اینکوترمز و اهداف آن - تهران پیشرو - شرکت ترخیص کالا
اینکو تِرمز ( Incoterms ): یک کلمه مرکب است که از ترکیب سه کلمه انگلیسی « International Commercial Terms » به معنی اصطلاحات بینالمللی بازرگانی توسط اتاق بازرگانی بینالمللی International Chamber Of Commerce تهیه و تدوین شده و به صورت گستردهای مورد استفاده قرار میگیرد. این اصطلاحات برای تفکیک هزینهها و مسئولیتها بین فروشنده و خریدار استفاده میشود. انعقاد قرارداد خريد احتیاج به مشخص شدن شرايط خرید دارد که در گذشته این شرایط براساس عرف محل تعیین می گردید. با گسترش و توسعه تجارت بین المللی احتیاج به شرایط مشخص و مدونی بوجود آمد که این امر به وسیله اتاق بازرگانی بین المللی در سال 1936 تدوین شد و incoterms نام گرفت و بعد از آن در سال های 1953، 1967، 1976، 1980، 1990، 2000 و 2010 مورد بازنگری قرار گرفت و از سال 1980 این قواعد هر 10 سال یک بار بازنگری، تغییر و اصلاح می شود.
👈 خرید، واردات و ترخیص قطعات الکترونیکی با تهران پیشرو 👉
اینکوترمز به مسائل مرتبط با حمل کالا از فروشنده به خریدار پاسخ میدهد. مسائلی شامل حمل کالاها، ترخیص کالا، واردات و صادرات کالاها، اینکه چه کسی مسئول پرداخت میباشد و اینکه ریسک جابجایی و انتقال کالا در مراحل مختلف حمل بر عهده چه کسی میباشد. اصطلاحات مختلف اینکوترمز معمولأ با ذکر مکانهای جغرافیایی مورد استفاده قرار میگیرد نه عناوین مرتبط با جابجایی.
- کلیه قواعد اینکوترمز در دو دسته طبقه بندی می شوند:
👈 خرید، واردات و ترخیص قطعات الکترونیکی با تهران پیشرو 👉
بررسی یازده قاعده اینکوترمز 2010
🔸دسته اول شامل موارد زیر می شود:
Ex Works – تحویل کالا در نقطه عزیمت در مبدأ:
تحویل کالا در نقطه عزیمت در مبدأ (محل کار). در این روش فروشنده، کالا را در محل تولید و یا انبار کالا به خریدار تحویل میدهد و کلیه هزینهها، اعم از بارگیری، حمل و نقل، بیمه، گمرک و ریسک خرابی کالا بر عهده خریدار است. فروشنده تعهدی بابت انجام تشریفات گمرکی صادرات و اخذ مجوزهای صدور ندارد اما در صورت درخواست خریدار، فروشنده موظف است به ریسک و هزینه خریدار در اخذ مجوز های صدور و انجام تشریفات گمرکی صدور به وی کمک کند. باید دقت کرد که ترجمه "تحویل درب کارخانه" ترجمه کاملی نیست و بهتر است به "تحویل در محل فروشنده بدون ترخیص صادراتی" ترجمه شود.
FCA - مخفف اصطلاح Free Carrier
تحویل کالا به حمل کننده در مبدأ (تحویل کالا داخل کامیون، ریل و هواپیما). فروشنده تحویل کالا را هنگامی به انام می رساند که آن را پس از ترخیص برای صدور در محل مقرر در اختیار حمل کننده تعیین شده از سوی خریدار قرار دهد. باید دقت کرد محل انتقال خطر به صورت دقیق تعیین شده باشد، چرا که خطر از آن نقطه به بعد با خریدار است. محل جغرافیایی این قاعده می تواند درون محل فروشنده، درون کشور فروشنده یا در مرز باشد. در هر صورت ترخیص صادراتی در این قاعده بر عهده فروشنده است. در این قاعده بهتر است خریدار نوع حمل و مقصد و مسیر حمل را به فروشنده اطلاع دهد تا فروشنده بتواند بسته بندی مناسب را تدارک ببیند. دقت کنید که ترجمه های "حمل رایگان" یا "حمل آزاد" یا "حمل مجانی" صحیح نیستند. عبارت FREE در تمام قواعد F به معنای "تحویل" است نه رایگان یا عبارت های مشابه دیگر. همچنین منظور از CARRIER در این قاعده نیز هر شخصی است که توسط خریدار معرفی می شود و الزاما یک شرکت "حمل کننده" نیست.
CPT : مخفف اصطلاح Carriage Paid To
پرداخت کرایه حمل کالا تا . . از این قاعده می توان برای هر روش حمل و نقل از جمله حمل و نقل مرکب استفاده کرد. فروشنده کالا را به حمل کننده ای که خود تعیین کرده است تحویل می دهد اما به علاوه باید هزینه لازم جهت حمل کالا تا مقصد مقرر را بپردازد. در این قاعده دو نقطه بحرانی وجود دارد که عبارتند از نقطه انتقال خطر و نقطه انتقال هزینه از فروشنده به خریدار. موضوعی که باید با صراحت در قرارداد گنجانده شود این است که اگر از حمل کنندگان متعددی برای حمل کالا به مقصد مقرر استفاده شود، مسوولیت خطرهای متوجه کالا هنگامی منتقل می شود که کالا به نخستین حمل کننده تحویل داده شود. البته در صورتی که طرفین در قرارداد توافق کنند، می توان محل انتقال خطر را به محلی بعد از تحویل به نخستین متصدی حمل تغییر داد.
CIP : مخفف اصطلاح Carriage and Insurance Paid to
پرداخت کرایه حمل و بیمه کالا تا . . از این قاعده برای تمام روش های حمل و نقل از جمله حمل و نقل مرکب استفاده می شود. فروشنده کالا را به حمل کننده ای خود تعیین کرده تحویل می دهد اما باید هزینه لازم جهت حمل و بیمه کالا تا مقصد مقرر را نیز بپردازد. مسئولیت کلیه خطرهای متوجه کالا و هرگونه هزینه های اضافی آن پس از تحویل به عهده خریدار است. البته در این قاعده فروشنده باید خطر از میان رفتن یا آسیب دیدن کالا در جریان حمل و نقل را تحت پوشش بیمه قرار دهد. البته در صورت بروز خسارت، پیگیری موضوع با خریدار است.
DAT : مخفف اصطلاح Delivered at Terminal
تحویل در پایانه. برای همه روش های حمل کاربرد دارد. فروشنده کالا را از وسیله رساننده به محل مورد توافق در نقطه معین در مقصد تخلیه کرده و در پایانه مورد نظر که شامل هر محلی می شود، در اختیار خریدار قرار می دهد و در واقع تمام هزینه و ریسک کالا تا رساندن آن به پایانه مشخص شده و تخلیه کالا در نقطه معین در پایانه بر عهده اوست اما هیچگونه تعهدی بابت ترخیص وارداتی، پرداخت حقوق ورودی و دیگر هزینه های گمرکی کشور خریدار ندارد.
DAP : مخفف اصطلاح Delivered at Place
تحویل در محل مقرر. برای همه روش های حمل قابل استفاده است. فروشنده زمانی که کالا روی وسیله حمل آورنده به مقصد توافق شده، آماده تخلیه (تخلیه نشده) در اختیار خریدار قرار می دهد در واقع تحویل را به انجام رسانده است.
DDP : مخفف اصطلاح Delivered Duty Paid
تحویل کالا در محل مقرر در مقصد با ترخیص و با پرداخت حقوق و عوارض ورودی. از این قاعده برای هر روش حمل و نقل از جمله حمل و نقل مرکب استفاده می شود. فروشنده کالا را در کشور مقصد پس از انجام ترخیص کالا و پرداخت عوارض تحویل خریدار میدهد.
👈 خرید، واردات و ترخیص قطعات الکترونیکی با تهران پیشرو 👉
🔸دسته دوم شامل قواعدی است که صرفا برای حمل دریایی قابل استفاده هستند:
FAS : مخفف اصطلاح Free Alongside Ship
تحویل کالا در کنار کشتی یا شناور (روی اسکله یا بارانداز). فروشنده تحویل کالا را زمانی به انجام می رساند که کالا در بند بارگیری تعیین شده در کنار کشتی یا شناور قرار گیرد. وقتی حمل کانتینری است عموما فروشنده کانتینر را در محوطه کانتینری تحویل شرکت حمل (و در واقع خریدار) می دهد و نه در کنار کشنتی. در چنین مواردی بهتر است از FCA استفاده کرد و نه FAS .
FOB : مخفف اصطلاح Free On Board
تحویل کالا روی کشتی یا شناور (در محلی که با توجه به نوع شناور برای استقرار کالا پیش بینی شده است). فروشنده تحویل کالا را هنگامی به انجام می رساند که کالا را در بندر بارگیری (مبدا) تعیین شده بر کشتی بارگیری می کند. به عبارتی، خریدار از این لحظه به بعد باید مسئولیت کلیه مخارج کالا و خطر های از میان رفتن کالا یا آسیب دیدن آن را تقبل کند. در این قاعده فروشنده کالا را تا بندر مرزی کشور خود حمل و ترخیص صادراتی می کند. کالا را بارگیری و بعد از اتمام بارگیری تحویل می دهد.
CFR : مخفف اصطلاح Cost and Freight
قیمت کالا (هزینه ها) و کرایه تا بندر مقصد. فروشنده تحویل کالا را هنگامی به انجام می رساند که کالا در بندر مبدا در شناور بارگیری کرده و هزینه های متعارف رساندن کالا به بندر مقصد را پرداخت می کند. ممکن است برای اشاره به این قاعده از C&F و CNF نیز استفاده شود که نیاید این کار صورت گیرد.در این قاعده بهتر است نام هر دو بندر (مبدا و مقصد) مشخص شود.
CIF : مخفف اصطلاح Cost, Insurance and Freight
هزینه، بیمه و کرایه حمل تا مقصد. در این قاعده فروشنده کالا را از بارگیری یا شناور به شرکت حمل تحویل می دهد و موظف است کرایه، حق بیمه و دیگر هزینه های متعارف تا بندر مقصد را نیز پرداخت کند اما تعهدی بابت ریسک و خطرات اجرای این مراحل بعد از بارگیری در بندر مبدا را اصطلاحات هزینه های معامله ندارد. بنابراین تعهدات فروشنده در این قاعده همانند CFR می باشد، با این تفاوت که انعقاد قرارداد بیمه با شرکت بیمه و پرداخت حق بیمه را نیز بر عهده می گیرد.
👈 خرید، واردات و ترخیص قطعات الکترونیکی با تهران پیشرو 👉
اهداف اینکوترمز
اهداف اینکوترمز Incoterms
◀️هدف عمده اینکوترمز عبارت است از ایجاد یک سلسله مقررات در رابطه با اصطلاحات مورد استفاده در تجارت بین المللی به نحوی که برای هر اصطلاح مفهوم مشخصی وجود داشته باشد .
◀️تفاوت در تفسیر اصطلاحات مورد استفاده در تجارت بین المللی در کشورهای مختلفی و سیستم های تجاری متفاوت همواره یکی از علل ایجاد اختلاف بین تجار در سطح بین الملل بوده است. مقررات اینکوترمز با تعاریف استاندارد و یکسانی که از این اصطلاحات به عمل آورده به یکی از اهداف عمده خود که همانا استاندارد نمودن این اصطلاحات در سطح بین المللی می باشد دست یافته است .
◀️اشکالات عمده ای که همواره صادر کنندگان و وارد کنندگان با آن مواجه بوده اند شامل سه دسته به شرح ذیل می باشد :
– قانون کدام کشور حاکم بر اختلافات است؟
– مشکلات ناشی از داشتن اطلاعات نامناسب
– مشکلات ناشی از تفسیرهای مختلف در مورد اصطلاحات مورد استفاده
استفاده از اینکوترمز، مشکلات فوق را تا حد زيادی کم کرده است. به طور کلی با استفاده از اینکوترمز می توان به سوالات ذيل در مورد هر معامله پاسخ داد :
– چه کسی باید ترتیب حمل کالا را بدهد؟
– اصطلاحات هزینه های معامله پرداخت هزينه حمل به عهده کیست؟
– انتقال ریسک در چه نقطه ای صورت می پذيرد؟
– مسئولیت خریدار و فروشنده تا چه میزان است؟
– مطمئن ترین روش کدام است تا معامله به نحو بهتر انجام گیرد؟
👈 خرید، واردات و ترخیص قطعات الکترونیکی با تهران پیشرو 👉
اهمیت استفاده از اینکوترمز برای طرفین معامله
يکنواختی- با استفاده از مقررات اینکوترمز طرفین مقررات یکنواختی را می پذيرند و تفسیرهای مختلف حقوق محلی خود را در نظر نمی گیرند .
اطمینان- طرفین با اطمینان کامل مبنی بر اینکه طرف مقابل چه تعهداتی دارد وارد معامله می شوند. همچنین مشخص می گردد هر کدام چه مدارکی را باید تهیه و چه مدارکی را باید دریافت نمایند .
انعطاف- مقررات اینکوترمز همواره با پیشرفت مخابرات و حمل و نقل مورد بررسی قرار می گیرد و در مواقع لازم در مفاد آن تجدید نظر می شود .
تعیین حقوق و وظایف طرفین معامله- با استفاده از اینکوترمز نحوه تحویل و تحول کالا، نقطه انتقال ریسک، نحوه توزیع هزینه ها و چگونگی حمل کالا کاملاً مشخص می شود و طرفین از وظایف خود در این موارد دقیقاً با اطلاع می باشند.
👈 خرید، واردات و ترخیص قطعات الکترونیکی با تهران پیشرو 👉
اصطلاحات و کلمات حسابداری به انگلیسی با ترجمه فارسی
به نظر می رسد هر صنعتی زبان مخفی خود را دارد. و دانستن زبان نشانگر این است که شما واقعاً به آن تعلق دارید. بنابراین اگر شروع به فکر کردن برای ورود به حرفه حسابداری کرده اید، اولین قدم شما این است که با برخی از اصطلاحات اساسی حسابداری، کلمات اختصاری و اختصارات در این زمینه آشنا شوید. دانستن نحوه “گفتگو کردن” به شما این امکان را می دهد که کمتر روی تعاریف حسابداری تمرکز کنید و بیشتر روی آموزش های مهمی که برای راه اندازی یک حرفه حسابداری موفق به آن نیاز دارید تمرکز نمایید. برای کمک به شما در شروع کار، مجموعه ای از اصطلاحات و کلمات اختصاری حسابداری را گردآوردی کرده ایم و در این مطلب آورده شده است.
Accounts receivable (AR)
حساب های دریافتنی: مقدار پولی که مشتریان به یک تجارت پس از تحویل و یا استفاده از کالا یا خدمات بدهکار هستند.
Accounting (ACCG)
حسابداری: روشی سیستماتیک برای ثبت و گزارش تراکنش های مالی برای یک کسب و کار یا سازمان.
Accounts payable (AP)
حساب های پرداختنی: مقدار پولی که یک شرکت به طلبکاران (تامین کنندگان و غیره) در ازای کالاها و یا خدماتی اصطلاحات هزینه های معامله که تحویل داده است بدهکار است.
Assets (Fixed and Current) (FA, CA)
Current Assets
دارایی های جاری (CA): دارایی هایی هستند که ظرف یک سال به پول نقد تبدیل می شوند. به طور معمول، این می تواند پول نقد، موجودی یا حساب های دریافتنی باشد.
Fixed Assets
دارایی های ثابت (FA): بلندمدت هستند و احتمالاً مزایایی را برای یک شرکت برای بیش از یک سال فراهم می کنند، مانند ملک، زمین یا ماشین آلات اصلی.
Asset classes
طبقه دارایی گروهی از اوراق بهادار است که در بازار به طور مشابه رفتار می کنند. سه طبقه اصلی دارایی عبارتند از: سهام یا سهام با درآمد ثابت یا اوراق قرضه، و معادل های نقدی یا ابزارهای بازار پول.
Balance Sheet (BS)
ترازنامه: یک گزارش مالی که دارایی های یک شرکت (آنچه که دارد)، بدهی ها (آنچه بدهکار است) و حقوق صاحبان سهام یا سهامداران در یک زمان معین را خلاصه می کند.
Capital (Cap)
سرمایه: دارایی مالی یا ارزش دارایی مالی، مانند پول نقد یا کالا. سرمایه در گردش با کسر داراییهای جاری شما از بدهی های جاری محاسبه میشود – اساساً پول یا دارایی هایی که یک سازمان میتواند کار کند.
Cash flow (CF)
جریان نقدی: درآمد یا هزینه ای که انتظار می رود از طریق فعالیت های تجاری (فروش، تولید و غیره) در یک دوره زمانی ایجاد شود.
Certified public Accountant (CPA)
عنوانی که به حسابداری داده میشود که امتحان استاندارد CPA را گذرانده و دارای تجربه کاری و الزامات آموزشی دولتی است.
Cost of goods sold (COGS)
هزینه کالاهای فروخته شده: هزینه های مستقیم مربوط به تولید کالاهای فروخته شده توسط یک شرکت است. فرمول محاسبه اش به آنچه تولید می شود بستگی دارد، اما به عنوان مثال ممکن است شامل هزینه مواد خام (قطعات) و مقدار نیروی کار کارکنان در تولید باشد.
Credit (CR)
اعتبار: یک ورودی حسابداری که بسته به معامله ممکن است دارایی ها را کاهش دهد یا بدهی ها و حقوق صاحبان سهام را در ترازنامه شرکت افزایش دهد. هنگام استفاده از روش حسابداری دو ورودی، برای هر تراکنش دو ورودی ثبت می شود: یک اعتبار و یک بدهی.
Debt (DR)
بدهی: یک ورودی حسابداری که در آن در ترازنامه شرکت یا افزایش دارایی یا کاهش بدهی وجود دارد.
Diversification
تنوع بخشی: فرآیند تخصیص یا توزیع سرمایه گذاری های سرمایه به دارایی های متنوع برای جلوگیری از قرار گرفتن بیش از حد در معرض خطر.
Enrolled agent (EA)
یک متخصص مالیاتی که نماینده مالیات دهندگان در اموری است که با خدمات درآمد داخلی (IRS) سروکار دارند.
Expenses (fixed, variable, accrued, operation)
هزینه ها (ثابت، متغیر، تعهدی، عملیاتی): هزینه های ثابت، متغیر، انباشته یا روزانه که یک کسب و کار ممکن است از طریق عملیات خود متحمل شود.
Fixed expenses (FE)
هزینه های ثابت (FE): پرداخت هایی مانند اجاره بها که در یک برنامه منظم انجام می شود.
Variable expenses (VE)
هزینه های متغیر (VE): هزینه هایی مانند هزینه های نیروی کار که ممکن است در یک دوره زمانی معین تغییر کند.
Accrued expenses (AE)
هزینه انباشته (AE): هزینه های متحمل شده ای که هنوز پرداخت نشده است.
Operation expenses (OE)
هزینه های عملیاتی (OE): مخارج تجاری که مستقیماً با تولید کالاها یا خدمات مرتبط نیستند – به عنوان مثال، هزینه های تبلیغات، مالیات بر دارایی یا هزینه های بیمه.
Equity and owner’s equity (OE)
حقوق صاحبان سهام: در کلی ترین مفهوم، حقوق صاحبان سهام دارایی ها منهای بدهی ها است. حقوق صاحبان سهام معمولاً بر حسب درصد سهامی که شخص در شرکت دارد توضیح داده می شود. صاحبان سهام به عنوان سهامداران شناخته می شوند.
Insolvency
ورشکستگی: ایالتی که در آن یک فرد یا سازمان دیگر نمی تواند تعهدات مالی خود را با وام دهنده(های) پس از سررسید بدهی آنها انجام دهد.
Generally accepted accounting principles (GAAP)
اصول پذیرفته شده عمومی حسابداری: مجموعه ای از قوانین و دستورالعمل های توسعه یافته توسط صنعت حسابداری برای شرکت ها که در هنگام گزارش داده های مالی از آنها پیروی کنند. پیروی از این قوانین به ویژه برای همه شرکت های سهامی عام بسیار مهم است.
General ledger (GL)
دفتر کل: ثبت کامل تراکنش های مالی در طول عمر یک شرکت.
Trial balance
تراز آزمایشی: یک سند تجاری که در آن تمام دفاتر در ستون های بدهکار و اعتبار جمع آوری می شوند تا از صحت ریاضی سیستم حسابداری شرکت اطمینان حاصل شود.
Liabilities (current and long-term)
بدهی ها (جاری و بلند مدت): بدهی ها یا تعهدات مالی یک شرکت که در طول عملیات تجاری ایجاد شده است. بدهی های جاری (CL) بدهی هایی هستند که ظرف یک سال قابل پرداخت هستند، مانند بدهی به تامین کنندگان. بدهی های بلند مدت (LTL) معمولاً در یک دوره زمانی بیش از یک سال قابل پرداخت هستند. نمونه ای از بدهی بلند مدت می تواند وام مسکن چند ساله برای فضای اداری باشد.
Limited liability company (LLC)
LLC یک ساختار شرکتی است که در آن اعضا نمی توانند در قبال بدهی ها یا بدهی های شرکت پاسخگو باشند. به عنوان مثال، اگر کسی از شرکت شکایت کند، این می تواند از صاحبان مشاغل محافظت کند تا کل پس انداز زندگی خود را از دست ندهند.
Net income
درآمد خالص: کل درآمد یک شرکت که به آن سود خالص نیز می گویند. درآمد خالص با کسر کل هزینه ها از کل درآمدها محاسبه می شود.
Present value (PV)
ارزش فعلی: ارزش فعلی مبلغ آتی پول بر اساس نرخ بازده مشخص. ارزش فعلی به ما کمک می کند بفهمیم که دریافت 100 دلار در حال حاضر ارزش بیشتری نسبت به دریافت 100 دلار در سال دارد، زیرا پول در دست اکنون توانایی سرمایه گذاری با نرخ بازده بالاتر را دارد.
Profit and loss statement (P&L)
صورت سود و زیان: صورت مالی که برای خلاصه کردن عملکرد و وضعیت مالی شرکت با بررسی درآمدها، هزینه ها و هزینه ها در یک دوره زمانی خاص، مانند فصلی یا سالانه، استفاده می شود.
Return on investment (ROI)
بازگشت سرمایه: معیاری برای ارزیابی عملکرد مالی نسبت به مقدار پولی که سرمایه گذاری شده است. ROI با تقسیم سود خالص بر هزینه سرمایه گذاری محاسبه می شود. نتیجه اغلب به صورت درصد بیان می شود
Individual retirement account (IRA, Roth IRA)
حساب بازنشستگی انفرادی: IRA ها صندوق پس انداز برای بازنشستگی هستند. یک IRA سنتی به افراد اجازه میدهد دلارهای قبل از مالیات را به سمت سرمایه گذاری هایی هدایت کنند که می توانند با مالیات معوق رشد کنند، به این معنی که هیچ سود سرمایه یا درآمد سود سهام تا زمانی که برداشت نشود مشمول مالیات نمیشود و در بیشتر موارد، کسر مالیات است. Roth IRA کسر مالیات نیست. با این حال، توزیع های واجد شرایط بدون مالیات هستند، بنابراین با افزایش پول، مشمول مالیات در هنگام برداشت نمی شود.
401K & Roth 401K
401K یک صندوق پس انداز است که به کارمند اجازه می دهد بخشی از غرامت خود را به حساب بازنشستگی مبتنی بر سرمایه گذاری موکول کند. پول معوق معمولاً تا زمانی که برداشت نشود مشمول مالیات نمی شود. با این حال، یک کارمند با Roth 401K می تواند پس از کسر مالیات، کمک کند. علاوه بر این، برخی از کارفرمایان انتخاب می کنند که مشارکت های انجام شده توسط کارمندان خود را تا درصد معینی مطابقت دهند.
Bonds and coupons (B&C)
اوراق قرضه و کوپن: اوراق قرضه نوعی سرمایه گذاری بدهی است و یک اوراق با درآمد ثابت در نظر گرفته می شود. یک سرمایه گذار، اعم از یک فرد، شرکت، شهرداری یا دولت، به یک واحد تجاری وام می دهد با وعده بازپس گیری پول به اضافه بهره. “کوپن” نرخ بهره سالانه ای است که به اوراق قرضه پرداخت می شود.
ارزش CIF چیست و چگونه محاسبه می شود؟
گستردگی شیوه های تجارت و معاملات تجاری باعث شده است که پیچیدگی انجام تجارت های بین المللی و حتی داخلی بالا برود. این پیچیدگی ها در زمینه روش های حمل و نقل، پرداخت و ارزش گذاری کالاهاست. یکی از این پیچیدگی ها محاسبه هزینه های ترخیص کالا از گمرک است.
این که بدانید کالاها قرار است با چه مقدار هزینه از گمرک ترخیص شوند می تواند روی تجارت شما تاثیرگذار باشد و از همین جهت اهمیت زیادی دارد. در این باره یکی از عوامل تاثیرگذاری ارزش CIF یا سیف کالاست. محاسبه این ارزش در محاسبه هزینه های گمرکی تاثیرگذار است. اهمیت این موضوع باعث شده است که در این مقاله به بررسی ارزش CIF و چگونگی محاسبه آن بپردازیم.
ارزش CIF چیست؟
ارزش کالا رقمی است که در همه محاسبات هزینه های گمرکی اعم از حقوق گمرکی، عوارض گمرکی و سود بازرگانی تاثیرگذار است. CIF از حرف اول سه کلمه انگلیسی تشکیل شده است که به ترتیت COST + INSURANCE + FREIGHT می باشند. COST به معنای هزینه و ارزش کالا، INSURANCE به معنای بیمه و FREIGHT به معنای کرایه حمل و نقل است. ترکیب این سه کلمه به معنای بهای تمام شده کالا در کشور مقصد است.
اگر CIF به درستی محاسبه نشود یا به موقع پرداخت نگردد می تواند باعث توقف کالا در گمرک شود که خود این مسئله سبب بروز خسارت مالی خواهد شد. این موضوع نشان می دهد که محاسبه ارزش CIF از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
بر اساس قوانین گمرکی، ارزش کالا شامل ارزش CIF، هزینه گشایش اعتبار، حق استفاده از مدل، امتیاز نقشه، علامت بازرگانی و سایر هزینه های مشابه مربوط به کالاست. این هزینه ها عموما با ارائه فاکتور خرید و اسنادی که صاحب کالا ارائه می دهد و همچنین نرخ ارز محاسبه می شوند.
شاید کمی گیج کننده به نظر برسد اما CIF یک روش حمل بار هم به حساب می آید. با این روش تحویل کالا روی عرشه کشتی صورت می گیرد و هزینه ها تا عرشه به پای فروشنده است. فروشنده با ارسال کالا به نزدیک ترین بندر و پرداخت بیمه بارها آن ها را به مقصد مورد نظر ارسال می کند.
ارزش CIF چگونه محاسبه می شود؟
برای این که بتوانید به راحتی ارزش سیف کالا را محاسبه کنید فرمول ساده ای وجود دارد. کافی است ارزش کالای ورودی را در هزینه بیمه ضرب کنید و نتیجه را به اضافه نرخ ارز رسمی اعلامی توسط گمرک نمایید.
برای محاسبه سود بازرگانی باید ارزش سیف کالا را در نرخ تعرفه اصطلاحات هزینه های معامله ضرب کنید و حاصل را در نرخ ارز ضرب نمایید.
برای محاسبه ارزش ورودی کالا باید مبلغ خرید کالا در مبدا، هزینه حمل و نقل کالا، بیمه، هزینه های مربوط به اعتبار و واریز برات، باربندی و تمام هزینه های ورود به دفتر گمرکی را با یکدیگر جمع کنید.
برای محاسبه عوارض گمرکی نیز کافی است سود بازرگانی و حقوق گمرکی را با یکدیگر جمع کنید و حاصل را در ۸ درصد سود ضرب کنید.
مزایا و معایب حمل و نقل با روش CIF
برای این که در معاملات بین المللی خودتان با شکست رو به رو نشوید باید حتما پیش از انجام معاملات تحقیقات لازم را انجام دهید. یکی از مسائل مهم در بازار تجارت جهانی مسئله حمل و نقل است. CIF در حمل و نقل کالاها نیز به کار می رود.
از مزایای استفاده از CIF می توان به سود آوری بیشتر برای فروشنده اشاره کرد. چرا که شرکت فروشنده برای ارائه خدمات مبالغی را از خریدار دریافت می کند. البته خریدار هم با پرداخت این مبلغ خیالش از قراردادهای حمل و نقل و به رسیدن سالم کالا به دست خود مطمئن است.
از دیگر مزایای استفاده از CIF در حمل و نقل کالا می توان به ارزان تر شدن واردات کالا با این روش نسبت به روش های دیگر اشاره کرد.
این روش اما معایبی هم دارد. مثلا وجود قوانینی خاص در برخی از کشورها می تواند باعث بالا رفتن هزینه حمل و نقل شما شود. چین یکی از این کشورهاست که هزینه هایی برای خدمات صادراتی دریافت می کند. عیب دیگر آن این است که ممکن است فروشنده هزینه هایی که باید از خریدار بگیرد را به دلایلی افزایش دهد.
گاهی خریداران به جای اعتماد به فروشندگان مستقیما به سراغ تولید کنندگان می روند و برخی تولید کنندگان هم به خاطر آشنا نبودن با قواینین واردات کالا به ایران باعث بالا رفتن هزینه های حمل و نقل و واردات کالا می شوند.
وظایف افراد در حمل بار با روش CIF
به طور کل در روش سیف، وظایف فروشنده از خریدار بیشتر است. خریدار تنها باید هزینه هایی را که در قرارداد ذکر شده است پرداخت کند ولی فروشنده وظایف بیشتری دارد. او باید مدارک و مشخصات بار را تهیه کند و قرارداد را با شرکت بیمه و شرکت حمل و نقل تنظیم نماید.
CIF یک موضوع مهم در عرصه تجارت بین المللی است و دانستن چگونگی ارزش گذاری آن و محاسبات مربوطه را باید حتما به صورت تخصصی مطالعه کرد. آنچه ما در این مقاله به آن پرداختیم خلاصه ای از مهم ترین مطالب مربوط به CIF بود.
CIF از آن جهت دارای اهمیت است که روی هزینه های گمرکی تاثیرگذار است. هزینه های گمرکی موضوع بسیار مهمی هستند که سودبخش بودن یا نبودن یک تجارت را تعیین می کنند. آیا شما هم در زمینه CIF دارای تجربه موفقیت یا شکست هستید؟ تجربیات خود را در بخش کامنت ها با ما به اشتراک بگذارید.
کاربردیترین اصطلاحات حسابداری مالی کداماند و چه مفهومی دارند؟
احتمالا شما هم اصطلاحاتی مانند ارزش دفتری، ترازنامه، بدهی جاری و … را شنیدهاید اما معنی دقیق آنها را نمیدانید. مانند بسیاری از زمینههای تخصصی، حسابداری هم لغات و اصطلاحات خاص خودش را دارد. حتی اگر با اصول حسابداری آشنا نیستید، با ما همراه باشید. وبسایت «چطور» با گردآوری مجموعهای از کاربردیترین کلمات و اصطلاحات حسابداری به شما کمک میکند راه خودتان را در زمینهی حسابداری مالی پیدا کنید.
۱. حسابهای دریافتنی
حسابهای دریافتنی همان داراییهای کنونی هستند که قرار است در کوتاهمدت به نقدینگی تبدیل شوند؛ یعنی مشتری کالا یا خدمات را دریافت کرده است، اما هنوز بابت آن پولی نپرداخته است ولی به زودی بدهیاش را صاف میکند. کسب و کار هایی که از شما خرید میکنند، این موارد را تحت عنوان «حسابهای پرداختنی» در دفاترشان ثبت میکنند.
۲. حسابهای پرداختنی
این مورد بدهی جاری است و پولی را که شما به بستانکاران (طلبکاران) بدهکار هستید، نشان میدهد. وقتی خریدی انجام میدهید و در زمان دیگری پرداخت میکنید، باید آنچه را که به عنوان بدهی در ترازنامه ثبت شده است، بپردازید. کسبوکارهای دیگر هنگامی که شما چیزی از آنها میخرید، این موارد را تحت عنوان «حسابهای دریافتنی» در دفاترشان ثبت میکنند.
۳. دارایی
به هر چیز ارزشمندی که سازمان دارد و میتواند برای تولید درآمد در آینده از آن استفاده کند، دارایی میگویند. داراییها میتوانند مشهود باشند، مانند دفتر یا تجهیزات (که یک دارایی ثابت است)، یا نامشهود باشند مانند مجوزها یا برند تجاری. اصطلاح دیگری که برای دارایی به کار میرود «منبع اقتصادی» است.
۴. ترازنامه
یک گزارش مالی که میزان ارزشی که سازمان دارد (داراییها) و آنچه بدهکار است (به بستانکاران و سرمایهگذاران) را در هر زمان نشان میدهد. معاملات روزانهی سازمان باعث تغییر تراز مالی ترازنامه میشود. برای مثال وقتی یکی از محصولات خود را میفروشید، نقدینگی شما افزایش مییابد و کالاهای انبارشدهی شما کاهش مییابد. به همین دلیل است که «زمان» نقش بسیار مهمی در ترازنامه ایفا میکند. در ضمن ترازنامه به نام «صورتحساب موقعیت مالی» و «صورتحساب شرایط مالی» هم معروف است.
۵. ارزش دفتری
ارزش دفتری به ارزش تنزلیافتهی (مستهلکشده) یک دارایی در هر زمانی بین خرید آن و نقطهای که ارزش آن تا صفر تنزل پیدا کرده است، گفته میشود. توجه داشته باشید که ارزش دفتری یک دارایی، ضرورتا آن مقداری نیست که در صورت فروش آن ممکن است بهدست بیاورید.
۶. هزینه کالاهای فروختهشده (اصطلاحات هزینه های معامله COGS)
هزینههایی که مستقیما مربوط به تولید و فروش کالاهای فروخته شده است. برای مثال قیمت مواد تشکیلدهنده و یا کمیسیون فروشندهها و …
۷. بستانکار
فرد یا سازمانی که کالا و یا خدماتی را برایتان فراهم کرده است در حالیکه شما هنوز پول آن را پرداخت نکردهاید.
۸. دارایی جاری
داراییهایی که انتظار دارید در یک دورهی عملیاتی (معمولا یک سال) به نقدینگی تبدیل شوند. داراییهای جاری معمولا شامل نقدینگی، موارد معادل پول نقد (ارز، طلا، اوراق بهادار و …)، حسابهای دریافتنی و کالاهای تولیدشده هستند.
۹. بدهی جاری
به بدهیای گفته میشود که موعد پرداختش کمتر از یکسال باشد و از محل منابع موجود یا از طریق ایجاد یک بدهی جاری دیگر، مثل وام بانکی کوتاهمدت پرداخت میشود.
۱۰. بدهکار
فرد یا سازمانی که کالا یا خدماتی برایش فراهم کردهاید، اما هنوز پولی بابت آن پرداخت نکرده است.
۱۱. استهلاک
روش پخش کردن هزینهی اولیهی خرید یک دارایی مشهود طی دورهای که آن دارایی مفید است و عملکرد قابل قبولی دارد. مسئولان مالیاتی معمولا یک دورهی استهلاک قابل قبول برای هر دارایی تعیین میکنند. وقتی استهلاک به صورت خط مستقیم محاسبه میشود، قیمت خرید به طور مساوی طی یک دورهی استهلاک پخش میشود. بدین صورت استهلاک به عنوان بدهیِ کاهشدهندهی ارزش اصلی دارایی، در ترازنامه ثبت میشود. (مثلا کامیونی که ۱۰۰ میلیون تومان قیمت دارد و دورهی استهلاک آن ۲۰ سال است، سالیانه به مبلغ ۵ میلیون تومان فرسوده میشود و از ارزش آن کاسته میشود.)
۱۲. EBIT (درآمدهای قبل از پرداخت بهرهی وامها و مالیات)
محاسباتی که درآمد خالص سازمان قبل از کم کردن مالیات و بهرههای وامهای پرداختی را نشان میدهد. این محاسبات برای تعیین میزان سوددهی یک شرکت مفید است؛ زیرا درآمد حاصل از فعالیتها و عملیات تولیدی را با هزینههای مربوط به آن منطبق میکند. (و هزینههای غیرتولیدی را در آن دخالت نمیدهد.)
۱۳. EBITDA (درآمدهای قبل از پرداخت بهرهی وامها، مالیات و استهلاک)
سنجش توانایی سازمان برای کسب سود از فعالیتهای تولیدی بدون تأثیر هزینههای غیرنقدی متأثر از استهلاک است. (اگر چه سازمان، استهلاک را بهعنوان هزینه ثبت میکند، اما هیچ پرداخت نقدیای در این معامله وجود ندارد.)
۱۴. سهام
سهام، ارزش سرمایهها و داراییهای خالص مربوط به صاحب سازمان است. اگر شرکت به روش کنترلشده منحل شود، بستانکاران اولین ادعا را در برابر داراییها دارند. وقتی بدهیها پرداخت شود، تراز باقیمانده، متعلق به مالک (یا مالکان) است. این همان سهمی است که صاحبان از سازمان دارند.
۱۵. هزینه
الزاماتی که صاحب یک کسبوکار همواره برای موفقیت در فرایند کسب درآمد، متحمل میشود. خرید تجهیزات، مواد اولیه، پرداخت اجاره و حقوق کارمندان نمونههایی از هزینههای متداول در زمینهی تجارت هستند.
۱۶. FIFO (اولین ورودی، اولین خروجی)
این مورد یک روش ارزیابی صورت اموال است که در آن اولین مورد ورودی به دفتر اموال، اولین مورد خروجی از دفتر اموال است. فرض این است که اولین موارد خریداری شده (تولید شده)، اولین موارد فروخته شده هستند. برای مثال شما ۱۰۰ لباس برای فروش مجدد هرکدام به قیمت ۵۰,۰۰۰ تومان میخرید و بعد هم ۱۰۰ لباس دیگر که هرکدام ۶۰,۰۰۰ تومان قیمت دارند، میخرید. به ازای فروش هرکدام از ۱۰۰ پیراهن اول، ۵۰,۰۰۰ تومان را از حساب دفتر حذف میکنید. برای صد و یکمین لباسی که میفروشید، ۶۰,۰۰۰ تومان از دفتر حذف میکنید. FIFO هزینهی جایگزینی کالاهای انبار شده را تقریب میزند و یک تصویر دقیق از جریان واقعی کالاها به داخل و خارج سازمان به ما نشان میدهد. به همین دلیل بسیاری از حوزههای قضایی، ارزیابی FIFO را برای بهدست آوردن مالیات بر درآمد الزامآور میکنند.
۱۷. دارایی ثابت
داراییای که طی بیشتر از یک دورهی حسابداری استفاده میشود (معمولا بیشتر از یک سال) مانند زمین و املاک، کامپیوتر و تجهیزات اداری، ماشینآلات تولید، حمل و نقل و غیره. این موارد به عنوان داراییهای سرمایهای نیز شناخته میشوند.
۱۸. سرقفلی
ارزش ضمیمهشده به توانایی سازمان که باعث تولید درآمدهای بیشتر در مقایسه با رقبای آن میشود. معمولا اصطلاحات هزینه های معامله یکی از راههای کسب سرقفلی، برندسازی است. سرقفلی یک دارایی نامشهود است و تنها هنگامی که سازمان خریداری شود، ارزش آن مشخص میشود. این همان مبلغ اضافهای است که خریدار علاوه بر تفاوت بین داراییهای مشهود و بدهیهای شرکت (ارزش دفتری) میپردازد.
۱۹. سود ناخالص
تفاوت بین درآمد و هزینهی کالاهای فروخته شده در طی یک دورهی حسابداری است. این مورد میزان درآمدی را که سازمان برای پوشش هزینههای عملیاتی و تولیدی خود به جا میگذارد، نشان میدهد. سود ناخالص اغلب به صورت درصدی از فروش بیان میشود تا بتوان برای کنترل هزینهها، یک دوره را با دورهی دیگر مقایسه کرد.
۲۰. صورت سود و زیان
یک گزارش مالی خلاصه کنندهی فعالیت سازمان در طی یک دورهی زمانی خاص است. این گزارش درآمد به دست آمده و هزینههای پرداخت شده را خلاصه میکند و تفاوت آن را به صورت درآمد خالص برای این دورهی زمانی ثبت میکند. این گزارش راهنمایی است برای چگونگی ادارهی سودآور فعالیتها در سازمان.
۲۱. بدهیها
تعهدی است در پرداخت بابت خرید یک دارایی یا ارائهی یک کالا یا خدمات به بستانکار در آینده. تا زمانی که سازمان تعهدش را نسبت به پرداخت بدهیهایش انجام ندهد، بستانکار ادعای داراییهای آن شرکت را خواهد داشت. بدهیهای متداول شامل وامهای بانکی و حسابهای پرداختنی هستند.
۲۲. LIFO (آخرین ورودی، اولین خروجی)
این روشی برای ارزیابی صورت اموال است که طی آن آخرین موردی که وارد دفتر اموال میشود، اولین مورد خارج شده از دفتر اموال خواهد بود. فرض بر این است که آخرین موارد خریداری شده، اولین موارد فروخته شده هستند. برای مثال ۱۰۰ لباس هر کدام به قیمت ۵۰,۰۰۰ تومان میخرید تا دوباره بفروشید و سپس بستهی ۱۰۰ تایی دیگری که قیمت هرکدامشان ۶۰,۰۰۰ تومان است، میخرید. برای اولین لباسی که میفروشید (تا لباس ۱۰۰اُم) ۶۰,۰۰۰ تومان از دفتر اول حذف میکنید. برای صد و یکمین لباس، ۵۰,۰۰۰ تومان از دفتر اموال حذف میکنید (با این فرض که هیچ لباس دیگری در این مدت خریده نشود). در دورهی افزایش قیمتها، LIFO هزینهی انبارداری بالاتر و در نتیجه درآمد کمتری تولید میکند. این مسئله منجر به مالیات بر درآمد پایینتری میشود. بنابراین بسیاری از حوزههای قضایی اجازهی ارزیابی LIFO را نمیدهند. (به علت اهداف مالیات بر درآمد)
۲۳. داراییهای جاری
داراییهایی که میتواند به سرعت به پول نقد تبدیل شود، بدون اینکه کاهش قابل توجهی در ارزش آن ایجاد شود یا شرکت متحمل ضرر شود. پول نقد موجود در حسابهای بانکی سازمان و اوراق بهادار (سهام و اوراق قرضه) قابلیت نقدینگی بالایی دارند.
۲۴. درآمد خالص
در صورتی که در یک دورهی حسابداری میزان کل هزینهها را از کل درآمدها کم کنیم، درآمد خالص به دست میآید. اگر رقم به دست آمده منفی باشد، به نام «ضرر خالص» شناخته میشود. توجه داشته باشید که درآمد خالص مساوی نقدینگی یا میزان پول در اختیار سازمان نیست. به درآمد خالص، «سود خالص» هم گفته میشود.
۲۵. حساب ذخایر یا ذخیره
قسمتی از سرمایه که برای کاربردهای تجاری معمول در دسترس نیست. اغلب برای محاسبه در جهت پوشش بدهیها یا هزینههای اصلیِ برنامهریزیشده در آینده کاربرد دارد.
۲۶. سود انباشته
درآمدهای انباشتهشدهی شرکت که تاکنون بین مالکان توزیع نشده است. این سرمایهها برای مصارف آیندهی سازمان (مثل سرمایه گذاری) یا برای توزیع به مالکان شرکت در آینده حفظ شدهاند.
۲۷. درآمد
جریان ورودی داراییها (نقدی و حسابهای دریافتنی) به سازمان در ازای کالاها و خدمات است. میزان درآمد گاهی اوقات میزان فروش یا حجم معادلات هم نامیده میشود.
۲۸. صورتحساب جریان وجوه نقدی
یک صورتحسابِ مالی است که جریانات نقدی به داخل و خارج از سازمان را در هر دورهی حسابداری نشان میدهد. این صورتحساب منابع و کاربردهای نقدینگی را مشخص میکند و به صورت نقدینگی حاصل از فعالیتها، مالی و سرمایهگذاری طبقهبندی میکند. هدف اصلی صورتحساب، تعیین این است که آیا سازمان نقدینگی کافی برای پوشش تعهدات کوتاه مدت خود را دارد یا نه. این اصطلاح همچنین به نام «تغییرات در وضعیت مالی» هم شناخته میشود.
۲۹. هزینهی ثابت
هزینهای که بدون توجه به میزان تولید، بر شرکت تحمیل میشود. مواردی مثل هزینهی اجاره، بیمه تجهیزات و حقوق کارمندان همواره ثابت است، چه ۱۰۰ واحد تولید شود چه ۱۰,۰۰۰ واحد.
۳۰. هزینهی متغیر
به هزینهای گفته میشود که وابسته به تعداد محصولات تولیدی سازمان است. هر چه محصول بیشتری تولید کنید، هزینهی مواد مصرفی هم افزایش مییابد؛ همانطور که مواردی مانند حملونقل، دستمزدها و انرژی مصرفیتان بیشتر میشود. ممکن است برخی از هزینهها تماماً متغیر باشند، اما برخی دیگر یک قسمت ثابت و یک قسمت متغیر داشته باشند. برای مثال، بدون توجه به حجم تولید، شما متحمل حداقل هزینهی دستمزد خواهید بود.
مولفههای مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه
همه افراد هر روز در معرض نوعی ریسک قرار میگیرند، خواه رانندگی و پیادهروی در خیابان ، خواه سرمایهگذاری یا مواردی دیگر. شخصیت، سبک زندگی و سن سرمایهگذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایهگذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته میشود. هر سرمایهگذار مشخصا دارای پروفایل ریسکپذیری متفاوتی است که بر اساس قدرت مقاومت او در برابر تغییر شرایط مشخص میشود. وقتی صحبت سرمایهگذاری به میان میآید باید در نظر داشت که رابطهی تنگاتنگی میان ریسک، خطر و پاداش وجود دارد. به قول معروف «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود». به طور کلی، با افزایش ریسکهای سرمایهگذاری، سرمایه گذاران برای جبران پذیرفتن این ریسکها، انتظار بازده یا پاداش بیشتری را دارند. در ادامه پس از بررسی انواع ریسک های سرمایه گذاری، به بررسی مولفه های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه می پردازیم.
در مقالات پیشین در ارتباط با “مسیر تبدیل استارتاپ از ایده تا عرضهی اولیه سهام” صحبت نمودیم و به بررسی مراحل سرمایه گذاری استارتاپ ها پرداختیم. در این مقاله با تمرکز بر شاخص های مالی و اقتصادی به نحوه جذب سرمایه گداران و نحوه تصمیم گیری آنها می پردازیم.
در شکل زیر شماتیکی از این رابطه بیان شده است. برای این که بتوانید درک کنید که چه عوامل و فاکتورهایی در یک کسب و کار برای سرمایهگذاران جذاب است، ابتدا باید با ریسکهای سرمایهگذاری آشنا شوید و بدانید که سرمایهگذاران چگونه و از طریق چه راههایی، کسب و کارها را میسنجند.
رابطهی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش (برگرفته از Investopedia)
ریسک در سرمایه گذاری
به طور کلی در اصطلاح مالی، ریسک اختلاف درآمد یا آوردهی واقعی یک کسب و کار نسبت به درآمد یا سود مورد انتظار آن کسب و کار، در گذر زمان رشد استارتاپ است. ریسک یا خطر در واقع احتمال از دست دادن بخش یا تمام سرمایهی اولیهای است که وارد کسب و کار کردهاید.
به صورت کمی، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج تاریخی کسب و کار ارزیابی می شود. در امور مالی، «انحراف معیار» یک معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار به اندازهگیری نوسانات ارزش داراییها در مقابل میانگین ارزش داراییهای پیشین کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص است.
بر اساس طبقه بندی سایت Investopedia و wallstreetmojo ریسکهای مالی به دو بخش کلی سیستماتیک و غیر سیستماتیک بخشبندی شده که دارای زیر بخشهای دیگری از قبیل شکل زیر هستند.
شماتیکی از ریسکهای مالی یک کسب و کار
در ادامه به شکل خلاصه به تعریف انواع ریسکها پرداخته میشود:
- ریسک بازار: به ریسکی گفته میشود که ممکن است یک سرمایهگذاری به دلیل تغییرات و تحولات اقتصادی در برابرش قرار گرفته و ممکن است ارزش و سرمایهی خود را از دست دهد. اصلیترین بخشهای ریسک بازار به قسم زیر است:
- ریسک سهامی
- ریسک نرخ بهره/ سود
- ریسک ارز
شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه
- ریسک طول عمر: هر وقت هر سرمایهگذاری بیش از زمان پیشبینی شدهی سرمایهگذاران به طول میانجامد، دچار این قبیل ریسکها میشود که عموما وارد سرزمینی ناشناخته شده که عموما نمیتوان درکی از خطرات پیش رو داشت.
- ریسک سرمایهگذاری خارجی: به ریسکی گفته میشود که به دلیل سرمایهگذاری در کشورهای خارج از کشور به وقوع می پیوندد، در واقع سرمایهگذاران با عواملی چون پایین آمدن شاخص اقتصادی GDP آن کشور، بالا رفتن تورم، ناآرامیهای مدنی و … مواجه میشوند.
حال که با خطرات و ریسکهای یک سرمایهگذاری آشنا شدید، جدا از اینکه خودتان میتوانید از روشهای مدیریت و شناخت ریسک برای پایین آوردن و مطمئن کردن کسب و کار خود اقدام کنید، دید بهتری از روش تصمیمگیری سرمایهگذارها بر یک کسب و کار دارید. در ادامه اصطلاحات هزینه های معامله به شاخصهای پر اهمیت یک کسب و کار برای سرمایهگذاران پرداخته میشود، تا بتوان دید بهتری برای سنجش یک کسب و کار پیدا کرد و با ریسکهای آن آشنا شد.
شاخصههای مالی سنجش کسب و کارها
عموما سرمایهگذاران برای شناسایی ریسک کسب و کار از روشهای مختلف ارزیابی شرکتها مانند روش نسبتها یا نرخ بازگشت سرمایه و … استفاده میکنند. عموما قبل از پذیرش سرمایهگذار خارجی، هر بنیانگذاری خود به نوعی در حال سرمایهگذاری بر روی کسب و کارش است، اصطلاحات هزینه های معامله پس بهتر است که با برخی از این شاخصهای مالی آشنا شوید تا بتوانید پیشبینی درستی به سرمایهگذار از کسب و کارتان ارائه دهید.
از برخی شاخصهای اقتصادی مانند IRR و NPV می توان برای تعیین میزان مطلوبیت یک پروژه و ارزش افزوده ایجاد شده توسط آن شرکت استفاده کرد. در حالی که یکی از این شاخصها به صورت درصدی استفاده میشود، دیگری به صورت رقم واحد پولی (دلار، ریال و …) بیان میشود.
ارزش فعلی (PV) و اصطلاحات هزینه های معامله ارزش فعلی خالص (NPV)
ارزش فعلی (PV) آن ارزشی است که است که خالص جریانات نقدی ورودی در حال حاضر برای شرکت دارند. خالص ارزش فعلی (NPV) همان ارزش فعلی است که میزان کل سرمایهگذاری انجام شده در پروژه از آن کم میشود. به بیانی دیگر در فرمولهای زیر آورده شده است:
شاخص سود آوری (PI)
شاخص دیگری که از PV و NPV میتوان استخراج کرد، شاخص سود آوری (PI) میباشد که به شکل درصد بیان شده و به قرار فرمول زیر است:
به طور مثال اگر در ابتدا یک سرمایهگذاری ۱۰۰ واحدی روی طرح انجام شده باشد و سپس در سال اول ۵۰ واحد درآمد و در سال دوم ۵۰ واحد هزینه و ۱۵۰ واحد درآمد در شرکت وجود داشته باشد (آورده شده در شکل ۱-۴)، با در نظر گرفتن نرخ بهره/ تنزیل ۱۰% شاخصها به صورت زیر محاسبه میشود.
جریانات درآمد – هزینهی شرکت (برگرفته از آموزههای مهندس پورمددکار)
درواقع ارزش خالص فعلی گویای آن است که اگر روی این طرح ۱۰۰ واحد پولی سرمایه گذاری شود با توجه به نرخ بهره / تنزیل ۱۰% (عموما در حالت واقعی نرخ سود بانکی برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفته میشود) نه تنها بعد از دو سال ۱۰۰ واحد پولی به سرمایهگذار بازگشت داده میشود بلکه ۲۰ واحد پولی اضافی هم به آن داده میشود، به معنای دیگر نه تنها اصل ارزش سرمایه نگه داشته میشود، بلکه ۲۰ واحد پولی سود نیز به آن پول اضافه خواهد شد. اگر نرخ تنزیل بالاتر گرفته میشد امکان منفی شدن این شاخص هم وجود دارد.
بعد از مشخص شدن سوددهی طرح باید میزان سوددهی به صورت نسبی و بدون واحد مشخص شود تا دید آیا آن طرح با توجه به سودده بودن برای سرمایهگذاری مناسب است یا خیر، برای رسیدن به این مهم از شاخصهایی به نام نرخ بازده داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه استفاده میکنند.
نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازگشت سرمایه (ROR/ROI)
نرخ بازده داخلی (IRR = Internal Rate of Return) نرخی است که سود و زیان یک پروژه را مشخص میکند. تحلیلگران اقتصادی معمولا از این فاکتور در کنار ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده میکنند. این مسئله به این دلیل است که هردو روش، مشابهاند ولی متغیرهای متفاوتی دارند.
با کمک ارزش خالص فعلی، میتوانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایهگذاری را محاسبه کنید. اما در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریانهای نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با نرخ مانع شرکت (Hurdle Rate) مقایسه کنید. اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایهگذاری شما، یک سرمایهگذاری ارزشمند خواهد بود. ضرورتا IRR نرخی است که در آن NPV مربوط به یک سرمایهگذاری، برابر صفر است. فرمول IRR به قرار فرمول زیر است:
که در رابطه بالا:
- Ct = سود خالص برای دوره زمانی مورد نظر
- t = تعداد دوره زمانی
- r = نرخ بهره در دوره زمانی مورد نظر
- I = میزان سرمایهگذاری
در مثال ذکر شده در بخش قبلی میزان IRR به قرار زیر است:
هر سرمایهگذاری با توجه به زمینهی طرح و ریسکهای مورد انتظار، شاخصی به نام حداقل نرخ جذب کننده (MARR = Minimum Acceptable Rate of Return) برای خود تعریف میکند که اگر شاخص IRR بیشتر از آن باشد حتما بر روی طرح سرمایهگذاری میکند و اگر کمتر باشد ریسک سرمایهگذاری را نمیپذیرد.
نرخ بازده (RoR = Rate of Return/ Return on Investment) را می توان برای هر سرمایهگذاری، از وسیله نقلیه و املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام و هنرهای زیبا اعمال کرد. RoR با هر دارایی کار می کند به شرط آنکه دارایی در یک زمان خریداری شود و در دوره ای در آینده جریان نقدی ایجاد کند. سرمایه گذاریها، تا حدی بر اساس نرخ بازده گذشته ارزیابی میشوند، که میتواند در مقایسه با داراییهای همان نوع برای تعیین جذاب ترین سرمایه گذاریها ارزیابی شود. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری ، نرخ بازده مورد نیاز را انتخاب کنند. این نرخ از فرمول زیر به دست میآید:
نقطهی سر به سر (Break Even Point)
در مقالات پیشین در ارتباط با دره مرگ و روش های تامین مالی آن صحبت نمودیم. چنان چه علاقه مند به این مقاله هستید میتوانید از طریق کلیک بر روی عبارت “راهکارهای تامین مالی در درهی مرگ استارتاپها” اقدام نمایید.
تجزیه و تحلیل نقطهی سر به سر در اقتصاد، کسب و کار و حسابداری هزینه به نقطهای اشاره دارد که در آن هزینه کل با درآمد کل برابر میشود. برای تعیین تعداد واحدها یا ارزش و میزان درآمد مورد نیاز برای تأمین کل هزینه ها (هزینه های ثابت و متغیر) از تحلیل نقطه سر به سر استفاده می شود.
به طور خلاصه:
- در نقطه سر به سر، شرکت هیچ ضرر و زیانی نمی کند.
- نقطه سر به سر در اصطلاحات هزینه های معامله جایی رخ می دهد که میانگین درآمد = میانگین هزینهی کل (AR = ATC)
- نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که درآمد کل = هزینه کل (TC = TR)
طبق تعریف به دیاگرام زیر خواهیم رسید:
دیاگرامی از نقطهی سر به سر تعدادی و ارزشی
تعریف فرمولی نقطهی سر به سر
(هزینه متغیر در واحد محصول – قیمت فروش در واحد محصول) / هزینههای ثابت = نقطه سر به سر تعدادی
- هزینههای ثابت (Fixed Costs) به هزینههایی گفته میشود که با تغییر میزان محصول و تولید تغییری نمیکنند. (عموما در طی سال در نظر گرفته میشود، مانند، حقوق، اجاره، تجهیزات ساختی و …)
- قیمت فروش در واحد محصول (Price) به قیمت هر کدام از محصولات به صورت واحدی گفته میشود.
- هزینه متغیر در واحد محصول (Variable Costs) به هزینههایی گفته میشود که برای تولید یک واحد از محصول به صورت مستقیم نیاز است.
قابل ذکر است که قیمت فروش واحد اصطلاحات هزینه های معامله محصول منهای هزینه متغیر واحد محصول، حاشیه سود هر واحد است. به عنوان مثال، اگر قیمت فروش کتاب 100 هزار تومان و هزینههای متغیر آن 5 هزار تومان برای ساخت کتاب باشد، 95 هزار تومان حاشیه سود در واحد محصول است و به جبران هزینههای ثابت کمک میکند.
اصولا نقطهی سر به سر در اولین مراحل تصمیمگیری برای سرمایهگذاری بر استارتاپها صورت میگیرد، زیرا دلایل زیادی وجود دارد تا به آن نقطه نرسید یا به عنوان استراتژی خود مشخص کنید که چه قدر از آن ارزش را میخواهید صرف چه هزینههایی کنید. به همین دلیل در اولین مرحله این شاخص تحلیل میشود تا در صورت منطقی بودن به مراحل بعدی رجوع شود. به طور مثال در مرحلهی بعدی با رسم جریان درآمد – هزینه در دو حالت عادی و تجمعی، زمان رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی و عادی را محاسبه میکنند، تا با تحلیل آن دو نمودار، به میزان ریسکهای احتمالی موجود در روند رشد اصطلاحات هزینه های معامله کسب و کار بپردازند.
تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.
دیدگاه شما