چرا استراتژی معاملاتی شما بعد از چند معامله منفی، باز می تواند خوب باشد
در دوره های متوالی آموزش فارکس به دانشجویان متوجه یک نکته اساسی شده ام که باعث ضعف در مسیر موفقیت آنها بوده که همان عدم ثبات و پایبندی به چک لیست و استراتژی است.تاکنون چند بار این اتفاق برای شما افتاده که پس از ۵ معامله متوالی موفق، در معامله ۶اُم پول زیادی از دست بدهید، چون در آن معامله ریسک زیادی کردهاید؟ و چند بار استراتژی معاملاتی یا تنظیمات اندیکاتورهای خود را تغییر دادهاید، صرفاً به این خاطر که در ۴ معامله پشت سر هم ضرر کردهاید و با خود فکر کردهاید که استراتژی شما دیگر کار نمیکند؟
اینها مشکلات متداولی هستند که بسیاری از معاملهگران در فارکس با آنها مواجه میشوند. بسیار مهم است به این درک برسید که احتمال وقوع معاملات متوالی منفی چقدر است و همینطور اینکه آمار و ارقام و احتمالات در حرفه معاملهگری چطور کار میکند. در این مقاله به توضیح مفاهیم اساسی درک استراتژی در سرمایهگذاری و مهمی در این زمینه میپردازیم و همچنین نکات عملی و مفیدی در اختیار شما قرار میدهیم تا مرتکب اشتباهات زیانبار و سنگینی در فعالیتهای معاملاتی خود نشوید.
معاملهگر خوششانس
وقتی میبینید که یک بازیکن بسکتبال پشت سر هم ۵ یا ۶ مرتبه توپ را داخل سبد میاندازد و امتیاز میگیرد، مردم معمولا میگویند این بازیکن روی دور خوششانسی افتاده و به نظر میرسد چیزی جلودار او نیست. دانشمندان این حالت را «دست خوب» مینامند و توضیح میدهند که این سلسله موفقیتهای متوالی در بین دادههای آماری و احتمالاتی وجود دارند و اساساً داشتن «دست خوب» یا همان «خوششانس» بودن، اتفاق عجیب و غریبی نیست و علم ریاضی به همین صورت کار میکند. یعنی شما هر بازیکنی را که برای مدتی زیر نظر بگیرید، میبینید که آنها هم همین خوشدستی و گرفتن امتیازهای متوالی را تجربه کردهاند.
البته اینکه این سلسله امتیازات متوالی چقدر تکرار شوند، به سطح مهارت هر بازیکن بستگی دارد و قطعا یک بازیکن حرفهای نسبت به یک بازیکن معمولی این حالت را بیشتر تجربه میکند. اما به هر حال هر دو بازیکن این حالت خوشدستی را گاهی اوقات تجربه میکنند.
درس اول: «قانون اعداد بزرگ» به ما میگوید که وقوع دنبالههای منفی و مثبت در طول یک دوره نسبتاً طولانی، یک اتفاق کاملا عادی و معمول است. بنابراین بسیار مهم است که براساس ۱ ، ۲ یا ۵ معامله منفی، در مورد سیستم معاملاتی خود قضاوت غلطی نداشته باشید و بلندمدت فکر کنید. هرگز سیستم معاملاتی خود را پس از چند معامله ناموفق تغییر ندهید.
انسانها در ریاضیات مشکل دارند
ما انسانها کلاً در درک احتمالات مشکل داریم، مثلا در نظر بگیرید که ما هر روز سوار اتومبیل خود میشویم و حتی یک لحظه هم نگرانی و استرس به خود راه نمیدهیم که چه اتفاقی ممکن است برای ما بیافتد. اما وقتی سالی دو بار در تعطیلات تابستان سوار هواپیما میشویم، مدام احساس ناراحتی میکنیم و اضطراب داریم. یا مثلاً در مورد برنده شدن در یک شرطبندی یا لاتاری بیش از اندازه مثبتاندیش هستیم.
اما مسئله فقط این نیست. چیزهایی که بصورت رندوم و تصادفی رخ میدهند، فکر و ذهن ما را به چالش میکشند و انسانها همواره تلاش میکنند تا قوانین ثابتی برای این رخدادها پیدا کنند تا به نوعی کنترل آنها را به دست بگیرند.
مردم در بازی craps وقتی به درک استراتژی در سرمایهگذاری دنبال اعداد بزرگی هستند، نسبت به مواقعی که اعداد کوچکتری میخواهند، تاس را با شدت بیشتری پرتاب میکنند. یا مثلاً وقتی سکهای پرتاب میکنند و چهار مرتبه خط ظاهر میشوند، فکر میکنند الان دیگر احتمال اینکه شیر ظاهر شود، بیشتر است. یا وقتی در لاتاری شرکت میکنند، فکر میکنند اگر خودشان یک عدد را انتخاب کنند، شانس برنده شدن بیشتری دارند.
در رویدادهای احتمالی که خروجی رندوم دارند، قطعیتی وجود ندارد و انسانها تمام تلاش خود را میکنند که این احساس عدم قطعیت را از بین ببرند. دانشمندان پی بردهاند که ایجاد احساس تسلط و کنترل، حتی اگر واقعا دانشی برای کنترل نداشته باشیم، باعث میشود بیشتر احساس سلامتی کنیم. البته این تغییری در نتیجه ایجاد نمیکند، بلکه فقط روی برداشت ما از اتفاقات و نحوه تصمیمگیری ما مؤثر است. افرادی که فکر میکنند روی نتایج رندوم یک رویداد تسلط و کنترل دارند، نسبت به دیگران کمتر ریسک گریز هستند و روی شانس و احتمال موفقیت خود بیش از اندازه حساب میکنند. این امر در زمینه معاملهگری میتواند منجر به اعتمادبهنفس کاذب در تریدرهای مبتدی که آموزش لازم را ندیده اند شود.
درس دوم: متوجه باشید که هر معامله بطور کامل مستقل از معامله قبلی است.بر همین اساس همواره توصیه می کنم تصور کنید هر معامله ای که می خواهید انجام دهید تنها معامله عمر شماست که می توانید داشته باشید. به عبارتی دیگر، نتیجه یک معامله، کاملا خارج از نتایج معاملات قبلی شماست. بنابراین، وضع کردن بعضی قوانین دلخواه با این قصد و نیت که اگر چند معامله مثبت متوالی داشته باشم شانس من در معاملات بعدی افزایش خواهد یافت، کاملا اشتباه است، اگر شخص معاملهگر نسبت به این احساس ناآگاه باشد، میتواند به مثبتانگاری بیش از اندازه منجر شود که باعث می شود در معاملات بعدی به چک لیست پایبند نمامند.
از اعتمادبهنفسِ کاذب خودداری کنید
خطرناکترین چیزی که در مورد حالت «دست خوب» وجود دارد، این است که برداشت و دیدگاه مردم را نسبت به سطح مهارتهای خود تغییر میدهد. بازیکن بسکتبالی که توانسته ۵ بار متوالی توپ را داخل سبد بیاندازد، معمولا تصمیم میگیرد که در دفعات بعدی توپ خود را از موقعیتهای دشواری که احتمال موفقیت کمتری دارند، پرتاب کند و به این ترتیب، آمار گلهای خود را خراب میکند و به تیم ضربه میزند.
تحقیقات نشان میدهد که اگر آخرین معامله سرمایهگذاران و معاملهگران با موفقیت همراه بوده باشد، دفعه بعدی با شور و هیجان بیشتری وارد معامله میشوند.
اگر بعد از چند معامله موفق، حجم معاملات را با تصور خوش شانس بودن افزایش دهید به این امید که سودهای بیشتری بدست آورید، بدانید که این کار تقریبا همیشه نتایج مخربی به همراه دارد. بعضی معاملهگران پس از اینکه بطور متوالی چند معامله موفق را تجربه میکنند،دست از چک لیست و قوانین خود کشیده و فکر میکنند که میتوانند «احساس کنند» که حرکت بعدی قیمت به چه صورت خواهد بود. اغلب این معاملهگران فقط با چند معامله، بخش بزرگی از سودهای حاصل از معاملات گذشته خود را از دست میدهند. فکر میکنم همه ما این حالت را تجربهکردهایم!
درس سوم: شما بطور ناگهانی و یک شبه به یک معاملهگر بهتر تبدیل نمیشوید. بنابراین، هرگز صرفاً به خاطر چند معامله موفق اخیر، رویکرد خود را نسبت به چک لیست، استراتژی، مدیریت ریسک و سرمایه تغییر ندهید.
سلسله معاملات منفی همیشه اتفاق میافتند
آیا پس از ۶ معامله متوالی ناموفق فکر میکنید استراتژی معاملاتی شما دیگر کار نمیکند یا شما معاملهگر خوبی نیستید؟ بعضی معاملهگران حتی با کمتر از ۶ معامله منفی هم نسبت به استراتژی معاملاتی خود شک میکنند. اگر به شما میگفتند اینطور نیست و شما با همین سیستم معاملاتی که الان نسبت به آن ناامید شدهاید، میتوانید به همه پول و ثروتی که آرزوی آن را داشتید دست پیدا کنید، چه کار میکردید؟ اگر معاملهگران فقط کمی بیشتر نسبت به چک لیست و استراتژی خود پایبند میبودند و پس از چند معامله ناموفق تسلیم نمیشدند، احتمالا امروز شاهد معاملهگران سودآور بیشتری میبودیم.
درس چهارم: وقوع سلسله معاملات متوالی موفق و ناموفق کاملا عادی و معمول است. بنابراین خیلی زود نسبت به روش معاملاتی خود ناامید نشوید و به راه خود ادامه دهید.
در طول سلسله معاملات موفق و ناموفق، چه کارهای انجام دهیم
در طول دنبالهای از معاملات متوالی موفق، بسیار مهم است که گرفتار اعتمادبهنفس کاذب نشوید. هرگز در این مواقع تصمیم به افزایش حجم معاملات خارج از چک لیست خود نگیرید. برای کاهش نوسانات موجودی حساب، بایستی در تعیین حجم معاملات از نظم خاصی پیروی کنید. همیشه دقت کنید که حتما از قوانین معاملاتی خود تبعیت میکنید و همچنین معاملات را براساس سیستم تعریف شده خود اجرا میکنید.
در طول دنبالهای از معاملات متوالی ناموفق هم همینطور است. هرگز به منظور جبران ضررهای گذشته، حجم معاملات را افزایش ندهید، چرا که در این صورت به احتمال قوی، ضررهای سنگینتری را تجربه خواهید کرد. نکته مهمتر اینکه هیچ تغییری در استراتژی معاملاتی خود ایجاد نکنید. شما تنها زمانی میتوانید به احتمال موفقیت معاملات خود پی ببرید که در اجرای آنها تا حد ممکن منظم و ثابتقدم باشید. به جای اینکه خیلی نگران نتیجه معاملات باشید، به این فکر کنید که چقدر خوب میتوانید معاملات را مطابق سیستم خود اجرا کنید.
نکته: پیش از اینکه روز کاری خود را شروع کنید، ۱۰ یا ۲۰ معامله اخیر خود را مرور کنید تا نسبت به موقعیت کلی خود آگاه شوید و همچنین از ارتکاب اشتباهات احساسی جلوگیری کنید. همیشه نسبت به شرایط حال ذهن خود آگاه باشید.
درک استراتژی در سرمایهگذاری
پیشنهاد می شود قبل از مطالعه این بخش، بخش قبلی را از طریق لینک های زیر مطالعه نمائید:
چرا استراتژیهای دیجیتال با شکست روبرو میشوند؟- بخش دوم
اکثر استراتژیهای دیجیتال چگونگی تغییر اصول اقتصادی، عوامل اثرگذار بر صنعت و نحوهی رقابت را نشان نمیدهند. شرکتها باید به ۵ تلهی اصلی در این مسیر توجه داشته باشند.
کلمات کلیدی
استراتژی، دنیای دیجیتال، استراتژی های دیجیتال، اصول اقتصادی، فناوری اطلاعات، تغییرات دیجیتالی، مدل کسب و کار
مشکل اول: تعاریف مبهم و نامشخص
توضیحات کامل در مورد این مشکل را در بخش قبل ارائه شد (اینجا بخوانید)
مشکل دوم: درک نادرست از اقتصاد دیجیتالی
بسیاری از ما طی سالیان گذشته با مجموعهای از قوانین اساسی اقتصادی و کاربردهای آن آشنا شدهایم و حتی امروزه نیز از آنها استفاده مینماییم. این دانستههای ما عموماً با واقعیتهای رقابت دیجیتالی در اقتصاد شدید مغایرت دارند. به این ۳ موردتوجه کنید:
دیجیتال اجاره اقتصادی را نابود میکند
یکی از نخستین مفاهیمی که در اقتصاد خرد با آن آشنا شدیم، اجارهی اقتصادی بود. این مفهوم به معنای سود مازاد کسب شده نسبت به هزینهی سرمایهی یک شرکت بود. دیجیتال درک استراتژی در سرمایهگذاری با بهکارگیری برنامههای مناسب جهت در اختیار گرفتن این سود مازاد به دنبال ایجاد ارزش بیشتری (بهطور میانگین) برای مشتریان در مقایسه با شرکتها میباشد. این یک خبر نگرانکننده و هولناک برای شرکتهایی است که درصدد استفاده از این نیروهای دیجیتالی به منظور ایجاد مزیت اقتصادی برای سازمانشان بودند. از طرفی دیگر دیجیتال پیشنهادها محصول و خدمات پرسودی را برای مشتریان فراهم آورده و زمینهای ایجاد کرده تا افراد تنها آنچه را که خودشان می خواهند، خریداری کنند. از طرفی دیگر دیجیتالی شدن با فراهم آوردن گزینه های نامحدود و شفافیت در قیمتها، توزیعکنندگان واسطه را از میان برداشته است. سفارشات دیجیتالی قابلیت تولید مجدد تقریباً رایگان، با سرعت و عالی را دارند و با نزدیک کردن هزینههای حاشیه ای به صفر و کاهش قیمت ها، ارزش فعالان این بخش را افزایش می دهند. رقابتی با این ماهیت سبب کاهش ۴۰ درصدی رشد درآمدی و کاهش ۲۵ درصدی رشد درآمدهای ناخالص شرکت های بزرگ بازار شده است؛ زیرا آنها با کاهش قیمت ها سعی در حفظ بازار خود داشته و سرمایه گذاری های نوآورانه ی خود را دو چندان کرده تا از سایر رقبا عقب نمانند. معیارهایی با مضمون «در حال حاضر» تقریباً بیمعنا بوده و بیشتر شبیه سراب میمانند. بهعنوانمثال این تصور که: شرکتی که فعالیتها و عملکرد خود را مطابق رقبای اصلی خود پیش میبرد در بازار باقی خواهد ماند حتی اگر عملکرد کلی اقتصادی بدتر شود.
هزاران نمونه از این دسته مسائل در صنایع مختلف به چشم میخورد. مثلاً در صنعت مسافرت، قبلاً خطوط هوایی یا سایر تأمینکنندگان به آژانسهای مسافرتی پول پرداخت میکردند تا برای آنها مشتری بیاورند، اما این روند با ظهور اینترنت کاملاً دگرگون شد و امروزه مشتریان در هر زمان و مکان، تمام خدمات رایگانی که قبلاً توسط افراد در آژانسهای هواپیمایی به آنها ارائه میشد را با اشارهی یک انگشت در اختیار خواهند داشت. همچنین میتوانند از نظرات و پیشنهادات سایر افراد که از این خدمات استفاده کرده اند، در تصمیم گیری خود استفاده نمایند. در سازمان های سخت افزار، شرکت ها از سرورها، انبارهها، خدمات کاربردی و پایگاههای داده ی خود در مراکز دادهی فیزیکی نگهداری می کردند. سرویسهای Cloud ارائه شده توسط Amazon، Google و Microsotf در میان سایرین، این زمینه را ایجاد کرد تا شرکت ها از آن سرمایه گذاری ها صرف نظر کنند. این مسئله به نفع مشتریان این شرکت ها، خصوصاً مشتریان کوچک آنها، تمام شد، زیرا هزینهی در اختیار گرفتن انبار و قابلیت پردازش دادهها در فضای Cloud بسیار پایینتر از هزینههایی بود که باید به شرکت های انبار داده پرداخت می کردند، در نتیجه برخی از تولیدکنندگان سخت افزار در این میان متحمل شکست شدند.
مطالعه موردی: بیمه
در اختیار گرفتن بهتر مازاد مصرفکننده
در صورتی که شما بر فراهم سازی زمینه ای که مشتری از طریق آن به دستاوردهای عظیمی دست یابد، تمرکز نداشته باشید، رفتاری بسیار کورکورانه دارید. بخش بیمه را در نظربگیرید، در این بخش رقبای دیجیتالی به دنبال از میان برداشتن واسطهها و افزایش رقابت از طریق کاهش قیمت و افزایش سطح خدمات هستند. یک بیمهگر با ایجاد سیاستهای دیجیتالی خود و بازاریابی برای آنها به درک استراتژی در سرمایهگذاری مبارزهی متقابل میپردازد. این کار ریسکهای خاص خود را به همراه خواهد داشت، بهعنوانمثال آن دسته از آژانس هایی که قبلاً خدمات بیمه گر را توزیع میکردند از او بیزار خواهند شد؛ اما بیمه گر اعتقاد دارد که رویکردهای هوشمند دیجیتال قابلیت قیمتگذاری بهتری را برای او فراهم کرده و از طرفی تجربه ی مشتری را در مقایسه با حالتی که خدمات توسط آژانس ها ارائه می شوند را بهبود خواهد بخشید، در نتیجه دلیلی به رقابت در بازار پرداخته و میدان را برای کسی خالی نخواهد کرد.
درسی که ما از این اتفاقات می آموزیم: برندگان اصلی مشتریان هستند و شرکت هایی که ارزش های جدید موجود در بازار را در اختیار خود درآورده و صرفاً متکی به ارزشهای پیشین خود نیستند. در نتیجه مدیران باید چگونگی رقابت، چگونگی ایجاد ارزش برای مشتریان و به اختیار درآوردن برخی از این ارزش ها را بیاموزند و آگاه باشند که در دنیای امروزه منافع موجود شدیداً رو به کاهش هستند و رقابت سخت تر خواهد شد.
دیجیتال، اقتصاد را به سمتی پیش خواهد برد که در آن برندگان این بازی تمام منافع را به اختیار خود درمیآورند.
علاوه بر اینکه منافع به سمت مصرفکنندگان درحرکت است، هنگامیکه مقیاسها و شبکهها بر بازارهای محلی تأثیر میگذارند، ارزش اقتصادی به بالاترین حد خود خواهد رسید. این ارزش مانند قدیم میان اعضای معمول پخش نخواهد شد. (بهعنوانمثال شرکت amazon که بازار سرمایهاش بسیار فراتر از سایر خردهفروشان رفته است و یا iPhone که تقریباً ۹۰ درصد سود صنعت تلفن هوشمند را در اختیار دارد.) این بدان معناست که شرکتی که هدف استراتژیک آن حفظ سهم بازار متناسب با همکاران خود را پیش میگیرد احتمالاً شکست خواهد خورد، مگر اینکه آن شرکت رهبر بازار باشد.
برخی از تحقیقات مکینزی چگونگی ایفای نقش این عوامل را نشان میدهد. در بالاترین سطح، تحقیقات اعضای ما در ارتباط با توزیع سود اقتصادی نشانگر وجود منحنی قدرتی است که در طی دههی گذشته شیب تندتری پیدا کرده است. در بالای منحنی بزرگترین برندگان و در نقاط پایین منحنی بزرگترین بازندگان قرارگرفتهاند. تحقیقات ما در ارتباط با رشد درآمد دیجیتالی نشاندهندهی چرخش بهشدت منفی برای شرکتهای قرارگرفته در ۳ چارک پایینی و افزایش برای شرکتهای قرارگرفته در سه چارک بالایی، میباشد. اثرات منفی رقابت دیجیتالی بر رشد درآمد ناخالص شرکتها (پیش از کسر مالیات و استهلاک داراییهای ملموس و ناملموس) برای شرکتهای قرار گرفته در سهچهارم پایینی دو برابر شرکتهای قرارگرفته در بالای شکل میباشد.
تعداد اندکی از برندگان، در حوزهی تکنولوژی و رسانه، در عصر دیجیتال فعالیت بهتری نسبت به گذشته داشتهاند. حجم زیادی از اطلاعات مرتبط با مشتریان که از طریق مزیتهای شبکهای این شرکتها در اختیار آنها قرارگرفته بود را دستهبندی و مرتبسازی کردهاند. این دستهبندی اطلاعات سبب ایجاد چرخهی ارزشمندی میشود که شرکتها بهواسطهی آن توانایی شناسایی تهدیدهای ناگهانی و یافتن مناسبترین شرکا برای حفاظت از زنجیرههای ارزشی خود را تحتفشار دیجیتالی پیدا خواهند کرد. عموماً حاکمان و بزرگان بازار در چنین محیطی گرفتار چند دام (تلهی) رایج میشوند. تصور غالب این افراد این است که سهم بازار آنها ثابت باقی خواهد ماند و موقعیتهای سودآور آنها تحت حفاظت میباشند. آنها میپندارند که بدون استفاده از مدلهای دیجیتالی که امروزه در حال به سلطه درآوردن سهمهای بازاراست، میتوانند با پیشی گرفتن از رقبای سنتی خود در جایگاه خود بهعنوان رهبران بازار باقی بمانند.
مطالعه موردی: John Deere
پیشی گرفتن از تهدیدات دیجیتالی
John Deere تولیدکنندهی تجهیزات کشاورزی، صحبتهایی در خصوص تغییرات ایجادشده توسط ورودیهای دیجیتالی نظیر تحلیل دادههای و هوش مصنوعی و تأثیر آنها برافزایش بهرهوری صنعت کشاورزی در قیاس با گذشتهی این صنعت، ارائه میدهد. این تغییرات شامل تغییر در سختافزارهایی مورداستفاده در کشاورزی نظیر تراکتورها و تجهیزات برداشت محصول میشود.John Deere با ایجاد یک سیستم مبتنی برداده، به کشاورزان در بهینهسازی بازدهی محصولات زراعی کمک میکند. ای سیستم به جمعآوری نمونههای خاک و تحلیل الگوهای آب و هوایی میپردازد. بدین طریق سنسورهای موجود در تراکتورها و سایر ماشینآلات اطلاعاتی را در زمینهی نگهداری آنها در اختیار افراد قرار میدهد، سیستم آبپاشی بهصورت اتوماتیک مطابق با دادههای مربوط به آبوهوا کار میکنند و درنهایت پلتفرمی ایجاد کرده که از طریق آن افراد دیگر میتوانند خدمات جدیدی را به این اپلیکیشن اضافه کنند. طبق آنچه مدیرعامل این شرکت، Samuel R.Allen به سهامداران خود اعلام نموده است، دقت در صنعت کشاورزی تا جایی پیش خواهد رفت که کشاورزان قادر خواهند بود تا تقریباً تمام گیاهان و محصولات کاشته شده در زمین خود را دائماً موردبررسی و اندازهگیری قرار دهند. این شرکت از طریق متمایز ساختن محصولات و خدمات سنتی خود در حال حرکت به سمت جایگاه نوینی در کسبوکار کشاورزی مبتنی بر داده می باشد.
پدیدهی تغییر اساسی صنعت، اتفاق تازهای نمیباشد، همانطور که ما درگذر زمان و قبل از عصر دیجیتال تغییرات اساسی در صنایعی نظیر اتومبیلسازی، تولید کامپیوترهای شخصی، لاستیک، تلویزیون و پنیسیلین بودهایم. تعداد تولیدکنندگان عموماً اوج گرفته و سپس با کاهشی ۷۰ الی ۹۷ درصدی روبرو میشود. مسئلهی حائز اهمیت در این زمینه، تأثیر دیجیتالی شدن در افزایش تعداد و سرعت این اختلالات و تغییرات است.
دیجیتال برای پیشگامان و دنبال کنندگان اولیه مزایای در بر خواهد داشت.
درگذشته هنگامیکه شرکتها با افزایش نوسانات و عدم اطمینان در بازارهای روبرو میشدند ازجمله منطقیترین استراتژیهایی که به کار میگرفتند صبوری کردن بود. آنها برای مدتی به بررسی شرایط پرداخته و منتظر میشدند تا سایر افراد حاضر در بازار هزینهی آزمونوخطا را پرداخت کنند و آنگاه وارد میدان میشدند. اتخاذ این رویکرد مستلزم داشتن اطمینان خاطر از توانایی شرکت در انجام کارها بهتر از رقباست؛ اما در عصر دیجیتال پیشگامان او دنبال کنندگان اولیه نسبت به سایر رقبا منفعت بسیار قابلتوجهی کسب میکنند. طبق شواهد ما مشخص شده که رشد درآمدی سهسالهی شرکت Fleetest (بیش از ۱۲ درصد) تقریباً دو برابر شرکتهایی است که یک رویکرد معمولی نسبت به رقابت دیجیتالی اتخاذ کردهاند.
علت این قضیه چیست؟ پیشگامان درک استراتژی در سرمایهگذاری و دنبال کنندگان مزیت یادگیری دارند. آنها بدون وقفه به آزمونوخطا پرداخته و مسائل جدیدی را میآموزند، آنها نمونههای اولیه را راهاندازی کرده و نتایج آن را در کوتاهترین زمان بررسی میکنند. حتی در برخی از حوزهها مدتزمان چندماههی توسعه را به چند روز کاهش دادهاند. همچنین آنها پلتفرمها را افزایش داده و شبکههای اطلاعاتی توسط هوش مصنوعی ایجاد میکنند که موجب پیشی گرفتن آنها از سایر شرکتهای کمکارتر میشود. درنتیجه پیشگامان ورژن های ۳ یا ۴ خود را قبل از راهاندازی ورژن اولیهی دنبال کنندگان راهاندازی میکنند. پیشگامان اطلاعات خود را در سرتاسر مدل کسبوکار خود جاسازی کرده و به کار میگیرند، خصوصاً در بخشهایی که عملیات آنها وابستگی بیشتری به این اطلاعات دارند نظیر بخش تحقیق و توسعه، بخش بازاریابی و فروش و عملیات داخلی سازمان. این دسته از افراد از تبلیغات دهانبهدهان استفادهکنندگان اولیه نیز بهرهمند خواهند شد. بهطور خلاصه پیشگام بودن یک مزیت رقابتی است؛ زیرا نگاه شما به آینده و رفع نیازهای آن میباشد و درنتیجه کمی جلوتر از جریان درحرکت خواهید بود.
پیشگام بودن شرکت Tesla در زمینهی وسایل نقلیهی برقی نمونهی خوبی در این زمینه میباشد و مضرات صبوری کردن در زمینهی دیجیتال را بهخوبی نمایان میسازد.۴ سال قبل حاکمان بازار میتوانستند شرکت Tesla را به قیمت ۴ بیلیون دلار خریداری کنند اما هیچکدام در این زمینه اقدام نکردند و تسلا به راه خود ادامه داد. به دنبال آن شرکتهای اتومبیلسازی هزینههای هنگفتی برای رقابت با Tesla در ساخت وسایل نقلیهی برقی خود متحمل شدهاند اما رهبری بازار هنوز در اختیار شرکت Tesla میباشد. تنها در ۲ سال گذشته رقبای این شرکت بیش از ۲۰ بیلیون دلار در زمینهی فناوریهای حسگر و بخش تحقیق و توسعهی خود هزینه کردهاند.
۵ استراتژی خروج از کسب و کار کوچک
در این مطلب وبسایت ایران استراتژیست ۵ استراتژی خروج از کسب و کار کوچک ارائهشده و نکاتی در مورد هر یک بیان شده است.
هر شخص حقیقی یا حقوقی که در یک کسب و کار کوچک سرمایهگذاری کرده است به دنبال دانستن استراتژیهای خروج است. حتی اگر یک کسبوکار تکمالکی را اداره میکنید، بازهم به استراتژی خروج از کسب و کار کوچک نیاز خواهید داشت. شما، بهعنوان یک سرمایهگذار در حوزهی کسب و کار، پرسشهایی مشابه با دیگر سرمایهگذاران خواهید داشت:
۱) چطور قرار است از این کسبوکار درآمد داشته باشید؟
۲) چه مقدار درآمد خواهید داشت؟
داشتن یک استراتژی خروج از کسب و کار کارا این اطمینان را ایجاد خواهد کرد که پاسخهای رضایتبخشی به این پرسشها میدهید و کنترل آیندهی کسبوکار کوچکتان را به دست خواهید گرفت.
۱) کسب و کارتان را خانوادگی کنید.
رؤیای بسیاری از مالکان کسبوکارهای کوچک این است که کسبوکارشان را خانوادگی کنند تا اطمینان حاصل کنند میراثشان پابرجا باقی میماند و آیندهی بازماندگانتان را تأمین میکند.
مزایا
- سادگی
- کسب و کارتان بهسرعت میتواند پایان بیابد (بسته به زمان فروش داراییها)
معایب
- نقدشوندگی کمترین بازده روی سرمایهگذاری را برای مالک (مالکان) خواهد داشت. تنها پولی که از نقدشوندگی عاید مالک میشود از واگذاری داراییها حاصل میشود، داراییهایی مانند: زمین، تجهیزات یا اقلام موجود. ارزش سرقفلی فهرست مشتریان یا هر نوع رابطهی تجاری دیگر (که ممکن است برای کسبوکار ضروری باشد) از دست میرود.
- ارزش داراییهای دستدوم برای اقلامی مانند ماشینآلات و تجهیزات، حتی در بازارهای غیر راکد نیز بسیار پایین خواهد بود.
- بستانکاران (اگر طلبکاری وجود داشته باشد) نخستین کسانی هستند که میتوانند نسبت به وجه حاصل از فروش داراییها ادعا کنند.
۲) نقدشوندگی درگذر زمان
در این استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک، مالک کسب و کار در طول زمان انجام فعالیتهای تجاریاش سود خود را کسب کرده است (حتی پیش از آنکه به تعطیل کردن کسبوکار یا فروش آن بیندیشد)، و تمایلی به باز سرمایهگذاری درآمدهای حاصل از کسبوکار برای توسعهی شرکت نداشته است.
این کار معمولاً با دریافت حقوقهای بالا یا سودهای تقسیمی بالا در طی چند سال صورت میگیرد، که پیش از تعطیلی کسبوکار اتفاق میافتد. این استراتژی برای آن دسته از مالکانی مناسب است که قصد دارند سبک زندگی کنونیشان را ارتقا دهند، نه اینکه کسبوکارشان را توسعه دهند.
مزایا
- سبک زندگی – حذف نویسی وجوه نقد بر یک مبنای جاری برای مقاصد شخصی (بهجای آنکه منتظر عایدی نهایی از فروش شرکت باشد).
معایب:
- خارج کردن سودهای حاصل از کسبوکار از گردش مالی شرکت، قابلیت رشد شرکت را کاهش میدهد و ارزش نهایی فروش را کم میکند.
- دیگر سهامداران (اگر سهامداری وجود داشته باشد)، ممکن است با این کار مخالفت کنند، مگر اینکه ضررشان جبران شود.
- به حقوق دریافتی از این راه به دلیل اینکه درآمد شخصی محسوب میشود مالیات تعلق میگیرد، حال آنکه وقتی سودها در شرکت باقی میمانند باعث افزایش ارزش کسبوکار میشود و در زمان فروش کسبوکار بهعنوان افزونههای سرمایه مالیاتبندی میشوند.
۳) فروش کسب و کار در بازار آزاد
این استراتژی خروج از کسبوکار محبوبترین گزینهی پیشروی کسبوکارهای کوچک است. مالک کسبوکار در یک نقطهی مشخص زمانی، که غالباً زمانی است که فرد قصد بازنشستگی دارد، کسبوکارش به مبلغ مشخصی برای فروش میگذارد، و بهصورت خوشبینانه درک استراتژی در سرمایهگذاری با مبلغ موردنظرش صحنه را ترک میکند.
مزایا
- یک کسبوکار سود ده برای خریداران جذاب است و بهسرعت فروش میرود..
- داراییها و سرقفلی را میتوان در زمان ارزشگذاری کسبوکار برای فروش، محاسبه کرد تا بازده مالک افزایش یابد.
معایب
- فروش یک کسب و کار با حاشیهی سود ممکن است بسیار دشوار باشد. به استناد وبسایت bizbuysell (که به خریدوفروش کسبوکارهای کوچک اختصاص دارد) تنها ۲۰ درصد از کسب و کارهای ثبتشده در این سایت، واقعاً به فروش میرسند. پیدا کردن یک خریدار در بازار آزاد ممکن است زمانبر باشد.
- ارزشگذاری کسبوکارها ممکن است با مشکل مواجه شود و قسمت فروش بسیار پایینتر از حد انتظار باشد.
۴) فروش کسب و کارتان به یک کسب و کار دیگر
ارزشمند نشان دادن تحصیل درک استراتژی در سرمایهگذاری کسبوکارتان میتواند سود زیادی برایتان به همراه داشته باشد. کسبوکارها به دلایل مختلفی به خرید کسبوکارها یکدیگر میپردازند، ازجمله: استفاده از یک مالکیت جدید برای توسعهی سریع مسیر راه، درک اهمیت تشریک مساعی فعالیتهای مکمل کسبوکار ، یا صرفاً خرید یک کسبوکار رقیب (و خلاص شدن از شر آن).
مزایا
بنا بر دلایل فوق، ممکن است یک کسبوکار رقیب، نسبت به خرید کسبوکار شما تمایل نشان دهد، و فروش سریع و سود حداکثری را برایتان به همراه داشته باشد.
معایب
ممکن است یکی از رقبای شما نسبت به خرید کسب و کارتان ابراز تمایل کند تا به فهرست مشتریان و اطلاعات مالیتان دست پیدا کند.
بااینحال، خرید شرکت توسط یک کارمند این طرح را شامل نمیشود. صرفاً به این معنی است که یکی از کارکنانتان بهواسطهی خرید مستقیم شرکت، مالک کسبوکار شما شود.
۵) عرضهی اولیه سهام (IPO)
هرچند برای تمام کسبوکارها مناسب نیست، ولی میتواند استراتژی خروج از کسب و کار خوبی باشد.
تحول سازمان با مدیریت استراتژیک
امروزه واژهی استراتژی و مدیریت استراتژیک را تقریبا همه افراد شنیده اند اما نمیدانند تا چه حد میتوانند به تحول سازمان با مدیریت استراتژیک دست یابند.مدیریت استراتژیک درباره شناخت و تعریف استراتژی هایی است که مدیران میتوانند برای دستیابی به عملکرد بهتر و مزیت رقابتی برای سازمان خود بکار گیرند.برای اینکه به تحول سازمان با مدیریت استراتژیک دست یابیم، لازم است با مدیریت استراتژیک دقیق تر آشنا شویم.
مدیریت استراتژیک فرآیندی مستمر است که در آن کسب و کار سازمان را، ارزیابی و کنترل می کند. با استفاده از مدیریت استراتژیک، سازمان ها رقبای خود را ارزیابی و اهداف و استراتژی هایی را برای دیدار با رقبای موجود و بالقوه تعیین می کند. سپس استراتژی ها را به طور منظم مورد ارزیابی مجدد قرار می دهد تا مشخص کند که چگونه اجرا شده و آیا موفقیت آمیز بوده یا نیاز به جایگزینی دارد.
آنها باید یک تحلیل SWOT (قوت ها، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها) انجام دهند، یعنی باید از نقاط قوت به بهترین شکل ممکن استفاده کنند، نقاط ضعف سازمانی را به حداقل برسانند، از فرصت های به وجود آمده از محیط کسب و کار استفاده کنند و تهدیدها را نادیده نگیرند.این روش هم برای سازمانهای کوچک و هم برای سازمانهای بزرگ قابل اجرا است، زیرا حتی کوچکترین سازمانها با رقابت مواجه هستند و با تدوین و اجرای استراتژیهای مناسب، میتوانند به مزیت رقابتی پایدار دست یابند.
با استفاده از مدیریت استراتژیک چه تغییر و تحولی در سازمان به وجود می اید؟
مدیریت استراتژیک چشم انداز وسیع تری به کارکنان یک سازمان می دهد بطوریکه آنها بهتر می توانند درک کنند که چگونه شغل آنها در کل برنامه سازمانی قرار می گیرد. کارکنان قابل اعتمادتر، متعهدتر و راضی تر می شوند زیرا می توانند به خوبی با هر وظیفه سازمانی ارتباط برقرار کنند. آنها می توانند واکنش تغییرات محیطی بر سازمان و پاسخ احتمالی سازمان را با کمک مدیریت استراتژیک درک کنند. .این کار چیزی نیست جز هنر مدیریت کارکنان به شیوه ای که توانایی دستیابی به اهداف تجاری را به حداکثر می رساند.
ویژگی های مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک، ویژگی هایی را که مدیریت کلی داراست در بر می گیرد، اما یک سری خصوصیات را نیز شامل میشود:
1-استراتژی به جای عملیات معمول، با پیشرفتهای بلندمدت سر و کار دارد. یعنی با احتمال نوآوریها یا محصولات جدید، روشهای جدید تولید یا بازارهای جدیدی که در آینده توسعه مییابند، سروکار دارد.
2-استراتژی برای در نظر گرفتن رفتار احتمالی مشتریان و رقبا ایجاد شده است. استراتژی هایی که با کارکنان سروکار دارند، رفتار کارکنان را پیش بینی می کنند.
3-.مسائلی که مدیریت استراتژیک به آن رسیدگی می کند معمولاً ماهیت بلندمدتی دارند. پیامدهای آن نیز بلندمدت است و بر عملیات معمول سازمان تأثیری ندارد. این موضوع لزوماً فوراً سازمان را تحت تأثیر قرار نمی دهد، بلکه در آینده به نفع سازمان خواهد بود.
حال که مفهوم مدیریت استراتژیک را درک کرده ایم، میتوانیم مراحل آنرا شرح بدهیم
مدیریت استراتژیک به عنوان یک فرایند پویا در چهار بخش اصلی شرح داده میشود
1- تعیین هدف نهایی سازمان
2- فرموله کردن استراتژی ها (برنامه ریزی)
3- اجرای استراتژی ها
4-ارزیابی استراتژیک نتیجه
که در ادامه به طور جداگانه و اختصاصی به تعریف هر یک میپردازیم.
1- تعیین ماموریت و هدف سازمان:
مرحله اول فرآیند مدیریت استراتژیک شامل پی بردن به آنچه می خواهید انجام دهید و چگونه می خواهید به آن برسید،میباشد.برای شکل گیری استراتژی، بررسی اطلاعات به دست آمده از تجزیه و تحلیل حائز اهمیت است. شما باید تعیین کنید که کسب و کار در حال حاضر چه منابعی دارد که می تواند به رسیدن اهداف و مقاصد تعریف شده کمک کند. هر حوزه ای درک استراتژی در سرمایهگذاری را که کسب و کار باید به دنبال منابع خارجی باشد را شناسایی کنید. مسائلی که شرکت با آن مواجه است باید بر اساس اهمیت آنها برای موفقیت شما اولویت بندی شود.
2- تدوین استراتژی: انتخاب بهترین استراتژی
تدوين استراتژي فرآيند تصميم گيري بهترين اقدام براي دستيابي به اهداف سازماني و در نتيجه دستيابي به اهداف سازماني است. پس از انجام اسکن محیط، مدیران استراتژی های شرکتی، تجاری و عملکردی را تدوین می کنند.پس از اولویت بندی، شروع به تدوین استراتژی کنید. از آنجایی که موقعیتهای تجاری و اقتصادی سیال هستند، در این مرحله توسعه رویکردهای جایگزینی که هر مرحله از برنامه را هدف قرار میدهند بسیار مهم است.
تدوین استراتژی برای عملکرد بهینه سازمان ضروری است. در این مرحله استراتژی ها با تجسم آینده سازمان در بلندمدت شکل می گیرد. تدوين استراتژي به معني تدوين برنامه هاي بلند مدت سازمان است كه به انجام فعاليت هاي سازماني به بهترين شكل ممكن كمك مي كند.
استراتژی ها مسیر عملی را که یک سازمان برای رسیدن به اهدافش انتخاب می کند را نیز مشخص می کند. استراتژی سازمان باید به گونه ای تدوین شود که بتوان تحلیل محیط را مطالعه درک استراتژی در سرمایهگذاری کرد، چشم انداز سازمان را محقق کرد و به هدف تعیین شده دست یافت. هنگامی که وضعیت فعلی و آینده سازمان توسط استراتژی ها مشخص شد، از تحلیل SWOT برای شناسایی شایستگی های اصلی و همچنین تعیین اهداف به ترتیبی که باید به آنها دست یافت، استفاده شود. این اهداف بیشتر در توسعه استراتژی استفاده می شوند.
3- اجرای استراتژی ها:
اجرای موفقیت آمیز استراتژی برای موفقیت سرمایه گذاری تجاری بسیار مهم است. این مرحله اقدام فرآیند مدیریت استراتژیک است. اگر استراتژی کلی با ساختار فعلی کسب و کار، کار نمی کند، باید در ابتدای این مرحله یک ساختار جدید نصب شود. همه افراد درون سازمان باید در مورد وظایف خود و اینکه چگونه با هدف کلی تناسب دارد مشخص شود. علاوه بر این، هر گونه منابع یا بودجه برای سرمایه گذاری باید در این مرحله تضمین شود. پس از تامین بودجه و آماده شدن کارمندان، طرح را اجرا کنید.اجرای استراتژی مستلزم آن است که استراتژی آنطور که در نظر گرفته شده عمل کند یا استراتژی انتخابی سازمان را عملی کند.
مراحل اصلی اجرای استراتژی به شرح زیر است:
- توسعه سازمانی که پتانسیل اجرای استراتژی را با موفقیت دارد.
- تخصیص منابع فراوان به فعالیتهای اساسی استراتژی.
- ایجاد سیاست های تشویق کننده استراتژی
- بکارگیری بهترین سیاست ها و برنامه ها برای بهبود مستمر.
- پیوند دادن ساختار پاداش به دستیابی به نتایج.
- استفاده از رهبری استراتژیک
استراتژی هایی که به خوبی تدوین شده باشند، اگر به درستی اجرا نشوند، شکست خواهند خورد. همچنین باید بدانید که اجرای استراتژی ممکن نیست مگر اینکه بین استراتژی و هر یک از ابعاد سازمانی مانند ساختار سازمانی، ساختار پاداش، فرآیند تخصیص منابع و غیره ثبات وجود داشته باشد.
4- ارزیابی استراتژی ها:
ارزیابی استراتژی آخرین مرحله فرآیند مدیریت استراتژی است.اقدامات ارزیابی و کنترل استراتژی شامل اندازه گیری عملکرد، بررسی مداوم مسائل داخلی و خارجی و انجام اقدامات اصلاحی در مواقع لزوم می باشد. هر ارزیابی موفقیت آمیزی از استراتژی با تعریف پارامترهایی که باید اندازه گیری شوند آغاز می شود. این پارامترها باید اهداف تعیین شده در مرحله 1 را منعکس کنند. برای ارزیابی، پیشرفت خود را با اندازه گیری نتایج واقعی در مقابل برنامه تعیین کنید.
ارزیابی اطمینان حاصل می کند که استراتژی سازمانی و همچنین اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.اهمیت ارزیابی استراتژی در توانایی آن برای هماهنگ کردن وظایف انجام شده توسط مدیران، گروه ها، بخش ها و غیره از طریق کنترل عملکرد است. ارزیابی استراتژیک به دلیل عوامل مختلفی از جمله – توسعه ورودی ها برای برنامه ریزی استراتژیک جدید، تمایل به بازخورد، ارزیابی و پاداش، توسعه فرآیند مدیریت استراتژیک، قضاوت در مورد اعتبار انتخاب استراتژیک و غیره حائز اهمیت است.
برای تحول سازمان با مدیریت استراتژیک میتوان از نرم افزار های مربوطه نیز بهره ببرید. یکی از نرم افزار هایی که میتوان از آن کمک گرفت، نرم افزار pointer میباشد. Pointer یک نرم افزار جامع و منعطف مدیریت استراتژیک مبتنی بر روش okr (روشی مورد استفاده توسط شرکت هایی پیشرو مانند اسنپ و دیجی کالا) میباشد. افرادی که تمایل داشته باشند به صورت حرفه ای تدوین، درک استراتژی در سرمایهگذاری جاری سازی و ارزیابی استراتژی مجموعه خود را پیش ببرند، از pointer استفاده میکنند.شما نیز با استفاده از آن میتوانید یک قدم به حرفه ای بودن نزدیک تر شوید.
استراتژی معاملاتی (Trading Strategy)
یک استراتژی معاملاتی (به انگلیسی Trading Strategy)، نوعی شیوه خرید و فروش در بازار است که بر قواعدی از پیش تعریفشده برای اتخاذ تصمیمات معاملاتی استوار است.
استراتژی معاملاتی میتواند برای هر بازاری از جمله ارز دیجیتال، سهام، سایر اوراق بهادار و هر بازار مالی تنظیم شود.
درک بهتر استراتژی معاملاتی
یک استراتژی معاملهگری شامل یک برنامه سرمایهگذاری و معاملاتی دقیق است که اهداف سرمایهگذاری، توان ریسک پذیری، افق زمانی و پیامدهای مالیاتی را مشخص میکند.
بهترین ایدهها و کنشها باید پیش از عملی شدن بررسی شده و به خوبی فرا گرفته شوند.
برنامهریزی برای معامله شامل توسعه شیوههایی میشود که مواردی چون خریدوفروش سهام، اوراق قرضه، صندوقهای قابل معامله در بورس یا سرمایهگذاریهای دیگر را در بر میگیرند و حتی ممکن است به برنامهریزی برای معاملات پیچیدهتر مانند معاملات آپشن یا معاملات آتی نیز تعمیم یابند.
جایگذاری معاملات به معنای کار با یک کارگزار یا بروکر و شناسایی و مدیریت هزینه معاملات است که شامل اسپردها، کمیسیونها و هزینهها میشود.
بعد از اجرای این امور، باید موقعیت معاملاتی رصد و مدیریت شود که این مسئله شامل تنظیم کردن یا بستن معاملات در صورت لزوم است.
ریسک و بازده نیز همانند تاثیرات سبد سهام بر معاملات سنجیده میشوند و مورد بررسی قرار میگیرند.
نکات کلیدی
- یک استراتژی معاملاتی را میتوان به یک طرح معاملاتی تشبیه کرد که عوامل و مصارف مختلف را برای یک سرمایهگذار در نظر میگیرد.
- این برنامه شامل سه مرحله است: برنامهریزی، جایگذاری معاملات و اجرای معاملات. در هر مرحله از فرآیند، معیارهای مربوط به استراتژی بر اساس تغییر در بازارها اندازهگیری شده و تغییر میکنند.
توسعه یک استراتژی معاملاتی
انواع مختلفی از استراتژیهای معاملاتی وجود دارد، اما اکثر آنها یا بر وجوه تکنیکی متمرکز میشوند یا بر وجوه بنیادین.
وجه مشترک آنها این است که هر دو بر اطلاعات کمی، که بتوان با استفاده از شبیهسازی دقت آنها را سنجید، اتکا میکنند.
استراتژی معاملاتیِ تکنیکال، برای تولید سیگنالهای معاملاتی بر اندیکاتورهای تکنیکی تکیه میکنند.
معاملهگران تکنیکال اعتقاد دارند تمام اطلاعات مربوط به یک سهم یا اوراق بهادار مشخص، در قیمت و حرکت آن در روندهاست.
به عنوان مثال، یک استراتژی معاملاتی ساده ممکن است مبتنی بر یک تقاطع میانگین متحرک باشد که به موجب آن، یک میانگین متحرکِ کوتاهمدت، یک میانگین متحرک بلندمدت را در بالا یا پایین آن قطع میکند.
استراتژی معاملاتی بنیادی فاکتورهای بنیادین را مورد بررسی قرار میدهد. به عنوان مثال، ممکن است یک سرمایهگذار، به منظور تولید فهرستی از فرصتها، مجموعهای از معیارها را در نظر داشته باشد. این معیارها توسط فاکتورهای تحلیلی، مانند رشد درآمد یا سودآوری شرکت، توسعه داده میشوند.
نوع سومی از استراتژی معاملاتی نیز با نام Quantitative trading اخیرا برجسته شده است.
در تحلیل کمی (Quantitative Analysis) تحلیلگر به دنبال درک رفتار قیمت با استفاده از ریاضیات، مدلسازی آمارری، سنجش و تحقیق است.
استراتژی معاملاتی کمی از این نظر به معاملهگری تکنیکال شباهت دارد که برای تصمیم گیری درمورد خرید یا فروش، از اطلاعات مربوط به سهام استفاده میکند.
با این حال، ماتریکس فاکتورهایی که در تحلیل کمی برای تصمیمگیری درباره خرید یا فروش یک سهم استفاده میشود، به نسبت بزرگتر از تحلیل تکنیکال است.
یک معاملهگر کمی، از داده های زیادی -همچون تحلیل رگرسیون نسبتهای معاملاتی، دادههای تکنیکال، قیمت- برای استخراج ناکارآمدیهای موجود در بازار و انجام معاملات سریع با استفاده از تکنولوژی استفاده میکند.
از استراتژیهای معاملاتی به منظور پیشگیری از سوگیریهای موجود در دانش مالی رفتاری و اطمینان از نتایج ثابت استفاده میشود.
به عنوان مثال، معاملهگرانی که از قوانین ناظر به زمان خروج از یک معامله پیروی میکنند، کمتر احتمال دارد در برابر اثر تمایلی (disposition effect) تسلیم شوند؛ اثری که باعث میشود سرمایه گذاران، سهام هایی که ارزش خود را از دست می دهند را رها نکرده و سهامهای در حال رشد را بفروشند.
حساسیت استراتژیهای معاملاتی میتواند جهت بررسی ثبات در شرایط مختلف بازار مورد سنجش قرار بگیرد.
توسعه استراتژیهای معاملاتی سودآور امری دشوار است و این خطر نیز وجود دارد که بیش از حد بر یک استراتژی تکیه کنیم.
به عنوان مثال، ممکن است یک معاملهگر، منحنی یک استراتژی معاملاتی را بر یک آزمون گذشتهی خاص منطبق کند، امری که باعث ایجاد اعتماد کاذب به آن استراتژی خواهد شد.
ممکن است استراتژی روی کاغذ و بر اساس دادههای قبلی بازار به خوبی کار کند، اما کارآمدی در گذشته، موفقیتهای بعدی در شرایط کنونی بازار را تضمین نمیکند.
زیرا ممکن است شرایط فعلی و آینده، نسبت به دورهای که برای آزمون انتخاب کرده بودیم تفاوت بسیاری داشته باشد.
این اصطلاح در واژهنامه جامع بورسینس منتشر شده است.سایر اصطلاحات و واژههای اقتصادی و مالی را ببینید .
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
دیدگاه شما