بازی با دست خالی
در این یادداشت با توجه به مفهوم بازیهای سیگنالی، اتفاقات اخیر بازار ارز را تحلیل میکنیم.
در این یادداشت با توجه به مفهوم بازیهای سیگنالی، اتفاقات اخیر بازار ارز را تحلیل میکنیم. بازیهای سیگنالی در ادبیات نظریه بازی، زمانی است که اطلاعات بازی به صورت ناقص است. به این صورت که اطلاعات در خصوص استراتژیهای بازیگران مختلف و همچنین پیامدهای آنان برای همه بازیگران مشخص نیست. در این صورت هر طرف برای شناخت نوع طرف مقابل، سیگنالهایی را باید دریافت کند و هر بازیگری نیز برای امکان شناخت طرف مقابل و رسیدن به تعادل مورد نظر ممکن است سیگنالهایی را ارسال کند.
به طور مثال در جنگ بین دو کشور به عنوان یک بازی، هر کدام از کشورها سیگنالهایی ارسال میکنند که قدرت خود را به دیگری نشان بدهند تا طرف مقابل وارد درگیری نشود. در حقیقت هر کدام از کشورها در صدد هستند نوع خود را یک قدرت نظامی برتر نمایش دهند تا طرف مقابل تصمیم به کنارهگیری از بازی (عدم درگیری نظامی) بگیرد.
حال چنانچه این بازی سیگنالی بهصورت تکرارپذیر باشد، باور بازیگران در دوره کنونی، به نحوه رفتار بازیگران مقابل در دورههای پیش مربوط میشود. به طور مثال چنانچه، بازیگری در مراحل قبل، استراتژی همکاری را انتخاب کرده باشد، یا بر این استراتژی بیشتر وفادار بوده، به احتمال بیشتری بهعنوان یک بازیگر همکاریکننده، از سوی بازیگران دیگر شناخته میشود. در نتیجه امکان همکاری و رسیدن به تعادل مطلوب، بیشتر از احتمال رسیدن به تعادل غیرهمکاری و نامطلوب است. بنابراین، سیگنالی که یک بازیگر در دورههای مختلف بازی ارائه میکند، در تعادل کلی بازی مورد نظر در دورههای آتی اثرگذار است.
حال وضعیتی را تصور کنید که یک بازیگر در بازیهای انجامشده در دورههای مختلف، سیگنال نادرست ارسال کند. در حقیقت سیگنالی ارسال کند که منطبق بر واقعیت نباشد. در این صورت این بازیگر از نوعی است که اغلب سیگنال اشتباه ارسال میکند. به طور مثال در همین بازی جنگ بین دو کشور، یکی از کشورها همواره کشور دیگر را تهدید میکند که در صورت انجام مانور نظامی توسط آن کشور، موشک به پایتخت طرف مقابل شلیک میکند اما در واقعیت هیچ موقع موشک نفرستد (یا هیچ موشکی ندارد که بفرستد یا اصولاً چنین قصدی ندارد). در این صورت گفته میشود این بازیگر سیگنال اشتباه ارسال میکند. این مساله منجر به این میشود که اعتبار بازیگر فوق زیر سوال برود و حتی در صورت فرستادن سیگنال صحیح، جدی گرفته نشود. مثال کلاسیک در زمینه بازیهای سیگنالی، استخدام نیروی کار است. فرد متقاضی نیروی کار، سیگنالهایی از خود به کارفرما ارسال میکند تا کارفرما را متقاعد کند که وی فرد مناسبی است و به استخدام وی دربیاید. حال چنانچه سیگنال ارسالی از طرف نیروی کار، نادرست باشد یعنی وی خود را فردی کارا معرفی کند اما در عمل اینطور نباشد، اعتبار این فرد نزد کارفرما زیر سوال میرود و ممکن است برای دورههای بعدی، کارفرما قرارداد کاری وی را تمدید نکند.
بنابراین، اعتبار سیگنالی که هر فردی از خود ارسال میکند بسیار مهم است و مهمتر از منافع آنی ناشی از ارسال سیگنال، درجه اعتبار سیگنال ارسالی توسط بازیگر است.
همچنین در مباحث مربوط به طراحی مکانیسم در خصوص بازیهای تکرارپذیر، این بحث مطرح میشود که چنانچه یک بازیگر نگاه بلندمدتی به بازی داشته باشد و روابط بین وی و بازیگر مقابل برایش مهم باشد، احتمال همکاری بیشتری فراهم است، زیرا با منافع کم هم حاضر به همکاری است اما بازیگری که نگاهش کوتاهمدت است و منافع آتی برایش اهمیت کمتری دارد و از اینرو روابط بین وی و بازیگر مقابل، برایش اهمیت زیادی ندارد، در کوتاهمدت منافع زیادی طلب میکند تا همکاری کند از اینرو احتمال همکاری وی کمتر است. به طور مثال، نیروی کاری که برایش ادامه رابطه با کارفرما (اخراج نشدن از شرکت) مهم است، منافع کوتاهمدت کمتری طلب میکند (دستمزد کمتری حاضر است دریافت کند) تا کارایی داشته باشد، اما نیروی کاری که نگاه بلندمدت ندارد، برای داشتن کارایی، دستمزد بالایی طلب میکند و در صورت دریافت نکردن آن، به صورت کارا، کار نخواهد کرد. از اینرو، در اینجا مشاهده میشود که جلب همکاری (کارا بودن نیروی کار) برای بازیگری که نگاه بلندمدت دارد، آسانتر و محتملتر است.
نظریه بازی در بازار ارز
حال با توجه به مفاهیم فوق، به بررسی وضعیت اخیر بازار ارز میپردازیم. یکی از توفیقات مهم دولت یازدهم در عرصه اقتصادی، کاهش تورم بود به نحوی که توانست تورم نقطهبهنقطه حدود 45درصدی را تکرقمی کند و این مساله در دولت دوازدهم تا آبانماه سال جاری ادامه داشته است. از مهمترین دلایل این امر ثبات در تصمیمات گرفتهشده توسط نهادهای مسوول اقتصادی بهخصوص بانک مرکزی بوده است. در زمان بحران پولی و ارزی در سالهای 1390 تا اوایل 1392، هرچه مسوولان بانک مرکزی از عدم افزایش نرخ ارز سخن میگفتند از دید فعالان اقتصادی معتبر شناخته نمیشد و همین مساله منجر به هیجانی شدن بازار و افزایش چندبرابری نرخ ارز شد. بنابراین در اصطلاح نظریه بازی، حرفهای مسوولان بانک مرکزی در آن زمان، سیگنال نادرست تلقی میشد. زیرا در عمل بانک مرکزی، ارز به اندازه کافی در اختیار نداشت و برای ادعاهای خود مبنی بر کاهش نرخ ارز و ثبات آن، پشتوانه کافی نداشتند.
بنابراین بعد از چند بار سخن مسوولان وقت، در حالی که عرضه ارز توسط بانک مرکزی به اندازه کافی صورت نگرفت، سیگنال ناصحیح این حرفها مشخص شد و تقاضای ارز به شدت افزایش یافت. افزایش چند برابری قیمت ارز و افزایش رشد نقدینگی در سالهای 1390 و 1391 در کنار هم موجب افزایش تورم شدید در سال 1391 و اوایل سال 1392 شدند.
بعد از روی کار آمدن دولت جدید کنار آمدن با سیگنالهای اشتباه و به سرانجام رسیدن برجام، صادرات نفتی دولت چند برابر و همین مساله موجب بازگشت آرامش به بازار ارز شد. نرخ رشد نقدینگی نیز هرچند همواره بالای 20 درصد بود ولی در حد هدفی بود که بانک مرکزی اوایل هر سال اعلام میکرد. همین مساله منجر به افزایش اعتماد عمومی به سخنان مسوولان بانک مرکزی شده بود و سخنان آنان به عنوان سیگنال قوی که پشتوانه اجرایی هم دارند تلقی شده و ثبات را در بازار ارز حفظ میکرد. همین مساله در سال گذشته نیز انجام شد. بعد از آنکه در انتهای فصل پاییز و اوایل دیماه، نرخ دلار به حدود 4150 تومان رسید و بعد از آنکه مسوولان بانک مرکزی کاهش نرخ ارز را اعلام کرده بودند، با تزریق نرخ ارز به بازار، موجبات کاهش نرخ ارز را فراهم کردند و تا انتخابات به سطح 3750 تومان نیز رساندند و بعد از آن نیز نوسانات عادی نرخ ارز ادامه داشت.
عدم همکاری با سیاستگذار
اما در سال جاری نرخ ارز از اواسط تابستان به طور تدریجی شروع به افزایش کرد منتها در فصل پاییز نوسانات نرخ ارز زیاد شد تا اینکه در آبانماه نرخ دلار به ریال به بالای 4000 تومان افزایش پیدا کرد.
عبور نرخ ارز در آذرماه سال جاری از پیک قیمتی سال گذشته موجب واکنش رئیس کل بانک مرکزی شد و ایشان اعلام کرد نوسانات فوق فصلی بوده و به دلیل افزایش تقاضای فصلی (اربعین و ژانویه) رخ داده است. سیگنالی که رئیس کل بانک مرکزی به بازار ارز ارسال کرد، به معنی دخالت دولت در بازار ارز و عدم افزایش نرخ ارز از ژانویه (اوایل دیماه) تفسیر شد بنابراین موجب کاهش نرخ ارز در آذرماه نشد و نرخ دلار به ریال به بالای 4300 تومان در دیماه رسید.
در همین موقع بود که سخنگوی دولت از آزردهخاطر شدن رئیسجمهور از افزایش نرخ ارز سخن گفتند و حتی شایعه برکناری رئیس کل بانک مرکزی در رسانههای مجازی پیچید. همین مساله نیز سیگنالی دیگر به بازار ارسال کرد که هدف دولت کاهش نرخ ارز است. در حالی که پیک نرخ ارز در دیماه به 4450 هم رسیده بود، بسیاری از فعالان بازار ارز با توجه به دو سیگنال ارائهشده از بازیگر مهم بازار ارز یعنی دولت (رئیس کل بانک مرکزی و رئیسجمهور) انتظار کاهش نرخ ارز را داشتند. اما در نهایت تعجب حتی بعد از اینکه ترامپ پایبندی آمریکا به برجام را دو مرتبه اعلام کرد (اواسط دیماه) نرخ ارز کاهش نیافت و نرخ دلار به ریال به مرز 4800 تومان هم نزدیک شد.
وقتی سیاستگذاران اصلی اقتصادی، سیگنالهای درستی ارسال نکنند و سیگنالهای ارسالی آنان دچار بیاعتباری نزد فعالان بازار شود، دیگر نمیتوانند سیاستهای بهینهای را اجرا کنند. همان اتفاقی که در سالهای 1391 و 1392 در دولت قبلی افتاد. برخی از سیگنالهای نادرستی که از طرف دولت ارسال شده است، کنار آمدن با سیگنالهای اشتباه در ادامه ارائه میشود.
♦ نرخ سود واقعی سیستم بانکی به نحو مطلوبی مثبت بوده و در مقایسه با بازدهی بازار ارز که توام با ریسک است، بسیار جذابتر است (سیف، 19 مهر 1396، روزنامه دنیای اقتصاد). این سیگنال به معنی این است که بانک مرکزی به اندازه کافی ذخایر ارزی دارد و توان مدیریت بازار ارز را دارد به نحوی که نوسانات بازار ارز کمتر از 15 درصد (سود بانکی مصوب دولت) خواهد بود. در حالی که در عمل از همان تاریخ تا پیک قیمت ارز یعنی کمتر از چهار ماه، نرخ ارز در بازار بیش از 17 درصد رشد کرده است.
♦ به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خانه ملت، ولیالله سیف با اشاره به افزایش قیمت دلار به بیش از چهار هزار و ۱۰۰ تومان، گفت: سال گذشته در همین بازه زمانی چنین وضعیتی مشاهده شد، البته در سال جاری با یک نظم مناسبتری این افزایش قیمت صورت گرفته است و این یک تقاضای فصلی است که میتواند کنترل شود و نمیتواند استمرار پیدا کند (26 آبان 1396، خبرگزاری مهر). نرخ ارز بعد از این زمان تا پیک قیمت نرخ ارز، حدود 16 درصد رشد کرده است.
♦ افزایش نرخ ارز در روزهای اخیر نیز یک شوک انتظاری است و پایدار نخواهد بود (10 آذر 1396). نرخ ارز بعد از این زمان تا پیک قیمت نرخ ارز حدود 14 درصد رشد کرده است.
♦ ایرنا به نقل از رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور نوشت: در جلسهای که امروز با رئیسجمهوری داشتیم، وی از افزایش نرخ ارز بسیار ناراحت و مکدر است (23 آذر 1396، خبرگزاری ایرنا). نرخ ارز بعد از این زمان تا پیک قیمت نرخ ارز 13 درصد رشد کرده است.
♦ در مصاحبه زنده رئیسجمهور در روز دوم بهمنماه، وی از کاهش التهابات نرخ ارز سخن گفت و بیان کرد که جای هیچ نگرانیای برای مردم وجود ندارد. در حالی که نرخ دلار به ریال در آن روزها با کاهش به 4600 تومان رسیده بود، نرخ دلار به ریال بیش از چهار درصد افزایش یافته است.
ارسال سیگنال نادرست
قاعدتاً بانک مرکزی و دولت از اهمیت روابط با سرمایهگذاران، فعالان اقتصادی و مردم باخبر هستند و نباید بازی را به صورت کوتاهمدت تصور کنند، از اینرو انجام همکاری یعنی ارسال سیگنال درست به بازار ارز و مردم، باید برای این بازیگر از اهمیت زیادی برخوردار باشد. با این تحلیل نیز سیاستگذاران ارزی نباید
به هیچ عنوان سیگنالی ارائه کنند که نادرستی آن برای آن مردم اثبات شود.
حال تصور کنید در ماهها یا سالهای آتی، مشکل اقتصادی یا بحران به عنوان مثال بحران بانکی در اقتصاد به وجود بیاید. برخی از کارشناسان، بازی پونزی شکلگرفته در میان بانکها و موسسات اعتباری در بازار پول را محرک یک بحران بانکی میدانند. در صورت به وقوع پیوستن چنین مشکلی، بسیاری از مردم ممکن است به سمت بانکها هجوم ببرند تا منابع مالی خود را از بانکها بردارند و همین مساله منجر به تشدید بحران در ابعادی وسیعتر خواهد شد و امکان حل بحران را برای دولت مشکلتر میکند.
اما چنانچه دولت سیگنالی ارسال کند که بحران بانکی حل خواهد شد و مردم را از این مساله مطمئن سازد، میتواند از افزایش دامنه بحران جلوگیری کرده و با تمهیداتی این مساله را حل کند. مساله اصلی در این حالت این است که در چه صورتی دولت میتواند سیگنالی معتبر و قابل باور به سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی و مردم ارائه کند؟
قطعاً در صورتی که بانک مرکزی و دولت، در بازیهایی که در زمینههای مختلف بین این نهاد سیاستگذاری و مردم به وقوع پیوسته، به عنوان بازیگری با سیگنالهای درست و قابل اتکا شناخته شود. اما چنانچه بانک مرکزی و به طور کلی مجموعه دولت، این اعتبار را نزد مردم نداشته باشند، وضعیت مشکلات بانکی به سمت تشدید بحران خواهد رفت. در بازیهای همه یا هیچ در ادبیات نظریه بازی، مشخص میشود که محور عملکرد سیستم بانکی، اعتماد مردم به سیستم بانکی است و چنانچه این اعتماد خدشهدار شود، سیستم بانکی به سمت بحران یا تشدید آن خواهد رفت. بنابراین مشخص میشود که نهادهای سیاستگذاری اقتصادی بهخصوص بانک مرکزی و به طور کلی مجموعه دولت به هیچ عنوان نباید اعتماد مردم به خود را از دست بدهند و از دست دادن چنین اعتمادی ابعاد وخیمی خواهد داشت. برعکس، اعتماد به دولت از طریق به کرسی نشانده شدن حرفهایی که مسوولان آن میزنند میتواند دولت را در رفع مشکلات و بحرانهای اقتصادی آتی یاری رساند، همانطور که در اوج بحران اقتصادی در اوایل سال 1392، اعتماد مردم به دولت جدید منجر به کاهش شدید تورم انتظاری و بالطبع تورم شد و زمینه مساعدی برای افزایش رشد و پیگیری سیاستهای اقتصادی فراهم ساخت. اعتمادی که البته با پاسخ بانک مرکزی همراه بود و این نهاد پولی با اتخاذ سیاستهای منظم پولی توانسته بود، زمینه بسیار مساعدی برای اعتماد مردم به این نهاد ایجاد کند. در چهار سال اول دولت، سیگنالهای زیادی از سوی بانک مرکزی ارسال شد که موجب افزایش اعتماد مردم به این نهاد شده بود. تعیین نرخ تورم هدفگذاریشده سالانه و رسیدن تورم به ارقامی نزدیک به این اهداف، تعیین نرخ رشد نقدینگی مطلوب و محقق شدن آنها در چندین سال پیاپی و همچنین وعده کاهش نرخ ارز در سال گذشته که دقیقاً مطابق با سیگنالهای ارسالی دولت، به وقوع پیوست، موجب شده بود سیگنالهای بانک مرکزی معتبر تلقی بشوند. به همین دلیل نیز بعد از سپری شدن موسم تقاضای فصلی در ژانویه، قیمتها در بازار سکه بهرغم افزایش اونس جهانی، دچار ریزش شد زیرا بسیاری از فعالان بازار انتظار دخالت دولت و کاهش نرخ ارز را داشتند.
اما بعد از سپری شدن چندین هفته و عدم کاهش نرخ ارز، قیمتهای بالای نرخ ارز مورد باور بازیگران قرار گرفت و قیمت سکه نیز در روزهای اخیر افزایش چشمگیری داشته است. مصاحبههای مسوولان بانک مرکزی مبنی بر دخالت دولت در این بازار و پیشفروش سکه نیز برای فعالان باورپذیر نیست، زیرا فعالان بازار اعتماد خود را به دولت برای ارائه سیگنال صحیح و معتبر، تا حدی از دست دادهاند.
در عوض، سیگنالهایی به صورت ناخودآگاه از طرف دولت به فعالان اقتصادی ارسال میشود که فعالان اقتصادی آنها را بیشتر باور میکنند. مصاحبه مسوولان پلیس در خصوص بازار ارز و همچنین درخواست رئیس کل بانک مرکزی از رئیس سازمان امور مالیاتی مبنی بر اخذ مالیات از خریداران عمده ارز و نظایر این موارد، به عنوان سیگنالی از ناتوانی دولت در ثبات بازار ارز تفسیر میشوند.
بازی با دست خالی
در پایان جدای از مباحث صورتگرفته در روزهای اخیر میان کارشناسان اقتصادی که برخی افزایش نرخ ارز را گریزناپذیر میدانند و برخی دیگر آن را نادرست میدانند و موجب افزایش تورم جامعه تلقی میکنند، باید گفت وقتی دولت سیگنالهای بسیار قوی از طرف رئیسجمهور و رئیس کل بانک مرکزی در جهت کاهش قیمتها ارسال میکند، حتماً باید پشتوانه کافی برای دخالت در بازار ارز را داشته باشد و چنانچه قیمتها در بازار بهرغم سیگنالهای فوق کاهش پیدا نکند، به معنی نبود ذخایر ارزی مطمئن از طرف دولت تلقی میشود که موجب ورود بازار به بحران خواهد شد.
در حالی که اگر دولت ذخایر ارزی کافی ندارد، نباید سیگنالی به بازار ارز وارد کند و کاهش قیمت ارزها را نوید بدهد. درست است که افزایش قیمت ارز قطعاً بر افزایش هزینههای زندگی تاثیر دارد و موجب افزایش اعتراضات مردم میشود، اما میتوان برای آن راهحل یافت، منتها افزایش بیاعتمادی به سیگنالهای ارسالی دولت، منجر به از بین رفتن اعتماد مردم و فعالان و سرمایهگذاران خواهد شد که نتیجهاش این میشود که دیگر دولت نتواند برای مسائل و مشکلات اقتصادی، راهحلی بهینه پیدا و بحرانهای اقتصادی را در آینده حل کند.
۵ اشتباه والدین در تربیت فرزندان
فرزندان ما همانی میشوند که ما هستیم، نه همانی که میخواهیم! احتمالا وقتی به مشکلات رفتاری کودک یا نوجوانتان فکر میکنید و این جمله را به یاد میآورید، میخکوب میشوید! شاید با خودتان فکر کنید «مگر من کجا اشتباه کردم؟». دقیقا به همین دلیل است که بررسی رفتارهای اشتباه والدین در تربیت فرزندان، اهمیت پیدا میکند. زیرا همین اشتباهات که ممکن است در کودکی فرزندتان زیاد به چشم نیایند، در بزرگسالی گریبانگیر کل خانوادهتان و سپس، جامعه خواهند شد.
با اینکه والدین به طور غریزی در جهت پیشرفت و شکوفایی فرزندانشان تلاش میکنند اما چه کسی قضاوت میکند که اصول تربیتی آنها صحیح است؟ بنابراین«تربیت» موضوعی است که باید با آگاهی و آموزش همراه باشد. زیرا ممکن است خود والدین نیز دچار خطاهای شناختی و ذهنیتهای نادرستی درباره اصول تربیت فرزند باشند. اولین گامی که پدرها و مادرها باید در راستای تربیت کودکان و نوجوانان خود بردارند، پی بردن به اشتباهات خودشان است. ما در مقاله دیگری از مجله بوکاپو میخواهیم این اشتباهات را بررسی کنیم.
رفتارهای اشتباه والدین در تربیت فرزندان
همانطور که اشاره کردیم، اولین گام رسیدن به شیوه تربیتی مناسب، پی بردن به رفتارها و ذهنیتهای اشتباه خود والدین است. پنج اشتباه والدین در تربیت فرزندان به شرح زیر هستند:
۱- عدم تشخیص دقیق مشکل
قبل از اینکه بتوانید یک مشکل را برطرف کنید، ابتدا باید بفهمید که با چه مشکلی روبرو هستید و این مسئله تا چه اندازه جدی است. مثلاً، کودک پیش دبستانی شما هر از گاهی عصبانی میشود یا وانمود میکند که پزشک است. حتی ممکن است احساس کنید که نوجوان شما زمان کمی را در کنار خانواده خود میگذراند و بیشتر در بیرون از خانه با دوستانش بازی میکند.
اینگونه مسائل اغلب با سن و غریزه همراه هستند و موضوعات خیلی جدی قلمداد نمیشوند؛ اما واکنش بیشتر والدین نسبت به این رفتارها، حالتی تهاجمی و کنترلی است. والدین فکر میکنند نوجوانشان که بیشتر اوقاتش را با دوستان خود میگذراند، رفتاری غیرطبیعی دارد یا کودکشان که فکر میکند پزشک است، دچار مشکل روانی شده است!
سیگار کشیدن، دزدی یا زدن حرفهای ناسزا در نوجوانان معمولاً مشکلاتی به شدت جدی هستند که به سن و غریزه ارتباط ندارند. در اینگونه موارد حل سریع و کارآمد مشکل بسیار مهم است زیرا میتواند از ایجاد مسائل بدتر در آینده جلوگیری کند. همانطور که به درستی جولی لیثکات هیمز در کتاب اصول تربیت فرزند میگوید:
«تربیت افراطی و توجه بیش از حد والدین موجب بروز بسیاری از مشکلات مانند مسائل روانی، سوء مصرف مواد مخدر و بیکفایتی در فرزندان میشود». او همچنین بررسی میکند که والدین خوب در هر موقعیتی چه واکنشی را به مسائل فرزندشان نشان میدهند. پیشنهاد میکنیم حتما نکات مهم این کتاب را در وبسایت بوکاپو مرور کنید.
۲- عدم تلاش برای حل مسئله
بسیاری از والدین ماهها یا سالها با مشکلات معمولی کنار میآیند و به این دلیل که معتقدند برخی از مشکلات قابل درمان نیستند، به سادگی از کنارشان میگذرند. درگیریهای هنگام خواب، بیداریهای مکرر شبانه، عصبانیت و مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان نمونههایی از این مورد هستند. عدم حل مسئله نه تنها مشکل را برطرف نمیکند بلکه آن را بزرگتر نیز میکند.
شما باید ریشه عصبانیت فرزند خود را کشف کنید، نه اینکه آن را به موضوعات واهی ربط دهید. پس در وهله اول باید به دنبال حل مسئله باشید و نه پاک کردن صورت مسئله!
عصبانیت و کنترل خشم فرزندان یکی از چالشهای رایج والدین است که معمولا هنگامی که رخ میدهد، در صورتی که از قبل آمادگی برخورد مناسب با آن را نداشته باشید، ممکن است خودتان نیز از کوره در بروید. در این صورت نه تنها به حل مسئله کمکی نکردید بلکه باید همین واکنش خودتان را نیز بعنوان یک زنگ خطر قلمداد کنید و به دنبال راه حل برای آن باشید. توماس آنتونی هریس در کتاب ماندن در وضعیت آخر میگوید:«فرزندان، نسخه دستکاری شده والدین خود هستند!». به این ترتیب شما میتوانید با بررسی رفتارهای خود ریشه بسیاری از بروزات فرزندتان را کشف کنید.
۳- داشتن انتظارات غیرمنطقی
داشتن انتظارات غیرمنطقی یک اشتباه والدین در تربیت فرزندان است. اگر انتظارات غیرمنطقی از فرزندان خود دارید، عملاً به یک مشکل بالقوه دامن میزنید. شما ممکن است انتظار داشته باشید که کودک شما موقع غذاخوردن لباسش را کثیف نکند یا نوجوانتان رفتار تند و سریع از خود نشان ندهد. چنین انتظاراتی غیرمنطقی و ناشی از عدم آگاهی شما از خصوصیات فرزندتان است. انتظارات نامعقول و بیش از حد خود زمینه بروز تعارضات بین اعضای خانواده است.
انتظارات شما باید منطبق با تواناییهای فرزندانتان باشد. شما باید به سن او توجه کنید و خواستههای خود را به او تحمیل نکنید. به جای این کار سعی کنید به فرزندتان آموزش دهید و به او بگویید: «اگه این کارو درست انجام بدی، یک جایزه خوب پیش من داری.» سعی کنید با تشویق و ایجاد انگیزه در فرزند، انتظارات منطقی خود را به او آموزش دهید.
۴- کنترل بیش از اندازه
اگر دائماً به فرزند خود بگویید که چه کاری باید انجام دهد، چگونه باید رفتار کند و چه موقع وظایفش را به مرحله اجرا برساند، او فکر میکند که تحت نظارت و کنترل است. اگر کودکان انتظارات روشنی در مورد رفتارهای درست و نادرست نداشته باشند، باور خواهند کرد که فرزندان خوبی برای والدین خود نیستند. آنها ممکن است فکر کنند که پدر و مادر برایشان آزادی یا احترام کافی قائل نیستند.
سعی کنید به بچهها خود گیر الکی ندهید! به نظرات و کارهایی که میخواهند انجام دهند احترام بگذارید. با او مانند یک ربات رفتار نکنید و بگذارید در ساعاتی از روز هر کار درستی که دوست دارند را انجام دهند. برای مثال، اگر دختر بچه شما لباسی را دوست دارد که شما آن را دوست ندارید، به نظر او اهمیت دهید و بگذارید لباسی که دوست دارد را بپوشد.
۵- بحث و دعواهای همیشگی
ما در مورد درگیری فیزیکی با فرزندتان صحبت نمیکنیم زیرا همه میدانیم این کار تا چه اندازه ناپسند و اشتباه است؛ اما یک اشتباه کنار آمدن با سیگنالهای اشتباه والدین در تربیت فرزندان، بحث و دعوای مداوم است. به این معنا که شما با نوجوان خود سر مسائل تکراری مدام بحث میکنید. این کار باعث ایجاد یک فضای متشنج در خانه میشود و این سیگنال را به نوجوان میفرستد که خانه محیط امنی نیست.
نتیجه بحث و دعوا این است که فرزند شما از خانه بیرون میرود یا ساعتها در اتاق خود میماند. با تداوم این موضوع، فرزند شما به یک فرد بزرگسال دعوایی، خودخواه و مغرور تبدیل میشود. برای مثال، نوجوان شما رآس ساعت ۹ به خانه میآید، شما با او دعوا میکنید. روز بعد او نه تنها زودتر به خانه نمیآید بلکه دیرتر از ساعت ۹ وارد منزل میشود. در اینگونه موارد، دعوا کردن شما مشکل را حل نمیکند بلکه به شدت مشکل میفزاید. به جای دعوا سعی کنید برای زود به خانه آمدن نوجوان خود پاداش ترتیب دهید.
اشتباهات والدین در تربیت کودک
فرزندپروری یک چالش واقعی است زیرا هر کودک فردی منحصربه فرد است. اگر فرض میکردیم هم نوزادان روزی شبیه به هم میشوند، میتوانستیم یک رفتار تربیتی مشخص را برای همه آنها تجویز کنیم. پس آنچه برای کودک شما مناسب است، شاید برای کودکی از خانواده دیگر مناسب نباشد!
اگر کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید را مطالعه کرده باشید، میبینید که چطور اشتباهات تربیتی والدین چطور تلههای روانی در ذهن فرزندانشان شکل میدهد که گاهی تا بزرگسالی و حتی تا آخر عمر گریبانگیر فرزندان میشود. ممکن است خود شما نیز بعنوان فرزندان والدینی دیگر، بسیاری از این تلهها را در ذوان خودتان داشته باشید. پیشنهاد میکنیم حتما یک مرتبه نکات و مثالهای خواندنی این کتاب را در وبسایت بوکاپو مرور کنید.
چگونه دراوداون یا افت سرمایه در فارکس را کنترل کنیم؟
قاعدتا هر نوع معامله گری در بازار های مالی تجربه ضرر کردن را داشته اما نحوه کنار آمدن با این تجربه، نشان میدهد که آیا یک معامله گر توانایی سودآوری مداوم را دارد یا نه.
بهترین تریدرها و معامله گران فارکس را میتوان افرادی دانست که میدانند چه زمانی باید در معاملات کوتاه بیایند و به اصطلاح آن معامله را مدیریت کنند در حالی که برخی دیگر از معامله گران که شکست کامل را نیز تجربه میکنند، افرادی هستند که نمیدانند چه موقع باید از معامله خارج شوند یا حجم خود را کم کنند.
در این مقاله قصد داریم تا به مفهوم دراوداون یا همان افت سرمایه بپردازیم و راه هایی برای کنترل آن عنوان کنیم.
دراوداون چیست؟
افت سرمایه یا ( Drawdown ) که آن را با نماد DD نمایش می دهند، عبارت است از بیشترین میزان افت سرمایه معاملاتی یک معامله گر، که از اختلاف بالاترین مقدار سرمایه تا پایین ترین مقدار آن در حساب معاملاتی محاسبه میشود.
به عنوان مثال اگر یک حساب معاملاتی دارای 10000 دلار باشد و سرمایه قبل از بازگشت به بالای 10000 دلار به 9000 دلار کاهش یابد، آنگاه حساب معاملاتی شاهد کاهش 10 درصدی شده است.
چگونه افت سرمایه را کنترل کنیم؟
زمانی می توان میزان افت سرمایه را کاهش داد که از جفت ارز های مختلف برای معامله استفاده کرده باشیم و به طور همزمان وارد معاملاتی نشویم که با یک دیگر همگرایی دارند.
از دیگر مواردی که می تواند در افت سرمایه به یک معامله گر کمک کند می توان به موارد زیر اشاره کرد.
رعایت نسبت سود به ضرر
اولین مورد مهمی که قبل معامله باید به آن توجه کرد نسبت سود به ضرر یا همان ( Risk/Revard Ratio ) می باشد، که نحوه محاسبه این نسب به درصد می باشد و این معنی را دارد که یک معامله گر با توجه به درصدی از حساب که قرار است ریسک کند، چند برابر بیشتر باید سود به دست آورد، که به صورت معمول معامله گران حداقل از نسبت 1 به 2 استفاده می کنند به این معنا که دو برابر ریسکی که انجام داده اند قرار است سود به دست آورند.
کنترل درصد ریسک در معامله
معمولا معامله گران مبتدی با این سوال مواجه می شوند که برای انجام هر معامله باید چند درصد از سرمایه خود را ریسک کنند.
پاسخ این سوال را به این صورت می توان داد که معامله گران بهتر است در ابتدا تنها 1 درصد در معاملات خود ریسک کنند و اگر به درصد سود ثابتی رسیدند بنابر میزان ریسک پذیری خود میتوانند تا 3 درصد از کل سرمایه خود را در یک معامله ریسک کنند.
مشاهده بیشتر: دوره فارکس
توجه به درصد ضرر
همانطور که پیش تر گفته شد افت سرمایه یعنی بیشترین میزان حد ضرر در حساب معاملاتی که به صورت درصد می باشد و این موضوع را باید در نظر گرفت که اگر معامله گری در یک معامله درصدی را ضرر کند برای جبران آن باید درصد سود بیشتری به دست آورد.
به عنوان مثال اگر معامله گری 10000 دلار سرمایه داشته باشد و نصف آن یعنی 50 درصد ضرر کند، برای جبران ضرری که کرده باید 100 درصد سود کند به عبارتی باید برای جبران آن 50 درصد ضرری که داشته 100 درصد سود به دست آورد.
مدیریت صحیح معامله باز
در معاملات باز ممکن است معامله گران دچار احساسات مختلفی مانند ترس یا طمع شوند به این صورت که ممکن است در آن لحظه کار های مختلفی انجام دهند.
دست اول ممکن است در هنگامی که معامله وارد ضرر می شود به معامله ای که انجام داده اند اطمینان داشته باشند و در معامله خود باقی بمانند که معمولا این افراد حد ضرر درستی برای معامله خود انتخاب می کنند به طوری که اگر زمانی حد ضرر آن ها زده شود، مطمئن می شوند که قرار است روند بازار عوض شود و خلاف جهت تحلیلی آن ها پیش رود.
دسته دوم ممکن است دچار حس انتقام شوند و دیگر به جای این که با همان سطح ریسک قبلی به معامله خود ادامه دهند، سعی میکنند با افزایش ریسک، چیزی را که از دست دادهاند برگردانند و معمولا در معامله ای که قرار دارند و در ضرر است میزان حجم بیشتری وارد می کنند و درصد ریسک را با این کار خود افزایش می دهند و با انجام این کار ممکن است درصد زیادی از حساب خود از بین ببرند.
دسته بعدی ممکن است که اگر کندل های پر قدرت خلاف جهت تحلیلی خود دیدند از معامله با درصد کمی سود یا ضرر خارج شوند و حتی اگر ضرری انجام دادند در معامله بعدی با درصد کمی وارد می شوند تا ریسک معاملاتی خود را کمتر کنند.
مشاهده بیشتر: آموزش پیشرفته فارکس
تعیین کردن سقف افت سرمایه
یکی از راههایی که باعث میشود، دچار ضررهای کمتری شوید، تعیین یک سقف هفتگی یا ماهانه برای افت سرمایه میباشد، درست به همان صورت که میزان ریسک خود را در هر معامله تعیین میکنید در این حالت هم باید یک سقف افت سرمایه مشخص کنید تا اگر معامله به آن سطح افت سرمایه رسید دست از معامله کردن بردارید.
برای مثال اگر درهر معامله روی 1 درصد از موجودی حساب خود ریسک کنید، با استفاده از این رقم، میتوانید سقفی برای معامله نکردن درنظر بگیرید، به این صورت که اگر در یک ماه کاهش 5 درصدی سرمایه داشتید، تا شروع ماه بعدی دست به معامله جدید نزنید.
البته این مثال میتواند بسته به میزان ریسک پذیری، استراتژی، تجربه معامله گر و دیگر عوامل برای هر فرد متفاوت باشد.
یادداشت اشتباهات
معمولا معامله گران مبتدی به زیان های خود رجوع نمی کنند و آن ها را مورد بررسی قرار نمی دهند که این مورد می تواند موجب شود تا دوباره همان اشتباه را انجام دهند.
هر نوع معامله گری دچار اشتباهات و ضرر هایی می باشد و باید برای خود یک ژورنال معاملاتی داشته باشد تا توسط آن بتواند اشتباهات خود را یادداشت کند تا دوباره آن اشتباهات را انجام ندهد.
یک معامله گر حرفه ای موظف است تا همیشه با بررسی معاملات ضرر ده گذشته، به جمع آوری داده ها و اشکالات و دلیل ضرر خود در آن عمل کند و آن ها را در ژورنال معاملاتی خود یادداشت کند.
به صورت کلی، یک معامله گر اگر در معامله خود دچار اشتباه شد در وحله اول باید آن اشتباه را بپذیرد و سعی نکند خود را به صورت کاذب قانع کند و در مرحله بعد آن معامله را در ژورنال خود ثبت کند و آن معامله را کنار بگذارد و به معاملات بعدی خود فکر کند.
پیشنهاد مطالعه: اخبار فارکس
جمع بندی نهایی
افت سرمایه یا ( Drawdown ) میزان سنجشی از عملکرد یک معامله گر در یک دوره زمانی را نشان می دهد، اما ممکن است گاهی این افت سرمایه به مشکل بزرگی تبدیل شود که در این مقاله به بررسی روش های برای کنترل آن پرداختیم.
در نهایت باید در نظر داشت که ضرر و زیان بخشی از فر آیند معاملاتی یک معامله گر می باشد و در حقیقت یک هزینه مالی ضروری است تا یک معامله گر برای یافتن ایده های سودآور متحمل شود.
شما دوستان عزیز می توانید برای داشتن مدیریت بهتر معاملات خود دیگر مقالاتی که در وب سایت مجموعه آموزش بورس قرار دارد را مطالعه نمایید.
سوالات متداول
افت سرمایه چیست؟
افت سرمایه یا ( Drawdown ) عبارت است از بیشترین میزان افت سرمایه معاملاتی یک معامله گر، که از اختلاف بالاترین مقدار سرمایه تا پایینترین مقدار آن در حساب معاملاتی محاسبه میشود.
راه های کنترل افت سرمایه چیست؟
در ابتدا باید قبول کرد که هیچ معامله گری وجود ندارد که در کارنامه معاملاتی خود دچار ضرر نشده باشد اما به هر حال راه کار هایی نظیر: رعایت نسبت سود به ضرر، کنترل درصد ریسک در معامله، توجه به درصد ضرر، مدیریت صحیح معامله باز، تعیین سقف افت سرمایه و یادداشت کردن اشتباهات اشاره کرد.
چگونه می توانم با دیگران ارتباط موثر و خوبی برقرار کنم؟
می خواهید بهتر ارتباط برقرار کنید؟ این نکات به شما کمک می کند تا از سوتفاهم جلوگیری کنید، معنای واقعی آنچه را که در ارتباط است، درک کنید و روابط کاری و شخصی خود را تا حد زیادی بهبود ببخشید.
تیتربرتر: ارتباطات موثر چیزی فراتر از تبادل اطلاعات است. این در مورد درک احساسات و اهداف موجود در اطلاعات است. علاوه بر اینکه می توانید پیامی را به طور واضح منتقل کنید، باید به گونه ای گوش دهید که معنای کامل گفته ها را بدست آورد و باعث شود شخص مقابل شنیده و فهمیده شود.
به نظر می رسد ارتباط موثر باید غریزی باشد. اما اغلب اوقات، وقتی می خواهیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، چیزی به بیراهه می رود. ما یک چیز می گوییم، شخص دیگر چیز دیگری می شنود و سوتفاهم، ناامیدی و درگیری بوجود می آید. این می تواند در خانه، مدرسه و روابط کاری شما مشکل ایجاد کند.
برای بسیاری از ما، برقراری ارتباط روشن تر و مؤثرتر نیاز به یادگیری برخی مهارت های مهم دارد. خواه در بهبود ارتباط با همسر، فرزندان ، رئیس یا همکاران خود باشید، یادگیری این مهارت ها می تواند ارتباط شما با دیگران را بهبود بخشد، اعتماد و احترام بیشتری ایجاد کرده و کار گروهی، حل مشکلات و سلامت کلی اجتماعی و عاطفی شما را بهبود بخشد.
چه چیزی مانع برقراری ارتباط موثر شما می شود؟
چه چیزی مانع برقراری ارتباط موثر شما می شود؟
موانع مشترک برقراری ارتباط موثر عبارتند از:
استرس و احساسات خارج از کنترل
هنگامی که استرس دارید یا از نظر احساسی بیش از حد تحت فشار قرار می گیرید، به احتمال زیاد دیگران را اشتباه می خوانید، سیگنال های غیرکلامی گیج کننده یا مبهمی ارسال می کنید و از الگوهای رفتاری ناسازگار در حرکت زانو عبور می کنید. برای جلوگیری از درگیری و سوتفاهم، می توانید یاد بگیرید که چگونه قبل از ادامه مکالمه سریع آرام شوید.
عدم تمرکز
هنگامی که چند وظیفه ای انجام می دهید نمی توانید به طور موثر ارتباط برقرار کنید. اگر تلفن خود را چک می کنید، برنامه ریزی می کنید که بعد چه چیزی بگویید یا رویاپردازی کنید، مطمئناً در مکالمه نشانه های غیرکلامی را از دست خواهید داد. برای برقراری ارتباط موثر، باید از حواس پرتی جلوگیری کرده و تمرکز خود را حفظ کنید.
زبان بدن متناقض
ارتباطات غیر کلامی باید گفته ها را تقویت کند نه اینکه با آن ها مغایرت داشته باشد. اگر یک چیز بگویید، اما زبان بدن شما چیز دیگری بگوید، شنونده شما احتمالاً احساس می کند که شما صادق نیستید. به عنوان مثال، در حالی که سرتان را تکان می دهید نمی توانید "بله" بگویید.
زبان بدن منفی
اگر با گفته ها موافق نیستید یا دوست ندارید، می توانید از زبان بدن منفی استفاده کنید تا پیام شخص مقابل را رد کنید، مانند عبور از بازوها، جلوگیری از تماس چشمی یا ضربه زدن به پاها. لازم نیست با گفته ها موافقت کنید یا حتی آنها را دوست داشته باشید، اما برای برقراری ارتباط موثر و قرار دادن شخص مقابل در حالت دفاعی، مهم است که از ارسال سیگنال های منفی خودداری کنید.
مهارت اول برای ارتباط موثر
مهارت اول برای ارتباط موثر
شنونده خوبی باشید
هنگام برقراری ارتباط با دیگران، ما غالباً بر آنچه باید بگوییم متمرکز می شویم. با این حال، ارتباط موثر کمتر به صحبت و بیشتر به گوش دادن بستگی دارد. خوب گوش دادن به معنای نه تنها درک کلمات یا اطلاعات منتقل شده است، بلکه درک احساساتی است که گوینده سعی در انتقال آن دارد.
بین شنیدن درگیر و به سادگی شنیدن تفاوت زیادی وجود دارد. وقتی واقعاً گوش می کنید صدای واضحی را در صدای کسی می شنوید که به شما می گوید احساس آن شخص چیست و احساساتی را که سعی در برقراری ارتباط دارد. وقتی یک شنونده درگیر کار باشید، نه تنها فرد مقابل را بهتر درک می کنید، بلکه باعث می شوید که آن شخص احساس شنیدن و درک کند، که می تواند به ایجاد یک ارتباط قوی تر و عمیق تر بین شما کمک کند.
مهارت دوم برای برقرار مؤثر
مهارت دوم برای برقرار مؤثر
به سیگنال های غیرکلامی توجه کنید
نوع نگاه، گوش دادن، حرکت دادن و عکس العمل شما نسبت به شخص دیگر، بیش از کلمات به تنهایی می تواند در مورد احساس شما به او بگوید. ارتباط غیر کلامی یا زبان بدن، شامل حالات صورت، حرکات و حرکات بدن، تماس چشمی، حالت صدای شما و حتی تنش و تنفس عضلانی می شود.
توسعه توانایی درک و استفاده از ارتباطات غیرکلامی می تواند به شما کمک کند با دیگران ارتباط برقرار کنید، منظور خود را بیان کنید، در موقعیت های چالش برانگیز حرکت کنید و روابط بهتری در خانه و محل کار ایجاد کنید. با استفاده از زبان بدن باز و برقراری ارتباط چشمی با شخصی که با او صحبت می کنید، می توانید ارتباط موثر را تقویت کنید. همچنین می توانید از زبان بدن برای تأکید یا تقویت پیام کلامی خود استفاده کنید.
از زبان منفی بدن خودداری کنید. در عوض، از زبان بدن برای انتقال احساسات مثبت استفاده کنید، حتی وقتی در واقع آن ها را تجربه نمی کنید. اگر از موقعیتی عصبی هستید می توانید از موقعیت استفاده کنید زبان بدن برای نشان دادن اعتماد کنار آمدن با سیگنالهای اشتباه به نفس، حتی اگر آن را احساس نمی کنید. سعی کنید به جای اینکه به طور موقت با سر به پایین به اتاق بروید، چشمانتان را از خود دور کنید و روی صندلی بلغزانید، سعی کنید بلند بایستید و شانه های خود را صاف بگیرید، لبخند بزنید و تماس چشمی خود را حفظ کنید و یک دست دادن محکم را تحویل دهید. این باعث می شود اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید و به آرامش طرف مقابل کمک کنید.
مهارت سوم برای داشتن ارتباطی مؤثر
مهارت سوم برای داشتن ارتباطی مؤثر
استرس را در جریان نگه دارید
چند بار در هنگام اختلاف نظر با همسر، بچه ها، رئیس، دوستان یا همکاران خود احساس استرس کرده اید و سپس چیزی را گفته اید یا انجام داده اید که بعدا پشیمان شدید؟ اگر بتوانید استرس را به سرعت از بین ببرید و به حالت آرام برگردید، نه تنها از چنین پشیمانی ها جلوگیری می کنید، بلکه در بسیاری از موارد به آرامش طرف مقابل نیز کمک می کنید. فقط در شرایطی که در آرامش به سر می برید، می توانید بفهمید که آیا وضعیت نیاز به پاسخ دارد یا اینکه سیگنال های طرف مقابل نشان می دهد بهتر است سکوت کنید.
به عنوان مثال، در شرایطی مانند مصاحبه شغلی ، ارائه شغل، ملاقات با فشار بالا یا معرفی خانواده عزیز، مهم این است که احساسات خود را مدیریت کنید، فکر کنید و تحت فشار به طور مؤثر برقراری ارتباط کنید.
تسکین سریع استرس برای برقراری ارتباط موثر
هنگامی که مکالمه شروع به گرم شدن می کند، شما به چیزی سریع نیاز دارید تا شدت احساسات را کاهش دهید. با یادگیری کاهش سریع استرس در لحظه، می توانید با خیال راحت احساسات قوی را که تجربه می کنید، حساب کنید، احساسات خود را تنظیم کنید و رفتار مناسب داشته باشید. تشخیص دهید وقتی دچار استرس می شوید. اگر هنگام برقراری ارتباط استرس دارید، بدن به شما اطلاع می دهد.
قبل از تصمیم به ادامه مکالمه یا به تعویق انداختن آن، لحظه ای آرام باشید.
حواس خود را به تمرکز برسانید. بهترین راه برای تسکین سریع و مطمئن استرس از طریق حواس بینایی، صدا، لمس، چشایی، بویایی یا حرکت است. به عنوان مثال، شما می توانید یک نعناع فلفلی را در دهان خود قرار دهید، یک توپ استرس را در جیب خود فشار دهید، چند نفس عمیق بکشید، عضلات خود را سفت و شل کنید یا به راحتی یک تصویر آرام و غنی از حس را به یاد بیاورید. هر فرد به ورودی حسی متفاوت پاسخ می دهد، بنابراین شما باید مکانیزم کنار آمدن را پیدا کنید که برای شما تسکین دهنده باشد.
در موقعیت به دنبال شوخ طبعی باشید. در صورت استفاده مناسب، شوخ طبعی راهی عالی برای از بین بردن استرس هنگام برقراری ارتباط است. هنگامی که شما یا اطرافیانتان شروع به جدی گرفتن مسائل می کنید، راهی برای سبک سازی روحیه با به اشتراک گذاشتن یک شوخی یا یک داستان سرگرم کننده پیدا کنید.
مهارت چهارم برای ارتباط مؤثر
مهارت چهارم برای ارتباط مؤثر
خود را مطرح کنید
بیان مستقیم و قاطعانه ارتباط واضحی ایجاد می کند و می تواند باعث افزایش عزت نفس و مهارت های تصمیم گیری شود. ابراز وجود به معنای بیان افکار، احساسات و نیازهای خود به روشی باز و صادقانه است، در حالی که برای خود ایستادگی می کنید و به دیگران احترام می گذارید. این به معنای خصمانه، پرخاشگر بودن یا خواستن نیست. ارتباط موثر همیشه درمورد درک طرف مقابل است، نه پیروزی در یک بحث یا مجبور کردن نظرات خود به دیگران می باشد.
هنر برخورد با آدمهای غیرمنطقی
آیا شما کار و حرفهای دارید که لازمه آن سر و کله زدن با طیف وسیعی از ارباب رجوع و مردم است؟ آیا شده که هنگام انجام این کار، با آدمهای به کلی غیرمنطقی برخورد کنید که اعصابتان را به هم میریزند؟ آیا گاهی مجبور میشوید که در میهمانیها با یک آشنا یا فامیل دیدار کنید که حرفهای عجیب و غریبی میزند که بر پایه هیچ استدلالی نیستند؟ آیا شما هم جزو کسانی هستید که وقتی میبینید کسی حرفهایش بر پایه استدلالهای منطقی نیست و به طرز غیرمنطقی و غیرعقلایی فکر میکند و چیزهای بیربط را به هم مربوط میکند، اصطلاحا جوش میآورید و در کنار آمدن با سیگنالهای اشتباه حالی که ذاتا آدم صبور و آرامی هستید، به یک دیگ بخار تبدیل میشوید؟!
چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی خود به صورت رو در رو یا از راه دور با چنین آدمهایی سر و کار داریم و مجبور به تحملشان میشویم. ما در قبال این افراد رویکردهای مختلفی انتخاب میکنیم. بسیاری از ماها یک رنج مداوم را بابت تحمل این افراد تحمل میکنند.
اما آیا دانش روانشناسی میتواند مقداری از رنج ما کم کند؟ واقعیت این است که فهم و مدیریت این قبیل آدمها یک مهارت و هنر است که در طی سالها، برخیها به تدریج و به صورت تجربی کسی میکنند.
در حالی که در روانپزشکی و روانشناسی معیارهای بالینی برای تشخیص اختلالات شخصیتی مثل اختلال شخصیتی مرزی، ضداجتماعی و خودشیفتگی وجود دارد، در کمتر منبع یا دوره آموزشی به ما آموزش دیده میشود که چطور میتوانیم در برخوردهای عادی روزانه یا کاری با این افراد، از ذهن و روانمان محافظت کنیم، طوری که خدشهای به روحیه و عملکرد حرفهایمان وارد نیاید.
رزرو هتل
خرید دستگاه لیزر الکساندرایت
خرید ساک پارچه ای
آزمایشگاه
خرید سرور مجازی
در اینجا این آدمهای غیرمنطقی را به دستههایی تقسیم میکنم:
– آنهایی که نمیشود گفتگوی منطقی با آنها داست، آنها استاد پیچاندن و منحرف کردن موضوع گفتگو هستند، دست آخر هم به شما میگویند که خود شما مشکل دارید و توانایی ارتباطی و بحثتان پایین است!
– آنهایی که برداشتهای اشتباه از حرفهای شما میکنند.
– آنهایی که به هیچ حد و مرزی احترام نمیگذارند و از راه رفتن روی اعصاب شما لذت میبرند.
– آنهایی که هیچگاه خودشان را جای شما نمیگذارند و از زاویه دید شما به قضایا نگاه نمیکنند. مثلا وقتی در مورد مشکلات کاری و مسئولیتهایتان با آنها صحبت میکنید یا در مورد محدودیتهایتان میگویید، هیچگاه شما را درک نمیکنند.
– آنهایی که به صورت زبانی یا احساسی از شما سوءاستفاده میکنند.
– آنهایی که حقایق را دستکاریشده ابراز میکنند و آنهایی که دروغگو هستند.
– آنهایی که بعد از گفتگو به آنها همیشه متوجه جنبههای منفی زندگیتان یا ناکامیهایتان میشوید و پس از اتمام صحبت با آنها، افسرده میشوید و حس بدی نسبت به خودتان پیدا میکنید.
– آنهایی که با سکوت، نیشخند، یک جمله کنایهآمیز یا با استدلالهای خیرمنطقی، دیوانهتان میکنند.
– آنهایی که ظاهر معصوم و پاکی به خود میگیرند، اما همیشه به صورت مخفی نقشهها و مقاصدشان را به آهستگی دنبال میکنند و به شما ضربه میزنند.
در اینجا ۶ ترفند ساده برای مدیریت و برخورد با این آدمها را میآورم.
۱- تا جایی که ممکن است، کمتر با این افراد برخورد داشته باشید: این راه حل البته پاک کردن صورت مسئله است، اما به شدت کارا است! هیچ وقت در قابل این افراد مسیح پذیرای رنج نباشید، کاری برای خودتان بتراشید، حتی با کمی بیادبی یا بیاعتنایی سر صحبت را با دیگری باز کنید.
۲- حمله زیرکانه متقابل: اگر نمیتوانید از شر شخص آزاردهنده راحت شوید و او بیوقفه در حال حمله کردن به شماست، کاری کنید که حواسش پرت شود و به فکر رود. اشتباهآمیزترین کار در قابل این افراد این است که بخواهید با گزارههای منطقی آنها را قانع کنید، زرنگ باشید و مثلا با یادآوری یک خاطره ناخوشایند یا موفقیت حرفهای رقیب اصلی او یا یادآوری اینکه او میخواسته چه بشود و در عمل چیزی نشده، به کلی او را گیج کنید. البته باید هنرمند باشید و این کار را با خونسردی و در لفافه انجام بدهید، طوری که حتی خود شخص فکر کند، شما به صورت تصادفی موضوع را پیش کشیدهاید و منظوری نداشتهاید.
۳– بعضی از آدمها ذاتا بدذات نیستند، اما سیستم فکریشان قابل اصلاح نیست، پس هنگام گفتگو با آنها میتوانید بحث را از یک روال منطقی به یک روال احساسی تبدیل کنید، مثلا وقتی نمیتوانید به کارمند زیردست خودتان بفهمانید که از یک کار پرهیز کند و او حاضر به قبول اشتباه او نیست، بگویید که او چقدر آدم پاکنیتی است و اگر کاری که شما میخواهید، انجام ندهد، رقبای کاری او به سرعت از پیشی خواهند گرفت و آخر کار او و خانوادهاش متضرر خواهند شد. در اینجا به جای اینکه به صورت مستقیم اشتباه بودن کار و یا تضاد آن با یک قانون مسلم کاری، به کارمند زیردست گوشزد شود، به ملایمت عواقب کارش به او نشان داده میشود. مهم نیست که او منطق شما را قبول نمیکند، مهم این است که شما به هدف خودتان رسیدهاید.
۴– زیاد و با حرارت صحبت نکنید، انرژی بیخود مصرف نکنید. کم و گزیده سخن بگویید. این کار ضمن اینکه باعث میشود انرژی شما حفظ شود، باعث میشود به شدت برای فرد غیرمنطقی، جذابیت کمتری پیدا کنید و دیگر هدف و سیبل او نباشید.
۵– اشتباه نکنید! شما نمیتوانید با همه تلاشتان شخص غیرمنطقی را به جاده منطق بیاورید، شما نمیتوانید او را با زاویه دید خود آشنا کنید. پس آب در هاون نکوبید و شیوه دیگری انتخاب کنید.
۶– شخص مورد نظر را در جمع گیر بیندازید! هنگام مکالمه دو نفره، شخص غیرمنطقی میتواند با استدلالهای غیرمنطقیاش به شدت شما را آزار دهد، اما همین حرفهای غیرمنطقی در جمع، مبدل به نقظه ضعف او میشوند و وقتی از هر سو شما مورد حمایت قرار بگیرید و شخص غیرمنطقی مورد حمله و استهزاء قرار بگیرد، دیگر جرأت هدف قرار دادن شما را پیدا نخواهد کرد.
شش موردی که گفتم ابزاری حمله و دفاع مناسبی برای شما در قابل افراد غیرمنطقی هستند، تجربه کاری چندسالهام کارایی این موارد را تأیید میکنند.
شما ممکن است خاطراتی در این مورد داشته باشید یا اینکه ترفندهای دیگری بشناسید. در این صورت در قسمت کامنت، این تجارب را با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاه شما