تعیین حجم با روش درصد ثابت


تعیین حجم با روش درصد ثابت

درجه بریکس یک معیار تعیین میزان شکر در محلول است که بستگی به میزان انکسار نور دارد و در صنایع نوشابه‌سازی و آب‌میوه استفاده می‌شود. یک درجه بریکس برابر است با یک گرم ساکاروز در ۱۰۰ گرم محلول.

این درجه (Brix) نشان دهنده درصد وزن مواد جامد موجود در یک محلول به وزن کل محلول می‌باشد، یا به عبارت دیگر، درصد وزنی مواد جامد موجود در محلول. پس هرچه این درجه محلولی بیشتر باشد، غلظت مواد جامد در آن محلول، برای مثال ملاس، بیشتر و مقدار آب محلول کمتر است.

با توجه به اینکه وزن مخصوص (وزن حجمی-وزن واحد حجم) مواد در دماهای مختلف متفاوت است، می بایست برای تعیین حجم با روش درصد ثابت مقایسه صحیح و استفاده درست از جداول موجود برای مواد مختلف (از جمله ملاس)، اندازه‌گیری‌ها همیشه در دمای ثابت و معینی انجام شود. این دمای ثابت و معین که به اصطلاح دمای آزمایشگاه نامیده می‌شود، 20 درجه سانتیگراد است. معمولاً برای کاربردهای عملی، اندازه‌گیری در دمای 18 تا 22 درجه سانتیگراد نیز قابل قبول است.

با توجه به تعریف فوق، دقیق‌ترین روش در تعیین Brix یک محلول عبارتست از وزن کردن حجم معینی از محلول (ماده) بخصوص. در این روش می بایست دقت کرد که اندازه‌گیری حجم و وزن درست و دقیق و در دمای آزمایشگاه صورت گیرد. دو روش دیگر اندازه‌گیری درجه بریکس، روش‌های هیدرومتری و رفرکتومتری است.

با توجه به ترکیب بسیار متغیر ملاس‌های مختلف، به ویژه از نظر مواد غیرقندی موجود در ملاس (عصاره غلیظ) و همچنین به علت دقت‌های متفاوت روش‌های اندازه‌گیری، معمولاً روش‌های مختلف اندازه‌گیری بریکس به نتایج تا حدی متفاوت می رسند. در مجموع می‌توان نتیجه گرفت که اندازه‌گیری درجه بریکس ملاس و محلول‌های ملاس تا جدودی تقریبی است.

چرا بریکس مهم است

مثل پوند که برای توضیح وزن استفاده می‌شود، درصد بریکس برای توضیح میزان جامدات حل شده در یک محلول استفاده می‌شود. بنابراین، مقدار بریکس در درجه اول تخمینی از واحد قند موجود در میوه‌ها و سبزیجات را ارائه می‌دهد. واحد قند، (شیرینی موثر) یک جزء مهم در رتبه بندی محصولات از نظر کیفیت تولید می‌باشد.

عوامل موثر بر درجه بریکس چیست

برای محاسبه بریکس باید آزمایشات در دمای ثابت و حجم مشخص انجام گیرد. در ادامه این دو فاکتور را به روشنی برای شما بیان کرده‌ایم…

دمای یکسان: چون حجم مواد در دماهای مختلف تغییر پیدا میکند، بنابراین برای محاسبه بریکس میوه، آبمیوه یا … باید همگی آنها در یک دمای مشخص و ثابت اندازه گیری شوند. این دمای مشخص دمایی است که مورد تایید جهانی بوده و اصطلاحا دمای آزمایشگاه نام دارد. دمای آزمایشگاهی برای اندازه گیری بریکس 20 درجه سانتیگراد است اما تا 2 درجه کم یا زیاد نیز مورد تایید است؛ یعنی بازه 18 الی 22 درجه.

حجم یکسان: چون هر کیلوگرم از مواد با یکدیگر مساوی نیست و دارای حجم های مختلفی میباشند، برای مشخص کردن بریکس یک مایع بصورت استاندارد و مقایسه درجه بریکس مواد با یکدیگر، بایستی همه آنها را در حجم 1kg در نظر گرفت. این یک معیار ثابت و استاندارد است که به شما کمک میکند میزان قند موجود در مواد مختلف را بدرستی محاسبه و آنها را با یکدیگر مقایسه نمایید.

میزان شکست نور: اندازه گیری بریکس به شکست نور نیز بستگی دارد. میزان شکست نور برای مواد مختلف متغیر است. مایعات حاوی قند، متراکم تر از آب هستند و باعث انکسار بیشتر مسیرهای نوری عبوری از آن می‌شوند. دستگاه رفراکتومتر این انکسار را با شکست مسیر نوری عبوری از آب مقایسه می‌کند و یک مقدار بریکس ارائه می‌دهد. رفرکتومتر درجات بریکس بوسیله اندازه گیری میزان شکست نور عبوری از یک نمونه مایع را تعیین می‌کند.

آزمایشگاه مکانیک خاک

در اين آزمايشگاه فعاليت های آموزشی جهت دانشجويان كارشناسی و فعاليتهای پژوهشی و تحقيقاتی جهت دانشجويان كارشناسی‌ارشد و دكتری صورت می‌گيرد. تجهیزات آزمایشگاه شامل دستگاههای سه‌محوری، تك‌محوری، برش مستقيم و دستگاه CBR می‌باشد. برخی آزمایش های قابل انجام در این مجموعه به شرح زیر است،

آزمایش های قابل انجام

آزمایش تعيين درصد رطوبت خاك (Water Content Determination)

استاندارد: ASTM D 2216-90 - AASHTO T 265-81

توضیح: در این آزمایش رطوبت خاك به صورت درصدي از وزن خشك آن بيان‌ مي‌شود و هدف از آن، تعيين درصد وزني رطوبت در خاك نسبت به دانه‌هاي خشك مي‌باشد

آزمایش تعیین حد روانی (Liquid limit)

استاندارد: AASHTO 84,90-81 - ASTM D 4318-87

توضیح: این آزمایش قابل استفاده در طبقه ‌بندي خاك هاي ريزدانه رسي و قضاوت در مورد كاربرد آنها است و هدف از آن، تعيين درصد رطوبتي است كه در آن مخلوط آب و خاك از حالت خميري به حالت مايع در مي‌آيد.

حد خميری (Plastic Limit)

استاندارد: AASH TO T89,90-81 - ASTM D 89,90-81

توضیح: این آزمایش قابل استفاده براي طبقه‌بندي خاك‌هاي ريزدانه رسي و قضاوت در مورد كاربرد آنها بوده و هدف از آن، تعيين حداقل درصد رطوبتي است كه در آن خاك به صورت خميري شكل‌ پذير در مي‌آيد.

حد انقباض (Shrinkage Limit)

استاندارد: AASHTO T 92-81 - ASTM D 427-87

توضیح: نتایج این آزمایش بيانگر مقدار تغيير حجم المان خاك در اثر تغيير درصد رطوبت بوده و هدف از آن، تعيين درصد رطوبتي است كه كمتر از آن حد، خاك با كاهش درصد رطوبت تغيير حجم ندهد.

هم ارز ماسه (Sand Equivalent - SE)

استاندارد: AASHTO T 176-81 - ASTM D 2419-87

توضیح: این کمیت قابل شناسايي براي مصالح دانه‌اي مورد كاربرد در لايه ‌هاي روسازي راه و مخلوط ‌هاي بتني و آسفالت بوده و هدف آن، تعيين نسبت حجم ماسه به كل حجم خاك است.

دانه‌بندي خاك (سرند) (Particle size Analysis - mechanical Method)

استاندارد: ASTM D 422-87 - AASHTO 88-81

توضیح: این آزمایش مورد استفاده در تحليل اندازه دانه‌ها جهت طبقه‌بندي مهندسي خاكها بوده و هدف از آن، جداسازي دانه‌هاي خاك در اندازه‌هاي مختلف است كه هر بخش به صورت درصدي از كل نمونه بيان مي‌شود.

هيدرومتري (Hydrometer Analysis)

استاندارد: AASHTO T87-86, T88-90 - ASTM D421-58, D 422-63

توضیح: هدف از این آزمایش تعيين دانه‌بندي خاكهايي با اندازه‌ دانه‌هاي كوچك (لاي و رس) به منظور تكميل منحني دانه‌بندي بخش ريزدانه (ذرات عبوري از لاك شماره 200معادل با 075/0 میلیمتر ) مي‌باشد.

تراكم (Compaction)

استاندارد: AASHTO T 99-90 (S) - ASTM D 698-78 (S)

توضیح: این فرایند مورد استفاده در خاكريزي بزرگراه‌ ها، فرودگاه‌ ها و سدهاي خاكي بوده و هدف از آن، كاهش ميزان تخلخل خاك است. وجود آب تا ميزان مشخصي سبب تسهيل اين عمليات مي‌گردد. اين حد رطوبت و وزن مخصوص خشك بيشينه خاك پس از به كار بردن ميزان معيني انرژي كوبشي حاصل مي‌گردد.

تعيين وزن واحد حجم خشك خاك در محل به روش مخروط ماسه

استاندارد: ASTM D1556-82 - AASH TO T 191-86

توضیح: این آزمایش مورد استفاده براي تعيين مقدار كوبيدگي خاك در بزرگراه‌ها و فرودگاه‌ها و سدهاي خاكي براي بدست آوردن وزن واحد حجم خشك خاك در حالت طبيعي يا يك لايه خاك كوبيده شده با استفاده از ماسه كاليبره شده است.

نفوذ‌پذيري (Coefficient of Permeability)

استاندارد: AASHTO T 215-81 - ASTM D 2434-87

توضیح: تعيين ضريب نفوذ‌پذيري خاك در راه‌سازي، ساختمان و سدسازي، هيدروليك، زهكشي‌ها ومناطقي كه تراز آب زيرزميني بالا است به کار می رود و هدف آن، تعيين ضريب نفوذپذير خاک (k) است.

آزمايش با بار ثابت (Constant-Head Method)

استاندارد: AASHTO T 215-81 - ASTM D 2434-87

توضیح: قابل استفاده براي تعيين مقدار نفوذپذیری در فيلترهاي سدها و زهكشها و تغذيه مصنوعي آبرفتها است. اين آزمايش مي‌تواند با شيب هيدرليكي ثابت اغلب براي خاكهاي درشت دانه و دانه‌ اي انجام گيرد.

آزمايش با بار افتان (Falling-Head Method)

استاندارد: ASTM D 2434-87 - AASHTO T 215-81

توضیح: قابل استفاده براي تعيين خاك مناسب مغزه يا پوشش نفوذ‌ناپذير سد و همچنين براي پوسته پايين خاكريز نفوذ‌پذير سد است. اين آزمايش مي‌تواند با شيب هيدروليكي متغير اغلب براي خاكهاي ريز ‌دانه انجام گيرد

آزمايش با روش تحكيم

توضیح: قابل استفاده براي خاكهاي چسبنده رسي است كه ضريب نفوذ‌پذيري آنها خيلي كم باشد. اين آزمايش مي‌تواند در جهت قائم در خاكهاي ريزدانه رسي متراكم انجام گيرد.

تحكيم (Consolidation)

استاندارد: AASH TO T 216-83 - ASTM D 2435-90

توضیح: مورد استفاده براي برآورد سرعت و مقدار نشست تحكيمي سازه‌ها واقع بر خاكهاي رسي و فشار پيش تحكيمي است و هدف از آن، تعيين پارامترهاي مؤثر در پيش‌بيني شدت نشست وميزان آن در سازه‌هاي متكي بر خاكهاي چسبنده اشباع می باشد.

تك محوري محصور نشده (Unconfined Compression)

استاندارد: AASH TO T 208-90 - ASTM D 2166-87

توضیح: مورد استفاده براي بررسي مقاومت برشي تقريبي خاكهاي چسبنده بر حسب تنش كل با هدف اندازه‌گيري تقريبي مقاومت برشي يك خاك چسبنده است.

سه محوري (Triaxial)

استاندارد: ASTM D 4767-88 - ASTM D 2850-87 - AASHTO T 234-90

توضیح: مورد استفاده براي انواع خاك‌ها (چسبنده و دانه‌اي) براي بدست آوردن پارامترهاي مقاومت برشي خاك است.

برش مستقيم (Direct shear)

استاندارد: AASH TO T 236-90 - ASTM D 3080-90

توضیح: مورد استفاده در كليه مسائل مربوط به پايداري خاك از جمله شيروانيها و شيب‌ها و باربري شالوده‌ها به منظور تعيين پارامترهاي مقاومت برشي خاك (f, C, CBR) است.

نسبت باربري كاليفرنيا (California Bearing Ratio)

استاندارد: AASH TO T 193-81 - ASTM D 1883-87

توضیح: مورد استفاده براي تعيين ضخامت‌هاي مورد نياز روسازي‌هاي انعطاف‌پذير بزرگراه‌‌ها و فرودگاه‌ها به روش تجربي براي تعيين ظرفيت باربري خاك متراكم شده مي‌باشد.

تعيين Gs (Specific Gravity of Soil Solids)

استاندارد: AASH TO T 100-81 - ASTM D 854-87

توضیح: قابل استفاده براي خاك و مصالح دانه‌اي مورد كاربرد در آزمايشات و مخلوط‌هاي بتني و آسفالت به منظور تعيين نسبت وزن مخصوص بخش جامد خاك به وزن مخصوص آب مي‌باشد.

آدرس: اصفهان، دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشکده مهندسی عمران، آزمایشگاه مکانیک خاک، کد پستی 83111-84156

nurse

تنظيم ونتيلاتور امری مهم و اساسی در اصلاح تبادلات گازی و بهبود اكسيژناسيون در بيماران دچار مشكلات تنفسی تحت درمان با ونتيلاتور است .

تنظيم حجم جار ی ( VT:Tidal Volume )

ميزان حجم هوايي است كه با يك دم وارد ريه شده و يا با يك بازدم از ريه خارج ميشود. در ونتيلاتورهاي مختلف با علامت اختصاري VT و يا TV نمايش داده ميشود.واحد آن ميلي ليتر يا ليتر مي باشد. جهت تنظيم حجم جاری كه توسط ونتيلاتور به ريه ها تحويل ميگردد از فرمول 8-10 Ml/Kg برا ی بزرگسالان 6-8 Ml/Kg بر ای شيرخواران استفاده می شود استفاده از حجم جاری بالا توصيه نمی شود . در فرمول از وزن ايده آل بدن استفاده نماييد. مثال :وزن ايده آل بيمار 60Kg حجم جاری 600Ml.

تنظيم تعداد تنفس در دقيقه ( Breaths Per Minute ) BPM

معمولا تعداد تنفس در نوزادان طبيعی 30 بار در دقيقه و در بالغين 15 - 12 بار در دقيقه است در صورتی كه تعداد تنفس تنظيمی بر روی ونتيلاتور در حد مناسب باشد ميزان PaCo2 در حد (35-45mmHg) حفظ می شود.

تهويه دقيقه ا ی M.V

حجم هوايی است كه در طی يك دقيقه وارد ، يا از ريه خارج ميشود.

بطور معمول تنفس دقيقه ای در مردها برابر است با چهار برابر تعیین حجم با روش درصد ثابت مساحت سطح بدن (BSA) و در زنها 5/3 برابر BSA.

درجه حرارت بدن ، اسيدوز متابوليك، ارتفاع از سطح دريا استرس، بيماری ، هيپرمتابوليك بر ميزان M.V تاثير ميگذارد.

تنظيم نسبت دم به بازدم I/E Ratio

با توجه به اينكه دم عملي اكتيو و با صرف انرژي بوده ، كوتاهتر بوده و بازدم كه عملي پسيو و بدون صرف انرژي ميباشد ، طولاني تر ميباشد . كه اين دو (دم و بازدم) با هم نسبتي داشته كه معمولا 2/1 ميباشد يعني كل سيكل تنفسي كه شامل يك و يك بازدم ميباشد را بايد به سه قسمت تقسيم نموده ، يك نسبت به دم و دو نسبت به بازدم اختصاص داده ميشود .در تهويه مصنوع ی بالغين از نسبت 2/1 استفاده می شود كه اين ميزان در بيماران COPD1/3 و در بيماران ARDS1/1 ميباشد.
در بعضی از ونتيلاتورها بجای زمان دم كليد اختصاصی برای نسبت دم به بازدم وجود دارد. مثل ونتيلاتور دراگر Evita در ونتيلاتور زيمنس نسبت دم به بازدم بصورت درصد بيان شده برای مثال بجای نسبت 2/1 دم را 33% و بازدم را 67% بگذاريد.

توجه داشته باشيد نسبت دم به بازدم در حمايت كامل تهويه اي ارزشمند ميباشد و در تنفس هاي خودبخودي قابل قبول نبوده و اعدادي كه دستگاه نشان ميدهد قابل ارزيابي نمي باشند زيرا صرفا تنفسهاي اجباري را مورد محاسبه قرار ميدهند

برای محاسبه زمان دم از دو روش ميتوان استفاده نمود

1- از نسبت دم به بازدم كه صرفا در تهويه كنترله (حمايت كامل تهويه اي)

2- محاسبه زمان دم از روي ثابت زماني

1- برای محاسبه زمان دم از نسبت دم به بازدم استفاده می شود بدين صورت كه اگر نسبت دم به بازدم 2/1 باشد ، تعداد تنفس تنظيمی12 باشد به اين شكل عمل می كنيم كه 60 ثانيه (يك دقيقه ) را بر تعداد تعیین حجم با روش درصد ثابت تنفس تقسيم تا زمان هر سيكل تنفسی به دست بيايد

— 5 ثانيه = 12 /60=زمان هر سيكل تنفسي (دم و بازدم )

اگر نسبت دم به بازدم 2/1 باشد كل زمان هر سيكل تنفس ی را تقسيم بر سه م ی كنيم

1.7ثانيه = 3/5=3/يك سيكل تنفسي =زمان يك دم

— به سرعتی که یک واحد خاص ریه از هوا پر میشود ثابت زمانی گفته میشود.

محاسبه ثابت زمانی ( C * R )

2-محاسبه زمان دم از روي ثابت زماني

— یک ثابت زمانی 63% از فاز دم یا بازدم وجود دارد

— دو ثابت زمانی 86%

— سه ثابت زمانی 95%

— چهار ثابت زمانی 99.3%

— پنج ثابت زمانی تقریبا 100%

همانطور كه ملاحظه مينماييد بهترين زمان دم سه برابر ثابت زماني ميباشد.

سرعت جريان گاز PEAK FLOW

— Peak Flow عبارت از سرعت جريان هوا در طول دم است كه بر حسب ليتر در دقيقه محاسبه می شود.

— Peak Flow =TV (Lit) / T insp (min )

— توجه داشته باشيد واحد حجم جار ی ليتر و واحد زمان دم دقيقه ميباشد.

وقفه انتها ی دم End Inspiratory pause

در اين روش، در پايان دم، دريچه بازدمی مسدود شده، هوا به مدت كسری از ثانيه در ريه ها متوقف می گردد.در اين مرحله هيچ جريان گازي در مدار وجود ندارد ايجاد وقفه در انتهای دم موجب حفظ حالت باد شدگی ريه ها برای يك دوره زمانی اختصاصی (معمولاً كمتر از 2 ثانيه) ميشود.اين مانور را نگاه داشتن حالت باد شدگی يا پلاتوی دمی (Inspiratory plateau ) نيز می نامند.

مثال:

اگر حجم جار ی 700 س ی س ی و زمان دم 1.2 ثانيه باشد.

ابتدا واحدها را تبديل ميكنيم :
60/ 1.2 =0.0 2 دقيقه

P.F= 0.7 / 0.02 = 35 L/m

تنظيم محدوده فشار
Pressure Limit

حد طبيعي حداكثر فشار راهها ی هوا ی در انتها ی دم، 20 تا 30 سانتيمتر آب و حد قابل قبول آن 40 سانت ی متر آب است. جهت تنظيم محدوده فشار دستگاه معمولاً 10-15 سانتيمتر بيشتر از حد قابل قبول تنظيم م ی كنيم .

تنظيم درصد اكسيژن هوا ی دم ی Fio2

بر رو ی ونتيلاتور ميزان Fio2 بين تعیین حجم با روش درصد ثابت 21 تا 100 درصد قابل تنظيم است اساس تنظيم Fio2 بر پايه Pao2 حاصل از ABG است به نحوي كه Pao2 در سطح قابل قبول حفظ گردد .

سطح Fio2 قابل قبول بدون عوارض زير 60% م ی باشد

به طور كل ی ريه بيمار نبايست ی بيش از 12 ساعت در معرض Fio2=100%

بيش از 24 ساعت در معرض Fio2=80%

بيش از 36 ساعت در معرض Fio2=60% قرار گيرد

نكته يك : در بعضي از منابع اين اعداد كمتر ميباشند.

نكته دو : اكسيژن سانترال اكثر مراكز درماني درجه خلوص پاييني دارند و غلظت اكسيژن تجويزي پايينتر از مقداري است كه شما تنظيم مينماييد مگر اينكه سنسور اكسيژن ونتيلاتور شما درست عمل نموده و كاليبره باشد. و يا از كپسول اكسيژن مستقيما استفاده نماييد.

— در صورت ی كه عليرغم تجويز اكسيژن به ميزان 60 درصد Pao2 به 60 ميل ی متر جيوه نرسيد به جا ی بالا بردن Fio2 بايد از Peep استفاده نمود.

مانورها ی فشار ی بر رو ی ونتيلاتور

فشار مثبت انتها ی بازدم PEEP(Positive End Expiratory Pressure)

فشار مثبت مداوم بر راهها ی هواي ی CPAP(Contineous Positive Airway Pressure)

فشار مثبت انتها ی بازدم PEEP

بازدم در حالت طبيعی پاسيو بوده و فشار راههای هوايی در انتهای بازدم به حد صفر تنزل خواهد يافت. اعمال فشار مثبت بر روی راههای هوايی در انتهای بازدم ، peep ناميده ميشود كه از تخليه كامل هوای بازدمی جلوگيری ميكند. استعمال peep موجب افزايش حجمهای ريوی در انتهای بازدم و در نتيجه افزايش ظرفيت باقيمانده عملی (FRC) و كمپليانس ريه می شود.

— اغلب از peep زمان ی استفاده ميشود كه ميزان Po2 شريان ی عليرغم تجويز اكسيژن در سطح غير سم ی (كمتر از 60 درصد)، همچنان پايين تر از 60 ميل ی متر جيوه باشد، به عبارت ديگر هيپوكسم ی به بالا بدن Fio2 پاسخ مناسب ندهد.

بعلاوه در بيماران دچار ادم ريو ی ، استعمال peep احتمالا موجب رانده شدن مايع به داخل راهها ی هواي ی كوچكتر شده، منجر به تهويه مجدد بعض ی از مناطق ريه كه تهويه خود را از دست داده بودند، م ی گردد. همچنین PEEP از کلاپس آلوئول پیشگیری نموده و مانند استنت موجب باز ماندن راه هوایی می شود.

افزايش فشار داخل توراكس و كاهش بازگشت وريد ی و در نتيجه باعث كاهش برون ده قلب ، كاهش فشار خون م ی گردد. همچنين peep در بيماريها ی يكطرفه ريو ی باعث اتساع بيش از حد آلوئولها ی ريه سالم ميشود.

افزایش در PEEP میتواند منجر به افزایش فضای مرده، کاهش برون ده قلبی و در نتیجه باعث بهم خوردن نسبت تهویه به پرفیوژن V/Q شود. همچنین افزایش در تعداد تنفس میتواند منجر به بروز PEEP خودکار یا ناخواسته شده و در نتیجه وضعیت اکسیژناسیون و تهویه بدتر شود.

peep به دو شكل وجود دارد:

— Peep خارجی مقداری از peep است كه توسط اپراتور بر روی ونتيلاتور تنظيم مي شود.

— Peep داخلی يا خودكار(Auto peep or Intrinsic peep)، peep ايجاد شده ناشی از زمان بازدمی ناكافی است. علل ديگر ايجاد peep خودكار شامل تعداد سريع تنفس، نياز تهويه ا ی بالا، انسداد راه هواي ی ، و تهويه با نسبت معكوس دم به بازدم ( Inverse I:E Ratio) .

فشار مثبت مداوم بر راههای هوايی CPAP

— عبارت از استعمال فشار مثبت بر روي راههای هوايی در كل سيكل تنفس (دم و بازدم) در تنفس ها ی اراد ی مددجو است.ازCPAP بطور اختصاصی بعنوان يكی از روشهای جداسازی از ونتيلاتور استفاده ميشود.

— اختلاف PEEP و CPAP در اين است كه CPAP در كل سيكل تنفسی ، يك فشار مثبت بر روی راههای هوايی بيمارانی كه خود تنفس ارادی دارند ، اعمال ميكند. در حالی PEEP فشار مثبت اعمال شده در انتهای بازدم در مدهايی است كه به طور نسبی يا كامل بيمار را تحت تهويه مصنوعی قرار ميدهند، مثل:CMV)

“Trigger” مشخص مینماید که چه موقع ونتیلاتور تهویه را آغاز نماید؟

1-تلاش بیمار . تلاش بیمار توسط تغییر در میزان فشار (فشار منفی) یا تغییر در میزان جریان گاز مدار توسط دستگاه احساس میشود.

2-زمان تعریف شده بر اساس تعداد تنفس. برای مثال در صورت تنظیم تعداد تنفس بر روی 12 ، ونتیلاتور هر 5 ثانیه یکبار یک دم ارائه میدهد.

تنظيم حساسيت Trigger يا Sensivity

— با تنظيم صحيح كليد حساسيت ،می توان پاسخ تهويه ای دستگاه را با كوشش تنفسی بيمار هماهنگ نمود. در مد كنتروله ،كليد حساسيت بسته است .بنابر اين دستگاه پاسخی به كوشش تنفسی بيمار نمی دهد ، در حالی كه در مد كنتروله كمكی و SIMV با تنظيم صحيح كليد حساسيت ،دستگاه به كوشش تنفسی بيمار توسط يك تنفس كمكی در مد كنتروله كمكی پاسخ می دهد

— دو نوع حساسيت وجود دارد:

— در سيستم تحريك فشاری دم، تحويل دم در مدهای كمكی به سطح فشار منفی ايجاد شده در مدار ونتيلاتور توسط دم ارادی بيمار بستگی دارد.

— در هنگام استفاده از PEEP مقدار آن را به حساسيت دستگاه اضافه كنيد.

Í سرعت پاسخگویی توسط سنسور های Flow سریعتر میباشد.

Í عامل تحريك دستگاه برا ی تحويل دم، ميزان جريان گاز دم اراد ی بيمار است.

Í اين يك مكانيزم عمل ی جهت حذف بار اضاف ی تحميل شده ناشي از شروع فشار دم ( تحريك فشار ی دم Pressure Triggering ) است.

Í در زمان استفاده از PEEP يا وجود ليك هواي ی كه موجب از دست رفتن PEEP شود بايست ی ميزان جريان پايه و Sensitivity در حد بالاتر ی ست شود.

وبلاگ مورد نظر در رابطه با پرستاری در بخش آی سی یو طراحی شده است و امید است مورد قبول شما همکاران عزیز باشد

محاسبه نرخ جذب سربار در حسابداری صنعتی

محاسبه نرخ جذب سربار در حسابداری صنعتی

یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار بر روی هزینۀ نهایی محصولات و خدمات، محاسبۀ نرخ جذب سربار است. سربار هزینه ­ای است که به ­راحتی نمی­توان آن را به قیمت نهایی محصول یا کالا اضافه کرد، زیرا به­ طور مستقیم در فرایند تولید محصول دخالت نداشته است.
هزینه­ هایی مثل پول آب و گاز و برق، بیمه، اجاره­ بهای محل تولید و… جزو هزینه­ های سربار به حساب می­آیند.
هزینۀ سربار یک بار قبل از شروع دورۀ مالی محاسبه و در آن قیمت نهایی محصولات به ­طور تقریبی پیش­بینی می­شود و یک بار هم بعد از قطعی شدن هزینه ­ها که معمولاً مقارن با پایان دورۀ مالی است.

در حسابداری صنعتی به چه چیزی نرخ جذب سربار گفته می­شود؟

به چه چیزی سربار جذب شده گفته می­شود؟

سربار هزینه ­ای است که به ­راحتی نمی­توان آن را به قیمت نهایی محصول یا کالا اضافه کرد، زیرا به­ طور مستقیم در فرایند تولید محصول دخالت نداشته است.

در حسابداری صنعتی به چه چیزی نرخ جذب سربار گفته می­شود؟

بعد از پیش­بینی هزینه ­های سربار در ابتدای دورۀ مالی تا پایان آن، عدد به­ دست ­آمده مبنای محاسبۀ کالا و محصول نهایی می­شود که این مبنا نرخ جذب سربار نام دارد.

عوامل دخیل در محاسبۀ نرخ جذب سربار عبارتند از:

  1. سربار برآوردی
  2. سطح فعالیت انتخاب­شده
  3. مبنای جذب کردن هزینۀ سربار تولید یا ساخت

متغیرهای لازم برای محاسبۀ نرخ جذب سربار چیست؟

فرمول اصلی محاسبۀ این نرخ عبارت است از:

مقدار بودجه ­ای ÷ سربار بودجه­ ای = نرخ‌جذب‌سربار

سربار به طور کلی از دو بخش تشکیل شده است:

  1. سربار ثابت: به هزینه ­هایی گفته می­شود که تا سطح مشخصی از تولید تغییر نمی­کند و ثابت است.
  2. سربار متغیر: هزینه­ هایی است که با کاهش یا افزایش حجم تولید تغییر خواهد کرد.

سه فرمول دیگر نیز برای محاسبۀ انواع سربارها وجود دارد که این دو متغیر نیز در آن حضور دارند:

سربار متغیر بودجه­ ای+ سربار ثابت بودجه­ ای= سربار بودجه­ ای

سربار متغیر جذب­شده+ سربار ثابت جذب­شده= سربار جذب­شده

سربار متغیر واقعی+ سربار ثابت واقعی= سربار واقعی

اضافه (کسر) جذب سربار چیست؟

برای محاسبۀ نرخ جذب سربار، لازم است که با مفهوم اضافه (کسر) جذب سربار نیز آشنا باشید. میزان انحراف سربار در اصل از مقایسۀ دو متغیر سربار واقعی و سربار جذب شده به دست می­ آید:

سربار واقعی- سربار جذب شده= اضافه (کسر) جذب سربار

مثبت بودن حاصل این تفریق در محاسبۀ نرخ جذب سربار به این معناست که میزان سربار جذب شده بیشتر از مقدار سربار واقعی بوده است. در مقابل، منفی بودن حاصل تفریق نیز نشان دهندۀ کسر جذب سربار است؛ به این معنا که میزان سربار جذب شده کمتر از میزان سربار واقعی شده است.
فرمول های اضافه (کسر) جذب سربار به این شرح است:

سربار واقعی– سربار جذب شده= اضافه (کسر) جذب سربار

(نرخ واقعی سربار× مقدار واقعی)– (نرخ جذب سربار× مقدار واقعی)= اضافه (کسر) جذب سربار

مقدار واقعی× (نرخ واقعی سربار– نرخ جذب سربار )= اضافه (کسر) جذب سربار

مقدار سربار واقعی نیز از حاصل جمع هزینه ­های سربار محقق شده در طول دورۀ مالی به دست می­آید.

برای روشن­تر شدن موضوع، لطفاً به این مثال توجه فرمایید:

اطلاعات مالی یک شرکت برای محاسبۀ نرخ جذب سربار ارقام زیر است:

سربار برآوردی از دایره 1: 850.000 تومان

سربار برآوردی از دایره 2: 900.000 تومان

ساعت کار برآوردی مستقیم از دایره 1: 200 ساعت

ساعت کار برآوردی مستقیم از دایره 2: 150 ساعت

ساخت سفارش 1 از دایره تولیدی 1: حاصل 50 ساعت کار خالص

ساخت سفارش 2 از دایره تولیدی 2: حاصل 40 ساعت کار خالص

هزینه­ های سربار واقعی از سفارش شمارۀ 1:
این هزینه ها شامل هزینۀ استهلاک ابزارها و ماشین آلات، مواد غیر مستقیم و برق مصرفی است.
بیمه سهم کارفرما: 200.000 تومان

هزینه­ های مربوط به سربار واقعی از سفارش 2: 350.000 تومان

مبنای برآوردی÷ هزینه ­های سربار برآوردی= نرخ‌جذب‌سربار

نرخ ‌جذب ‌سربار در دایرۀ 1: 42.500= 200÷ 85.000

نرخ‌ جذب‌ سربار در دایرۀ 2: 60.000= 150÷ 900.000

نرخ‌ جذب ‌سربار× مبنای واقعی= سربار جذب شده

سربار جذب شده در دایره 1: 212.500 =50× 42.500

سربار جذب شده در دایره 240.000= 40 × 60.000

هزینۀ سربار واقعی در دایرۀ 1 کمتر از سربار جذب شده است و در نتیجه اضافۀ جذب سربار دارد. در دایرۀ 2 نیز هزینۀ سربار جذب شده کمتر از سربار واقعی است و در نتیجه کسر جذب سربار اتفاق افتاده است.

نتیجه­ گیری:
محاسبۀ نرخ جذب سربار یکی از مهم­ترین کارهایی است که همۀ شرکت ها لازم است در دوره­ های مختلف مالی خود انجام بدهند و محاسبۀ هزینه­ های سربار معمولاً در حیطۀ کاری حسابداری صنعتی قرار می­گیرد. فرمول ها و شیوه­ های رایجی برای محاسبۀ رقم جذب سربار وجود دارد که در این مقاله به همراه مثال به طور کامل به آن پرداخته شد.

شرکت خود را به بهترین شکل مدیریت کنید
هر مدیر خوب نیازمند ابزاری قدرتمند است تا بتواند مجموعه خود را به بهترین شکل مدیریت کند. مجموعه نرم افزار مالی و منابع انسانی فینتو ابزاری قدرتمند است که می تواند به مدیران در کنترل کارمندان و محاسبه حقوق و دستمزد آنها کمک کند.
شما همیشه یک مدیر لایق هستید و باید بهترین ها برای شما باشد. با استفاده از نرم افزار حسابداری آنلاین فینتو کار مدیریت خود را بسیار آسان تر کنید.

حجم مبنا چیست و قانون جدید چگونه در معاملات سهام اثر می‌گذارد؟

حجم مبنا

در بازارهای سهام موجود در کشورهای مختلف، قانون گذاران به دنبال ایجاد شرایطی هستند که علاوه بر تعیین مناسب قیمت‌ها در چهارچوب خرید و فروش معامله گران، جلوی مداخلات اشخاص فرصت‌ طلب یا سوء استفاده‌گر گرفته شود.

به همین دلیل، همیشه راه‌حل‌هایی برای جلوگیری از اعمال نفوذ این افراد در چرخه طبیعی معاملات و به دنبال آن نوسان‌های غیر معمول قیمت در نظر گرفته می‌شود تا علاوه بر جلوگیری از ضرر کردن سهامداران، مسیر طبیعی معاملات اوراق بهادار به درستی و بدون ایجاد مشکل طی شود.

به همین دلیل، یکی از عواملی که می‌تواند به جریان مناسب داد و ستدها در بازارهای مالی کمک کند، ایجاد چهار چوبی است که به وسیله آن تمام طرف‌های موجود از جمله ناشران – شرکت‌هایی که نماد معاملاتی آنها در بازار معامله می‌شوند – کارگزاران و هر یک از اشخاص حقیقی یا حقوقی که به شکلی در چرخه معاملات بازار دخالت دارند، بتوانند به راحتی و با حداکثر امنیت در آن به داد و ستد بپردازند.

به همین دلیل است که در تمامی بازارهای اوراق بهادار از جمله بورس نیویورک، بورس‌های شانگهای، توکیو، فرانکفورت و غیره، نهادهایی برای حفظ چهارچوب معاملات و کنترل بر شیوه انجام آن فعالیت می‌کنند. در ایران نیز سازمان بورس و اوراق بهادار به عنوان متولی انجام معاملات در بازار سرمایه، از طریق شرکت‌های زیر مجموعه خود – شامل شرکت بورس اوراق بهادار تهران و شرکت فرابورس ایران – در انجام معاملات سهام نظارت دارد. در ادامه به توضیح حجم مبنا می‌پردازیم.

کلیات حجم مبنا

در همین راستا یکی از ابزارهایی که از سال ۱۳۸۲ و در زمان تصدی دکتر حسین عبده تبریزی برای کمک به حفظ آرامش در معاملات سهام از آن استفاده می‌شود، حجم مبنا است. با استفاده از این ابزار، امکان نوسان غیر معمول و کاذب برای سهم‌های بورسی از بین می‌رود. کاربرد اصلی حجم مبنا در محاسبه قیمت پایانی نماد‌های فعال در بورس تهران است.

این ابزار تنها در بورس تهران مورد استفاده قرار می‌گیرد و میزان آن به طور خودکار، توسط سامانه معاملات اندازه گیری می‌شود. بنابراین هیچ یک از معامله‌گران در محاسبه آن دخالتی ندارند و می‌توانند آن را همیشه در سایت شرکت مدیریت فناوری بورس تهران (tsetmc) و برای هر یک از نمادها مشاهده کنند. برای آنکه بتوانیم حجم مبنا را به خوبی توضیح دهیم ابتدا لازم است تعریفی دقیق از قیمت پایانی داشته باشیم.

قیمت پایانی چیست؟

قیمت پایانی به طور ساده عبارت است از قیمتی که بر اساس میانگین وزنی معاملات هر نماد در یک روز به دست می‌آید. اما آنچه که قیمت پایانی در بورس تهران را از نمادهای مورد معامله در فرابورس جدا می‌کند میزان حجم مبنا تعیین شده از سوی هر یک از این بازارها است. درحالی که بورس تهران حجم مبنا نمادها را بر اساس قوانین داخلی محاسبه می‌کند، مطابق با دستورالعمل‌های به کار گرفته شده در فرابورس، حجم مبنا برای تمامی نمادهای این بازار «عدد یک» در نظر گرفته شده است.

بنابراین قیمت پایانی در هر یک از نمادهای فرابورسی برابر با میانگین موزون تمامی معاملات انجام شده در روز خواهد بود. این در حالی است که نمادهای بورسی باید برای به دست آمدن قیمت پایانی هر روز عدد حاصل از میانگین وزنی را متناسب با حجم مبنا تعیین شده برای آن نماد تعدیل کنند.

لازم به ذکر است از تاریخ ۱۲ اسفند ۹۸، حجم مبنا در شرکت های بورسی تغییر کرده و در شرکت های فرابورسی نیز حجم مبنا جهت محاسبه قیمت پایانی قرار داده شده و دیگر حجم مبنای این شرکت ها یک نیست. که در ادامه به توضیح جزییات این قانون نیز پرداخته خواهد شد.

تعریف حجم مبنا

مطابق با تعریف مندرج در تارنمای شرکت بورس اوراق بهادار تهران، حجم مبنا عبارت است: آن تعداد از یک نوع اوراق بهادار که باید در هر روز مورد دادوستد قرار گیرد تا تمام درصد تغییرات مجاز در آن روز در تعیین قیمت روز بعد لحاظ شود.

هدف از تعیین حجم مبنا این است که سرمایه گذاران اطمینان داشته باشند که نوسانات قیمت سهام در نتیجه خرید و فروش تعداد مشخصی از سهام شرکت صورت گرفته است و در نتیجه وجود حجم می تواند مانع از ایجاد قیمت های غیراقعی و کاذب در بازار می شود.

با موافقت شورای عالی بورس و اوراق بهادار و طبق مصوبه های جلسه هفتم اسفندماه ۹۸ هیات مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار مقرر شد که برای شرکت های موجود در بازارهای اول، دوم و پایه فرابورس ایران حجم مبنا معادل ۴ در ده هزار تعداد سهام شرکت اعمال شود. فرابورس ایران اعلام کرد که حداقل ارزش مبنا در بازارهای اول و دوم فرابورس، ۵۰ میلیارد ریال و در تابلوهای زرد، نارنجی و قرمز بازار پایه به ترتیب ۲۰، ۱۰ و ۵ میلیارد ریال در نظر گرفته شده است.

همچنین حداکثر ارزش مبنا برای شرکت های با سرمایه ۲۰ هزار میلیارد ریال و بالاتر ۱۲۰ میلیارد ریال تعیین شده است و برای شرکت های با سرمایه کمتر از ۲۰ هزار میلیارد ریال، حداکثر ارزش مبنا ۱۰۰ میلیارد ریال خواهد بود.

طبقه بندی حداقل ارزش ارزش
حداقل ارزش مبنای بازار اول و دوم فرابورس ۵۰ میلیارد ریال
حداقل ارزش مبنای تابلو زرد ۲۰ میلیارد ریال
حداقل ارزش مبنای تابلو نارنجی ۱۰میلیارد ریال
حداقل ارزش مبنای تابلو قرمز ۵میلیارد ریال

طبقه بندی حداکثر ارزش ارزش
حداکثر ارزش مبنای شرکت با سرمایه ۲۰ هزار میلیارد ریال و بالاتر ۱۲۰میلیارد ریال
حداکثر ارزش مبنای شرکت با سرمایه کمتر از ۲۰ هزار میلیارد ریال ۱۰۰میلیارد ریال

از سوی دیگر، تعداد حجم مبنای هر سهم، بر اساس قیمت پایانی سهام در آخرین روز معاملاتی هر هفته محاسبه و از نخستین روز معاملاتی هفته بعد اعمال می شود. همچنین در صورت اعمال اقدامات شرکتی، تغییرات حجم مبنا بر اساس مقررات و با رعایت نصاب های یادشده محاسبه و اعمال خواهد شد. این حجم مبنا داینامیک است یعنی برای هفته بعد در آخرین روز کاری هفته به روزرسانی می شود لذا اگر قیمت سهام بالا رود حجم مبنا کاهشی و اگر قیمت پایین آید افزایشی است.

همچنین از تاریخ ۱۲ اسفند ماه تغییر در حجم مبنای شرکت های بورسی را شاهد هستیم و حداقل ارزش حجم مبنا (تعداد حجم مبنا ضربدر قیمت پایانی چهارشنبه هر هفته) ۵۰ میلیارد ریال و در شرکت هایی با سرمایه ۲۰ هزار میلیارد ریال و بالاتر، ۱۲۰ میلیارد ریال و با سرمایه کمتر از ۲۰ هزار میلیارد ریال ۱۰۰ میلیارد ریال تعیین می گردد. در فرمول قبلی حداقل ارزش ۵۰۰ میلیون ریال و حداکثر ارزش ۱۰ میلیارد ریال بود.

کارکرد قانون جدید حجم مبنا در بورس

کارکرد تغییر قانون حجم مبنا، به نوعی تعیین حجم با روش درصد ثابت هم اسکیل کردن روند رشد با وضعیت ورود نقدینگی در بازار است. در بازار فرابورس، انتظار می رود این قانون از سرعت رشد بازار کم کند، اما این موضوع تاثیر خود را بیشتر در سهام شرکت های کوچک تری نشان خواهد داد که پیش از این و در عدم وجود حجم مبنا با دستکاری قیمت ها، پروژه شدن و با حجم کوچکی از پول رشد می کردند.

گرچه حجم معاملات اکثر این شرکت ها بیش از دو برابر فرمول اتخاذ شده در روز می باشد و با توجه به در نظر گرفتن قیمت پایانی آخرین روز معاملاتی هفته برای محاسبه حجم مبناء هرچه قیمت بالاتر برود نیاز به حجم مبنای کمتری خواهد بود و این موضوع قیمت ها را به سمت بالاتر سوق می دهد.

بنظر می رسد این قانون کمک کند، نزولی شدن متداوم و قفل شدن در صف فروش نداشته و در صف فروش نیز حجم متناسبی دست به دست شود که با ورود سهامدار جدید از شدت نزول کاسته خواهد شد و در صورت عدم معامله قیمت پایانی ترمز نزول قیمت را خواهد کشید و این مسئله در روزهای منفی به کمک بازار خواهد آمد.

در مجموع با توجه به ورود حجم بالایی از نقدینگی، انتظار می رود چهارچوب های قانونی نیز به مراتب حرفه ای تر و تکمیل شوند، این قانون کمک می کند قیمتها مبتنی بر حجم های واقعی تر مشخص شده و اثر قیمت سازی در بازار کمرنگ تر شود.

در انتها، توضیح ساده این مفهوم چنین است که اگر حجم مبنا برابر با حجم معاملات یک روز یک نماد باشد، قیمت پایانی معاملات آن روز برابر با میانگین وزنی تمامی معاملات در روز یاد شده خواهد بود. اما اگر میزان معاملات انجام شده در یک روز تنها درصدی از حجم مبنا باشد دیگر نمی‌توانیم قیمت پایانی را تنها با گرفتن میانگین وزنی از همه معاملات آن روز به دست بیاوریم.

چگونگی محاسبه حجم مبنا

برای آنکه چگونگی به کارگیری حجم مبنا را به خوبی توضیح دهیم با مثالی ساده کار را پی می‌گیریم. فرض کنید که یک نماد، حجم مبنایی برابر با ۲ میلیون سهم دارد. در چنین شرایطی اگر قیمت پایانی این نماد در روز گذشته ۱۲۰ تومان باشد و میزان معاملات آن در روز مورد نظر به یک میلیون سهم (یعنی ۵۰ درصد حجم مبنا) برسد.

در اولین قدم از محاسبه قیمت پایانی روز جاری، ابتدا میانگین وزنی معاملات آن روز را به دست می‌آوریم. سپس تفاوت میانگین به دست آمده با قیمت پایانی روز گذشته را در نسبت معاملات امروز به حجم مبنا ضرب می‌کنیم و آن را به قیمت پایانی روز گذشته اضافه خواهیم کرد تا قیمت پایانی به دست آمده در این روز محاسبه شود. در این حالت اگر فرض کنیم که میانگین وزنی معاملات روز جاری ۱۳۰ باشد، قیمت پایانی نماد برابر با ۱۲۵ تومان خواهد بود.

میانگین وزنی معاملات امروز: ۱۳۰

قیمت پایانی روز گذشته: ۱۲۰ تومان

حجم مبنا: ۲ میلیون سهم

حجم معاملات روز جاری: ۱ میلیون سهم

تفاوت میانگین وزنی معاملات امروز با قیمت پایانی در روز گذشته:

۱۳۰-۱۲۰=۱۰

تعدیل با حجم مبنا:

۵=۱۰*۰.۵

قیمت پایانی امروز:

۱۲۵=۱۲۰+۵

بنابراین مبنای تغییرات قیمت‌ها و سقف مجاز نوسان روز بعد، در بازه ۵ درصد مثبت و ۵ درصد منفی خواهد بود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.