتا اگر فقط به قیمت این دو ارز دیجیتال توجه کنید، ریپل را به عنوان ارز دیجیتالی که از آینده بهتری برای رشد بیشتر برخوردار است انتخاب میکنید. چرا که به نظر میرسد رشد یک دلاری برای ریپل سادهتر و در دسترستر از لایت کوین باشد. با این حال در واقعیت احتمال رشد ارزش لایت کوین بیش از ریپل است. به این دلیل مثال از محاسبه سرمایه در گردش که کوینهای در گردش لایت کوین فقط ۶۵ میلیون عدد است؛ در حالی که این مقدار برای ریپل ۴۵ میلیارد عدد است! بدین ترتیب ارزش بازار لایت کوین فقط ۱۲ میلیارد دلار است. در نقطه مقابل، ارزش بازار ریپل برابر با ۵۰ میلیارد دلار است. بنابراین لایت کوین برای رسیدن به ریپل، میتواند تا ۲ تا ۳ برابر رشد بیشتر را تجربه کند. از این مثال میتوانیم به سادگی به اهمیت این شاخص و توجه به آن به جای در نظر گرفتن قیمت ارز دیجیتال مد نظرمان پی ببریم.
نکته مهم دیگر این است که کل تعداد کوینهای ریپل برابر با ۱۰۰ میلیارد عدد است. بنابراین هنوز ۵۵ میلیارد ارز XRP عرضه نشده وجود دارد. در علم اقتصاد، هرچه مقدار سرمایه کلی چیزی بیشتر باشد در نهایت شاهد قیمت پایینتر آن خواهیم بود (با فرض مقدار تقاضای ثابت). به این خاطر که ارزش کوین مورد نظر بین همه کوینهای اضافی موجود توزیع میشود. نکتهای که در نهایت منجر به قیمت پایینتر آن میشود.
به این مساله توجه داشته باشید که توجه صرف به یک معیار یا شاخص به صورت جداگانه، نمیتواند تصویر کاملی از وضعیت موجود به شما ارائه کند. این شاخص عموما به عنوان معیاری برای اندازه گیری اندازه یا ارزش ارزهای دیجیتال به کار میرود. منتهی برای سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال، نباید فقط به بررسی حجم بازار کریپتو اکتفا کنید. چون عوامل بسیاری وجود دارند که باید مورد توجه قرار دهید.
29 شاخص کلیدی عملکرد محبوب مالی برای داشبورد مدیریتی
شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مقداری قابل اندازه گیری است که نشان می دهد عملکرد یک شرکت در زمینه درآمدزایی و سودآوری چقدر خوب است. نظارت بر KPI ها نشان می دهد که آیا یک کسب و کار به اهداف بلند مدت خود رسیده است.
صرف نظر از وسعت، سابقه و صنعت هر یک از شرکت ها باید از علمکرد مالی خود آگاهی داشته باشند. در حالی که حسابداران با همه هزینه ها، درآمد و بودجه سر و کار دارند، مدیران شرکت نیز باید از اقدامات مهم مالی مطلع باشند.
سریع ترین و کارآمدترین راه برای پیگیری عملکرد سازمان، راه اندازی داشبورد KPI است که معیارهای مالی را نمایش می دهد.
گزارش کامل KPI مالی، به روزرسانی های حقیقی در مورد ارقام مهم مالی یک شرکت را ارائه می دهد، مانند جریان نقد عملیاتی، نسبت جاری، نرخ سوختن سرمایه و غیره.
با استفاده از معیارهای مالی پرکاربرد، ما طیف کاملی از معیارهای مهم بودجه را که اکثر شرکت ها باید بسنجند، توضیح خواهیم داد.
1- جریان نقد عملیاتی (OCF)
جریان نقد عملیاتی مقدار کل پول تولیدشده توسط عملیات روزانه یک شرکت را نشان می دهد. این معیار مالی به این نکته اشاره می کند که آیا شرکت می تواند جریان نقد مثبت مورد نیازِ رشد را حفظ کند یا برای تامین کلیه هزینه ها به سرمایه خارجی نیاز دارد.
گردش جریان نقد عملیاتی با تنظیم درآمد خالص برای مواردی مانند استهلاک، تغییرات سرمایه و تغییر در حساب های دریافتنی محاسبه می شود. در حالی که جریان نقد عملیاتی خود را آنالیز می کنید، آن را با کل سرمایه به کار رفته مقایسه کنید، در این صورت می توانید ارزیابی کنید که تجارت شما سرمایه کافی برای مثبت نگه داشتن حساب ها تولید می کند.
2- نسبت جاری
نسبت جاری منعکس کننده مثال از محاسبه سرمایه در گردش توانایی سازمان در پرداخت کلیه تعهدات مالی طی یک سال است. این KPI دارایی های جاری شرکت مانند حساب دریافتkی و بدهی های جاری را زیر نظر می گیرد.
نحوه ارزیابی نسبت جاری شما: نسبت جاری کم تر از یک نشان می دهد که شرکت شما قادر به انجام کلیه تعهدات مالی نخواهد بود، مگر این که جریان نقد اضافی وجود داشته باشد.
نسبت جاری سالم بین 1.5 تا 3 است، اما داشتن دوره های نسبت جاری زیرِ 1 برای مشاغل کم نیست، به خصوص اگر شرکت در حال سرمایه گذاری روی رشد یا پرداخت بدهی باشد.
سرمایه گذاران دوست دارند از نسبت جاری به عنوان چرخه عملکرد سالم شرکت استفاده کنند. نسبت جاری بیش از حد بالا ممکن است نشان دهنده این باشد که شرکت دارایی و پول نقد زیادی دارد اما نمی تواند در زمینه نوآوری و رشد سرمایه گذاری کند.
3- نسبت آنی یا نسبت سریع
نسبت آنی نشان می دهد که آیا یک کسب و کار دارایی کوتاه مدت کافی برای پوشش بدهی های خود در آینده نزدیک را دارد. نسبت آنی، به دلیل نادیده گرفتن نقدینگی ها مانند فهرست موجودی ها، نمای دقیق تری از سلامت مالی یک شرکت را نسبت به نسبت جاری ارائه می دهد.
4- نرخ سوختن سرمایه
این KPI منعکس کننده میزان هزینه های هفتگی، ماهانه یا سالانه یک شرکت است. این معیار اصلی می تواند به نفع شرکت های کوچکی باشد که تجزیه و تحلیل گسترnه مالی را انجام نمی دهند.
در مقایسه با سود خالص و درآمد، نرخ سوختن سرمایه نشان می دهد که آیا هزینه های عملیاتی سازمان در طولانی مدت پایدار است یا خیر.
5- حاشیه سود خالص
این معیار نشان می دهد که یک شرکت در سودآوری در مقایسه با درآمد خود چقدر کارآمد است. این KPI که غالباً به صورت درصد محاسبه می شود، نشان می دهد که چگونه مقدار مثال از محاسبه سرمایه در گردش هر دلار به دست آمده توسط شرکت به سود تبدیل می شود.
حاشیه سود خالص منعکس کننده سودآوری یک تجارت است و نشان می دهد که شرکت در چشم انداز بلندمدت به چه سرعتی می تواند رشد کند.
6- حاشیه سود ناخالص
حاشیه سود ناخالص پول باقی مانده از درآمد را پس از محاسبه هزینه کالاهای فروخته شده اندازه می گیرد. این معیار که شاخص خوبی برای سلامت مالی یک شرکت است، نشان می دهد که آیا یک کسب و کار توانایی پرداخت هزینه های عملیاتی خود را دارد، آن هم در حالی که بودجه ای برای رشد باقی مانده است.
معمولاً سازمان ها از حاشیه سود ناخالص نسبتاً پایداری برخوردار هستند، مگر این که برخی تغییرات اساسی را که در هزینه های تولید تاثیرگذار بوده یا تغییراتی را که در سیاست های قیمت گذاری اعمال نکرده اند، انجام دهند.
محاسبه شده به عنوان= هزینه کالاهای فروخته شده / درآمد
برای مشاهده نمونه داشبورد تحلیل سودآوری بر روی دکمه روبرو کلیک کنید.
7- سرمایه در گردش
KPI سرمایه در گردش، دارایی موجود سازمان را برای پاسخگویی به تعهدات مالی کوتاه مدت اندازه می گیرد. سرمایه در گردش شامل دارایی مانند وجه نقد موجود، سرمایه گذاری های کوتاه مدت و حساب های دریافتنی است که نقدینگی تجارت (توانایی تولید سریع پول نقد) را نشان می دهد.
پول نقد فوری موجود به عنوان سرمایه در گردش شناخته می شود. با مطالعه دارایی های موجود که با بدهی های کوتاه مدت مالی رو به رو هستند، سلامت مالی را تجزیه و تحلیل کنید. سرمایه در گردش که با کسر بدهی های جاری از دارایی های جاری محاسبه می شود، شامل دارایی هایی مانند پول نقد موجود، سرمایه گذاری های کوتاه مدت و حساب های دریافتنی است.
سرمایه در گردش با کسر بدهی های جاری (تعهدات مالی) از دارایی های جاری (منابعی با ارزش نقدی) محاسبه می شود.
8- حساب های دریافتنی جاری
این KPI میزان پولی را که بدهکاران به یک تجارت بدهکار هستند، اندازه گیری می کند. معیار حساب های دریافتنی جاری به شما کمک می کند درآمد آینده را تخمین زده و میانگین روزهای بدهکار را محاسبه کنید. همچنین این معیار نشان می دهد که یک شرکت تجاری یا مشتری عادی چه مدت طول می کشد تا بدهی خود را پرداخت کند.
معیار حساب های دریافتنی جاری بالا ممکن است نشان دهد که مثال از محاسبه سرمایه در گردش یک تجارت قادر به معامله با بدهکاران طولانی مدت نیست و در نتیجه ضرر می کند. اگر افراد یا شرکت ها قبض خود را پرداخت نکنند، به عنوان پیش فرض در نظر گرفته می شوند.
9- حساب های پرداختنی جاری
در مقابل حساب های دریافتنی، معیار حساب های پرداختنی جاری مبلغی است که یک تجارت باید به تامین کنندگان، بانک ها و بستانکارhن بپردازد. این معیار می تواند توسط بخش های تجاری و پروژه ها تجزیه و تحلیل شود تا اطلاعات بیشتری در مورد بدهی های فعلی به دست آید.
برای محاسبه حساب های پرداختنی جاری، سازمان ها باید کلیه بدهی هایی را که باید در یک بازه زمانی خاص پرداخت شوند، در نظر بگیرند.
10- بازده حساب های پرداختنی
این KPI نرخی را نشان می دهد که یک سازمان به طور متوسط مبلغ قابل پرداخت خود را به تامین کنندگان، بانک ها و سایر طلبکاران بپردازد.
نحوه محاسبه بازده حساب های پرداختنی به شرح زیر است:
فرض کنیم شرکتی، از تامین کنندگان در یک ماه 10 بیلیون دلار خرید می کند و در هر زمان معین حساب های پرداختنی باقی مانده 2 بیلیون دلار است. این بدان معنی است که بازده حساب های پرداختنی 10 بیلیون دلار / 2 بیلیون دلار = 5 است.
اگر نسبت بازده نسبت به دوره های قبل کاهش یابد، این ممکن است نشان دهد که سازمانی در بازپرداخت بدهی های خود با مشکل رو به رو است. اگر نرخ بازده افزایش یابد، به این معنی است که یک شرکت بازپرداخت تامین کنندگان خود را با سرعت بیشتری از قبل انجام می دهد.
11- هزینه فرایند حساب های پرداختنی
هزینه فرایند حساب های پرداختنی، هزینه کل پردازش کلیه پرداخت ها و فاکتورها را در یک دوره خاص نشان می دهد.
نتایج نظرسنجی APQC (انجمن کیفیت و بهره وری آمریکا) پیرامون بهره وری فرایند حساب های پرداختنی، نشان می دهد که موردی قوی جهت سرمایه گذاری در فناوری های ارائه فاکتور الکترونیکی، پردازش و پرداخت وجود دارد، زیرا آن ها هزینه پردازش فاکتورها و پرداخت به تامین کنندگان را به طرز قابل توجهی کاهش می دهند.
12- بازده حساب های دریافتنی
بازده حساب های دریافتنی، اثربخشی یک شرکت در جمع آوری بدهی ها و تمدید اعتبارات را نشان می دهد. اگر شرکتی قبض پرداخت نشده یک مشتری را حفظ کند، مانند این است که به جای استفاده از پول برای توسعه تجارت، وام بدون بهره بدهد.
برای محاسبه بازده حساب های دریافتنی، شرکت ها باید ارزش خالص فروش اعتباری طی یک دوره معین را بر میانگین حساب های دریافتنی تقسیم کنند. این محاسبه بسیار شبیه به بازده حساب های پرداختنی است: ارزش خالص فروش اعتباری / حساب های دریافتنی
هرچه این معیار مالی کم تر باشد، کسب و کار دارایی های بیشتری جهت سرمایه گذاری در رشد و نوآوری دارد و کم تر با جمع آوری بدهی ها و پرداخت ها دست و پنجه نرم می کند.
13- گردش موجودی کالا
KPI گردش موجودی کالا نشان می دهد که شرکت با چه کارایی موجودی خود را در مدت زمانی خاص می فروشد و جایگزین می کند. بنابراین نشان دهنده توانایی سازمان در تولید و فروش و جایگزینیِ کالاها است.
برای محاسبه گردش موجودی کالا دو فرمول وجود دارد:
گردش موجودی کالا = فروش / موجودی
گردش موجودی کالا = هزینه کالاهای فروخته شده / موجودی میانگین
14- انحراف بودجه
همچنین انحراف بودجه یک KPI مدیریت پروژه است که اغلب مورد استفاده قرار می گیرد و نشان می دهد که بودجه های پیش بینی شده در مقایسه با کل بودجه واقعی متفاوت است. این معیار برای ارزیابی این که آیا بودجه یا میزان پایه هزینه ها یا درآمد، انتظارات را برآورده می کند، استفاده می شود.
حداقل انحراف بودجه نشان می دهد که هزینه های واقعی برابر یا کم تر از هزینه های پیش بینی شده یا درآمد بالاتر از حد پیش بینی شده است. تغییرپذیری قابل توجه در بودجه معمولاً به دلیل پیش بینی بیش از حد خوشبینانه یا تصمیمات ضعیف مدیریت ایجاد می شود.
15- زمان چرخه تولید بودجه
زمان چرخه تولید بودجه نشان دهنده دوره ای است که برای تحقیق، برنامه ریزی و توافق در مورد بودجه یک شرکت استفاده شده است. یک چرخه طولانی تولید بودجه لزوماً چیز بدی نیست، اما ممکن است منابع ارزشمندی مانند زمان مدیریت را هدر دهد.
16- موارد موجود در بودجه
موارد موجود در بودجه به مدیران پروژه کمک می کند تا هزینه ها را با روش دقیق تری پیگیری کنند. موارد موجود می تواند نشان دهنده پروژه ها، بخش های بازرگانی یا برخی اقدامات حسابداری دیگر باشد تا بتواند نمای بهتری از محل خرج پول ارائه دهد.
علاوه بر این، یک بودجه دقیق باعث می شود شرکت در صورت نیاز به کاهش بودجه، به بخش ها و پروژه های مناسب بپردازد.
17- تعداد تکرار بودجه
هرچه تعداد تکرار بودجه بیشتر باشد، زمان بیشتری برای برنامه ریزی بودجه و درست کردن آن لازم است. تعداد نسخه های بودجه تولیدشده قبل از تصویب نهایی به توانایی مدیریت در برنامه ریزی موثر بودجه دوره بعد بستگی دارد.
طبق یک نظرسنجی، 25 درصد شرکت کنندگان برتر 4 بار تکرار بودجه داشتند، در حالی که پایین ترها قبل از تصویب نهایی به 9 نسخه بودجه عادت کرده اند.
18- نسبت سرانه حقوق و دستمزد
این معیار مالی نشان می دهد که چه تعداد از اعضای تیم در مقایسه با تعداد کل کارمندان درگیر پردازش حقوق و دستمزد هستند.
برای محاسبه نسبت سرانه حقوق و دستمزد، مشاغل باید نسبت موقعیت های تمام وقت منابع انسانی به تعداد کل کارمندان را پیدا کنند.
19- رشد فروش
این معیار مالی تغییر در کل فروش طیِ یک دوره خاص را نشان می دهد. رشد فروش درصد دوره فروش فعلی را نسبت به دوره قبل نشان می دهد، که نشان دهنده رشد یا کاهش فروش کل است.
20- روزهای فروش معوق (DSO)
روزهای فروش معوق میانگین روزهای مشتریان برای پرداخت یک شرکت – از دریافت فاکتور تا زمان پرداخت کامل را نشان می دهد. به بیان دیگر روزهای فروش معوق نشاندهنده میانگین تعداد روزهایی است که فروشهای اعتباری به پول نقد تبدیل میگردد و یا حسابهای قابل وصول شرکتی گردآوری میشود. هرچه DSO پایین باشد، یک شرکت می تواند تمرکز بیشتری روی رشد و سفارش لوازم اضافی داشته باشد.
برای مشاهده نمونه داشبورد تجزیه سنی حسابهای دریافتنی بر روی دکمه روبرو کلیک کنید.
21- هزینه های وندورها
این KPI پرداخت های جاری یک شرکت را با به وندورها را نشان می دهد (کسی که کالا یا خدمات را به یک سازمان یا افراد دیگر ارائه می دهد). ممکن است هزینه های بالای وندورها نشان دهد که مشکلاتی برای پرداخت به موقع به فروشندگان و تامین کنندگان وجود خواهد داشت.
22- نرخ خطای پرداخت
نرخ خطای پرداخت، درصد پرداخت های ورودی یا خروجی را نشان می دهد که به دلیل خطای پردازش تکمیل نشده اند. غالباً، دلیل ورشکستگی ها عدم تایید، مستندات ضعیف یا مرجع از دست رفته است.
اگر نرخ خطای پرداخت شرکتی با گذشت زمان افزایش یابد، ممکن است نشان دهنده این باشد که زمان بررسی سیستم پردازش پرداخت است.
23- زمان چرخه بازرسی داخلی
زمان چرخه بازرسی کامل میانگین دوره لازم جهت انجام بازرسی داخلی کامل را نشان می دهد. این رقم به طور عمده مدیر و دینفعان یک شرکت را در نظر می گیرد که باید بر بودجه، هزینه ها، پرداخت ها و غیره مروری داشته باشند.
24- گزارش خطای مالی
این معیار مالی تعداد گزارش های مالی را نشان می دهد که به توضیحات بیشتری نیاز دارند یا حاوی اشتباهاتی هستند و این امر نیاز به بررسی دقیق تر دارد.
25- بازده حقوق صاحبان سهام
این KPI ظرفیت یک تجارت را برای استفاده موثر از سرمایه گذاری سهامداران نشان می دهد و سود بالایی را به همراه دارد. بازده حقوق صاحبان سهام نشان می دهد که شرکت برای هر واحد از سهام صاحبان سهام چه میزان درآمد دارد
26- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
به طور مشابه با بازده حقوق صاحبان سهام، این KPI نشان می دهد که یک کسب و کار چگونه از سرمایه گذاری سهامداران خود استفاده می کند. نسبت بالای بدهی به حقوق صاحبان سهام نشان می دهد که یک سازمان به جای سودآوری جدید از سرمایه گذاری ها، سرمایه خود را از دست می دهد و مقروض می شود.
27- هزینه مدیریت فرایندها
این KPI را می توان توسط بخش های تجاری دیگر پیگیری کرد تا هزینه مدیریت کار افراد و برنامه ریزی برای آینده را بسنجد. هرچه هزینه مدیریت فرایندها کم تر باشد، دارایی بیشتری برای اجرای وظایف و رشد شرکت باقی می ماند.
28- بهره برداری از منابع
برای برخی شرکت ها، زمان کارمند باارزش ترین سرمایه ای است که روی آن حساب می کنند. این مورد برای آژانس های خلاق، شرکت های حقوقی و سایر نمونه های تجاری مبتنی بر خدمات صدق می کند.
KPI بهره برداری از منابع نشان می دهد که یک شرکت چگونه از منابع خود (زمان)، با مقایسه زمان قابل پرداخت و کار غیرقابل پرداخت، استفاده می کند. همچنین می تواند در داشبورد پروژه برای نمای بهتر عملکرد پروژه مورد استفاده قرار بگیرد.
29- هزینه کل عملکرد مالی
هزینه کل عملکرد مالی نسبت کل هزینه فعالیت های مالی را نسبت به کل درآمد نشان می دهد. هزینه های مالی یک شرکت شامل پرسنل، سیستم های مدیریتی، مخارج کلی و سایر هزینه های لازم برای فعالیت روزمره سازمان مالی است.
طبق یک نظرسنجی APQC (انجمن کیفیت و بهره وری آمریکا)، میانگین هزینه های کل عملکرد مالی شرکت هایی با عملکرد بالا 0.6 درصد است در حالی که این عدد برای 25 درصد شرکت هایی که عملکرد پایینی دارند، 2 درصد است. شرکت هایی که می خواهند این معیار را بهبود ببخشند، باید برای اتوماسیون و بهینه سازی فرایندهای تجاری خود، از فناوری و نرم افزار مدرن استفاده کنند.
چگونگی محاسبه ارزش مالی یک کسب و کار
روزانه صدها کسب و کار جدید در سراسر جهان شروع به کار می کنند و هر کدام از آن ها شانس این را دارند که از یک کسب و کار محلی و رده پایین به یک کسب و کار رده بالا و جهانی تبدیل شوند. اما چیزی که در دنیای کسب و کار و تجارت اهمیت دارد این است که ارزش مالی این کسب و کارها چقدر است؟ در ادامه با محاسبه ارزش مالی کسب و کار و مزایای آن آشنا خواهید شد.
در زمینه های حسابرسی و حسابداری کاهش بهای یک کسب و کار این طور محاسبه می شود که دارایی های خالص شرکت در نظر گرفته می شود. تا زمانی که این رقم به صفر نرسیده است می توان ارزش مالی آن را محاسبه کرد. اما رسیدن دارایی های کسب و کار به عدد صفر یعنی اعلام ورشکستگی!
نحوه محاسبه ارزش مالی کسب و کار
سوالی که اغلب به وجود می آید است که چگونه می توان یک کسب و کار را از نظر ارزش مالی محاسبه کرد. برای انجام این کار ۳ روش معمول وجود دارد:
- روش خط مستقیم
- روش واحد تولید
- روش تعادل کاهش دو برابری
برای محاسبه کاهش بهای یک کسب و کار کوچک، ۳ ورودی اصلی لازم است:
عمر مفید_ این دوره زمانی، دوره ای است که سازمان در نظر دارد دارایی ثابت تولید کند. فراتر از عمر مفید نیز دارایی های ثابتی است که برای هزینه های جانبی کسب و کار در نظر گرفته می شوند.
بهای بازیابی_ بعد از عمر مفید دارایی ثابت، کسب و کار ممکن است تنها مقدار معینی فروش داشته باشد، به این میزان و مقدار، بهای ارزیابی گفته می شود.
هزینه های مفید: این هزینه ها شامل هزینههایی می شود که گردش مالی کاملا مشخص بوده و در واقع پول سودمند خرج شده است. مانند پرداخت مالیات، پرداخت هزینه های حمل و نقل و سایر هزینه های رفاهی.
اما اکنون اجازه دهید نگاهی به راه های محاسبه ارزش مالی مثال از محاسبه سرمایه در گردش کسب و کار بیاندازیم.
انواع راه های محاسبه ارزش مالی کسب و کار
۱) روش خط مستقیم
این روش، ساده ترین روش برای همه است. این مورد شامل نرخ کاهش بها سالانه و عمر مفید دارایی است. برای محاسبه روش خط مستقیم از فرمول زیر استفاده می شود.
هزینه کاهش بها سالیانه = (هزینه دارایی – ارزش باقی مانده) / عمر مفید دارایی
۲) روش واحد تولید
برخلاف روش خط مستقیم، این روش دو مرحله دارد. در این جا نرخ هزینه های برابر برای هر واحد تولید در نظر گرفته می شود. این تخصیص، روش را برای محاسبه خط تولید ها مفید کرده است. از این رو محاسبه بر اساس توان خروجی به جای تعداد سال ها است.
مراحل عبارتند از:
مرحله ۱: محاسبه هر واحد کاهش بها
هر واحد کاهش بها = (هزینه دارایی – ارزش باقی مانده) / عمر مفید دارایی
مرحله ۲: محاسبه کل کاهش بها واحد های تولید واقعی:
کل هزینه های کاهش بها = ارزش خالص واحد * واحدهای تولید شده
۳) روش کاهش دوبرابری
این روش یکی از دو روش رایجی است که شرکت ها از آن برای محاسبه هزینه های دارایی ثابت استفاده می کنند. این روش یک روش سریع برای محاسبه کاهش بها کسب و کار است. همان طور که از نامش برمی آید، هر سال هزینه ها دو برابر ارزش افزوده کل دارایی ها محاسبه می شود.
ارزش خالص = ۲ * درصد مستقیم کاهش بها * فصل ارزش گذاری در ابتدای دوره محاسبه
ارزش دوره ای = هزینه دارایی – کاهش بها انباشته شده
چرا کسب و کار های کوچک به کاهش ارزش دارایی خود اهمیت می دهند؟
تا این جای مسئله ما با معانی کاهش بها و روش های محاسبه آن آشنا شده ایم. اما بیایید بیاموزیم که چرا کسب و کارهای کوچک باید افت های خود را ثبت کنند.
همان طور که می دانیم، هدف از محاسبه کاهش بها این است که دارایی های ثابت و درامد یک کسب و کار را محاسبه کنیم. به طور مستقیم هزینه های دارایی به درآمد مرتبط است. بنابراین هزینه ها معمولا به تعداد سال هایی اختصاص دارد که در آن تولید صورت گرفته است.
در طول عمر مفید دارایی ثابت، هزینه ها در ترازنامه بر اساس سود و زیان محاسبه می شود. در مقابل، این تنها یک روند تخصیص یافته به ازای هر اصل منطبق بر تکنیکی است که ارزش دارایی ثابت بازار را محدود می کند.
اگر در محاسبه های خود از کاهش بها استفاده نکنیم، پس باید تمام دارایی ها و هزینه ها را محاسبه کنیم. این عمل سبب به بار آمدن زیان های عظیم در دوره های معامله و سودآوری کاذب در دوره هایی می شود که در آمد مربوط به هزینه ها جبران نشده است. از این رو، شرکت هایی که هزینه های کاهش بهای خود را در محاسباتشان وارد نمی کنند، هزینه های پیشین و نتایج مالی متغییری را به دست خواهند آورد.
سخن نهایی
کاهش بها بخش مهمی از سوابق حسابداری یک شرکت است که به شرکت های دیگر کمک می کند سود و زیان خود را در مقابل سایر رقبا به درستی محاسبه کند. با استفاده از نرم افزار های تجاری خوب می توانید شرکت خود را از این اشتباهات مخرب دور نگهدارید.
برای مطالعه بیشتر درباره تجزیه و تحلیل فرایندهای کسب و کار اینجا کلیک کنید.
دیدگاه شما