چگونه در بازارهای مالی میلیاردر شویم؟
"میلی" یکی از دوستان من است. او همیشه دوست داشت میلیاردر شود. برای رسیدن به هدفش شغلهای زیادی داشته و کارهای هیجانانگیزی هم انجام داده است. در این مقاله قرار است برای اولینبار راز پولدار شدن "میلی" را منتشر کنیم.
راز پولدار شدن میلی چیست؟ چگونه میتوانیم یک میلیاردر باشیم و چه راههای عملی برای این کار وجود دارد. اگر شما هم علاقهمندید تا این رموز را کشف کنید، تا آخر این مقاله را مطالعه کنید تا از تجربیات میلی استفاده کنید.
پرورش یک ایده
بیشتر افراد با شنیدن کلمه ثروت ذوقزده میشوند. میلی نیز از این قاعده مستثنی نبود. او همیشه با خود فکر میکرد که چرا وارن بافت، ایلان ماسک، جف بزوس و بیل گیتس و. همگی از بزرگترین ثروتمندان دنیا هستند. بهراستی چه عاملی باعث میشود که این افراد نسبت به بقیه آنقدر پولدار باشند؟ چرا من بین آنها نیستم؟ آیا این امکان وجود دارد که آنها از مغز دوم بهره ببرند یا این که قدرتی درونشان باشد که آنها را به یک ابر انسان تبدیل کند. اگر این نظریه غلط باشد و آنها انسان هستند، پس چه تفاوتهایی میان "میلی" و آنها وجود داشت. اولین نکتهای که به ذهن انسان خطور میکند این است که احتمالا این افراد از ضریب هوشی بالاتری برخوردار باشند. طی تحقیقاتی که میلی در اینباره کرد، به نتایج قابل ملاحظهای دست یافت.
آیا برای پولدار شدن باید ضریب هوشی بالا داشت؟
جالب است بدانید که این درست است که همه انسانهای دنیا از ضریب هوشی بالا بهره نمیبرند. اما این نظریه هم درست نیست که افراد باهوش لزوما افراد پولداری هستند. درواقع خیلی از پولدارهای جهان افراد باهوش و با ضریب هوشی بالا نبودند و نیستند. از طرفی دیگر تاریخ هم ثابت کرده است که افراد با ضریب هوشی بالاتر لزوما افراد پولداری نبودهاند.
جی زاگورسکی (Jay Zagorsky) از دانشمندان و محققان دانشگاه اوهایو است. که در همین زمینه تحقیقات بزرگی انجام داده است. افراد شرکت کننده در این تحقیق حدود 7403 نفر بودند و اطلاعات مالی و اقتصادی آنان از سال 2004 گرفته شد.
طبق نتایج این تحقیقات مشخص شد که زمانی که افراد دچار مشکل کلی میشوند، عملکرد آنها با ضریب هوشی بالا و متوسط، با هم برابر هستند.
سادهترین راه برای ثروتمند شدن چیست؟
میلی با بررسی زندگینامه بسیاری از ثروتمندان جهان دستیافت که یک عامل مشترک بین تمام این افراد مشهور وجود دارد و آن داشتن پشتکار است. اکثر ثروتمندان سختیهای زیادی را برای پولدار شدن طی کردهاند، اما آیا واقعا هیچ راه سادهای برای پولدار شدن وجود ندارد؟
طبق نظریه میلی اگر تنها هدفتان پولدار شدن است، راههای ساده زیادی برای ثروتمند شدن وجود دارد:
- برنده شدن در یک لاتاری بزرگ.
- ازدواج کردن با فردی ثروتمند.
- به ارث بردن سرمایه زیاد.
- به دوستانتان بگویید که کل لواسان و فشم را به نامتان بزنند.
- گرفتن ارز و سکه به نرخ دولتی و فروش در بازار آزاد.
- گرفتن وامهای کلان از بانک و پس ندادن آنها.
کسب مال و ثروت از طریق روشهای فوق پیشنیاز مدرک تحصیلی یا داشتن تخصص و ضریب هوشی بالا نمیخواهد. اما پیشنیازهایی را نیاز دارد که در اختیار میلی نبود.
یکیدیگر از روشهای کسب ثروت، پسانداز و سرمایهگذاری در بازارهای مالی است. بسیاری از ثروتمندان دنیا سرمایهگذاران موفقی هستند. میلی نیز در این رابطه کلی تحقیق کرد و به همین منظور وارد بازارهای مالی شد. در بورس سودهای خوبی میکرد و هر سهمی که میخرید سود میداد. کم کم داشت به رویاهایش میرسید. اما پس از مدتی، بازار تغییر جهت داد و همه چیز تغییر کرد. بهطوری که تمام سودها تبدیل به ضرر شد. اینجا بود که میلی یک تلنگر خورد که یک درب همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد. اما میلی چرا ضرر کرد؟ آیا بازار بورس و کلا بازارهای مالی همیشه به همین شکل عمل میکنند؟
ویژگی سرمایهگذاران شاخص
اگر قرار باشد که فقط در بازار صعودی سود کنیم که همه بلد هستند و میتوانند بدون هیچ دانش خاصی سود کنند. هر سهمی را که انتخاب میکنید، کافی است بخرید تا از فردایش سود کنید. اما چه میشود که شخصی در امر سرمایهگذاری و بازارهای مالی از دیگران متمایز میشود. آیا آنها از رانت استفاده میکنند و خبرها را زودتر از دیگران دارند؟
با کمی تحقیق و کسب تجربه شما هم مثل میلی درمییابید که آنها گزینهای دارند که دیگران معمولا آن را در بازارهای مالی رعایت نمیکنند. چیزی که سرمایهگذاران شاخص را از بقیه عموم معاملهگران متمایز میسازد، داشتن استراتژی خوب و مدیریت سرمایه عالی است. میلی فهمید که علت ضرر کردنش در بورس چه بود؛ درحالی که تنها یک قدم با آرزوهایش فاصله داشت.
بعد از شکست میلی در بازارهای مالی چندسالی او را ندیده بودم. یک روز که در خیابان قدم میزدم، میلی را با ظاهری آراسته و پشت یک خودروی گران قیمت دیدم. رفتم جلوتر تا مطمئن شوم که خودش است یا خیر؛ که او با سلامی گرم به سمت من آمد. او به من گفت که بالاخره به آرزوی خود رسیده است و اکنون یک میلیاردر است. از او خواستم که راز ثروتمند شدن خود را به من هم بگوید.
میلی به من گفت: "پول درآوردن و ثروتمندشدن در بازارهای مالی آنطور که من فکر میکردم نبود. این تجارت تنها بخشی از زندگی ما را میکشد؛ اما من این موضوع را درک نمیکردم. در چند سال گذشته حس میکردم چیزی این وسط درست نیست. دلایل شکست هایم را بررسی کردم و به نکات خیلی جالبی برخوردم. مهمترین عامل در عدم موفقیت من نداشتن استراتژی مناسب و مدیریت سرمایه بود."
داشتن مدیریت سرمایه درست و متناسب با استراتژی معاملاتی باهم 80% درصد موفقیت شما را در بازارهای مالی تضمین میکنند. اما اکثر مردم بهجای این که دنبال این موارد باشند، دنبال خرید و فروش سیگنال و کپی تحلیلهای دیگران به همدیگر هستند.
با داشتن مدیریت سرمایه استراتژی معاملاتی مناسب میتوانیم در بازارهای مالی موفق شویم.
اهمیت داشتن استراتژی معاملاتی
سرمایهگذاران و معاملهگران موفق همیشه به استراتژی خود پایبند هستند. بهعنوان مثال وارن بافت هیچگاه طلا نمیخرد. زیرا استراتژی سرمایهگذاری وارن بافت برپایه داراییهایی است که مولد باشند و طلا هیچگاه به خودی خود مولد سرمایه نیست و تنها ارزشش در بازار تغییر میکند. مهم نیست که طلا سود بدهد و یا ندهد؛ زیرا وارن بافت طلا نمیخرد. این یعنی داشتن یک استراتژی معاملاتی.
چارلی گلر (Charlie Geller) و جیمی شیپل (Jamie Shipl) دو دوست بودند که در بورس اوراق بهادار آمریکا فعالیت میکردند. آنها استراتژی جالبی داشتند. چارلی در توضیح استراتژی معاملاتی خود میگوید: "مردم از فکر کردن درباره اتفاقات بد متنفر هستند، بنابراین همیشه احتمالات را دستکم میگیرند."
استراتژی آنها ساده و زیرکانه بود. آنها پس از شناسایی حباب قیمتی با درصد پول کمی، معکوس معاملات بزرگ وارد شرطبندی میشوند. در اینصورت اگر حدسشان اشتباه هم باشد پول کمی را از دست میدهند، اما درصورت درست بودن محاسباتشان، سود هنگفتی بهدست میآوردند.
درست مثل این که با کسی شرط ببندید فردا دنیا نابود میشود، با این تفاوت که هیچ چیز شانسی نیست و پشت این شرطبندی دلایل معقول و محاسباتی وجود داشته باشد. در اینصورت مردم حاضرند ریسکهای بیشتری برای این شرطبندی با شما انجام دهند. به این ترتیب اگر حق با شما باشد میتوانید سود بزرگی بهدست آورید؛ اما اگر غلط باشد پول زیادی را از دست نخواهید داد. بهعبارت دیگر میتوان گفت که چارلی و جیمی ریسک به ریوارد معقولی برای ورود به یک معامله داشتند که شرط اول ورود به معاملاتشان بود. این دو نفر با پایبند بودن به همین استراتژی در بحران 2008 آمریکا سود هنگفتی بهدست آوردند.
IDPay.ir/ketab1401/file
آدرس فروشگاه کتابهای موفقیت و ثروت IDPay.ir/ketab1401/file
چگونه پولدار شویم و پولدار باقی بمانیم؟
۳ اصل ساده برای پولدار شدن و پولدار ماندن
در این نامه اصول علمی و اثبات شده ای را درباره کسب ثروت به شما خواهم آموخت. اما دقت کنید که این اصول حاصل اکتشافات خود من نبوده است. من فکر نمی کنم که اساساً صلاحیت نصیحت کردن شما درباره کسب ثروت را داشته باشم. آنچه که درادامه می گویم حاصل تجربیات و آموزه های میلیونر های بزرگ است که من به دقت مطالعه کرده و در کار و زندگی خود به کار برده و ۱۱۰% نتیجه گرفته ام. و گرنه من آنقدر آدم باهوشی نیستم که تمام این اصول را خودم کشف کرده باشم. اما لااقل آنقدر عقل سلیم دارم که به توصیه افراد موفق و با تجربه گوش کنم و مرتکب اشتباهات آنان نشوم.
۱) همه انسان ها به تدریج می توانند ثروتمند و بی نیاز شوند.
همه ی انسانها، حتی بدون داشتن استعدادی خاص و یا شانس می توانند به تدریج ثروت کسب کنند. می توانند بخشی از دستمزد خود را ذخیره کنند و نهایتا بازنشسته شوند.
چند سال پیش کتابی در این باره می خواندم که ایده ی جالبی را توضیح می داد. شما می توانید فقط با پس انداز کردن پول خود، بدون آنکه نیاز به سرمایه گذاری و ریسک کردن داشته باشید، در کمال رفاه بازنشسته شوید. حتی نیاز به خریدن دوره آموزشی من یا تحصیل در علم اقتصاد هم نخواهید داشت.
کافی است که هرماه ۱۰% از درآمد خود را پس انداز کنید. البته شاید بگویید که تورم در نهایت باعث از بین رفتن ارزش پول پس انداز شده می شود. این درست است. به همین خاطر پیشنهاد می کنم که پول پس انداز شده را صرف خریدن اوراق قرضه ی دولتی کنید. اوراق قرضه سود ثابت و مشخصی دارند. از طرفی هم دولت هیچ وقت ورشکست نمی شود. درنتیجه شما هر سال مقدار مشخصی را به عنوان سود، بدون هیچ ریسکی دریافت خواهید کرد.
حال اگر واقعا باهوش باشید، سود پرداخت شده از طرف دولت را دوباره صرف خریدن اوراق قرضه خواهید کرد. در نتیجه میزان ثروت پس انداز شده ی خود را باز هم بالاتر خواهید برد.
از آنجا که من میزان حقوق فعلی شما را نمی دانم و نرخ اوراق قرضه ممکن است نسبت به زمانیکه شما این را می خوانید فرق کرده باشد، نمی توانم به طور دقیق این محاسبه را انجام دهم.
اما حدس می زنم که با پس انداز کردن ۱۰% در آمد خود به شکلی که گفتم، در ۱۵ تا ۲۰ سال آینده، شما آن قدر ثروت خواهید داشت که نیازی به کار کردن نداشته باشید و فقط به مسافرت بروید.
اما اگر نمی توانید ۲۰ سال تا بازنشسته شدن صبر کنید، اشکالی ندارد. راه های دیگری هم هست اما همیشه یادتان باشد که به دنبال کسب تدریجی پول باشید نه یک شبه ثروتمند شدن.
۲) انتظار برای یافتن فرصتی طلائی جهت کسب ثروت، نهایتاً شما را فقیر و احتمالاً آواره خواهد ساخت.
در اصطلاح عامیانه به این نوع فرصت طلایی “موقعیتی برای زدن و در رفتن” اطلاق می شود یعنی کار-بزن-در-رو.
تجربه نشان داده که اکثر مردم به طور ناخودآگاه دنبال چنین راهی می گردند. و اگر روزی فکر کنند که واقعا روشی سریع آن ها را پولدار میکند، بعضی از اوقات در عرض چند ثانیه کل سیستم باورهای خود را عوض خواهند کرد تا جایی که حتی برایشان مهم نباشد که این کار ” بزن در رو” ممکن است باعث ضایع شدن حق انسانهای بیگناه زیادی شود.
“طمع” می تواند در کمتر از یک ثانیه فردی را به طور کامل دگرگون کند.
مشکل من با “فرصت های طلایی” برای پولدار شدن به این دلیل نیست که ممکن است باعث آسیب زدن به دیگران شود. بلکه به این خاطراست که در هر حال جواب نمی دهد!
اجازه دهید نشان دهم:
فکر می کنید که در یک فرصت طلایی چقدر می توان پول در آورد؟
صد هزار دلار؟ پانصد هزار دلار؟ اجازه دهید فرض کنیم که یک میلیون دلار بتوان کسب کرد. آیا فکر می کنید که یک میلیون دلار برای کل عمر شما کافی باشد؟
در حالت عادی، برای یک فرد معمولی ممکن است این پول کافی باشد. اما من چیز دیگری درباره ی افراد طمعکار می دانم و آن این است که بعد از در آوردن یک میلیون دلار، هرگز قادر به قانع شدن به آن نخواهند بود و به دنبال میلیون بعدی خواهند رفت!
و در همین رفتن به سمت میلیون “بعدی” است که تمام میلیون “قبلی” را در اختیار فرد یا شرکت بعدی قرار خواهند داد که مشغول همان کار فعلی آن هاست : “بزن و در رو!”
و این چرخه برای فرد طمعکار ادامه پیدا میکند تا روزی که…
البته شاید خواننده ی گرامی با خود فکر کند که وی با دیگران فرق دارد و یا اینکه فرصت طلایی وی با دیگران فرق خواهد کرد. در این صورت من برای شما آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم که شانستان را امتحان کنید. بعضی از ما کمتر از اشتباه دیگران درس میگریم و فکر می کنیم که با بقیه متفاوت هستیم. من این را کاملا درک می کنم. اما به نظر من نتیجه ای که در نهایت به آن خواهید رسید این است من و شما با هم هیچ فرقی نداریم و همه در اشتباه کردن به یک انداره استعداد داریم. و دیگران نیز با ما فرقی ندارند.
اما اگر قانع شده اید که فرصت های طلایی و بزن در رو باب میلتان نیست، همانطور که من از آن ها متنفر هستم، حال آماده اید که راه درست کسب ثروت را یاد بگیرید.
و اصل بعدی، شاید یکی چگونه در کمتر از یک سال پولدار شویم؟ از مهمترین قوانینی است که من از”وارن بافیت” یاد گرفتم:
۳) فقط کاری را بکنید که می فهمید.
فقط کاری را انجام دهید که می فهمید، اما در آن حرفه آن قدر مهارت پیدا کنید که هیچ کس نتواند با شما رقابت کند. و بعد تنها کاری که باید بکنید این است که آن کار را مرتب تکرار کنید.
وارن بافیت ثروتمند ترین فرد روی زمین است، وی بیش از ۸۰ سال سن دارد و در طول دهه ی گذشته رتبه ی اول ثروتمند ترین مرد دنیا بین وی و “بیل گیتس”، رئیس کمپانی مایکروسافت دست به دست شده است.
وارن بافت صاحب یک شرکت سرمایه گذاری است که در کمپانی های مختلف سهام دارد.
به طور مثال کمپانی وی سهام همبرگر فروشی مک دونالدز را زمانی که بین ۳ تا ۵ دلار در نوسان بود خرید، قیمت فعلی سهام مکدونالدز چگونه در کمتر از یک سال پولدار شویم؟ ۱۰۰ دلار است.
وارن بافیت فرمول اصلی سرمایه گذاری خود را از استاد خودش “بنجامین گراهام” یاد گرفت که در دانشگاه سر کلاس های وی می نشست. قسمت اعظم آن فرمول برای همه قابل یاد گیری است. جالب است بدانید که خود من آن را از شاگردِ شاگردِ شاگردِ وی آموختم!
به این می گویند آموزش سینه به سینه! البته فرمول ها و شیوه ی سرمایه گذاری وی برای تشخیص سهام موفق در کتاب های زیادی منتشر شده است. اما چه کسی حوصله ی خواندن و یاد گرفتن آن ها را دارد؟ تقریبا هیچ کس!
اما من شخصاً فرمول های وی را یاد گرفتم و بعد از بارها استفاده کردن از آنها باید بگویم که آنقدرها هم پیچیده نیستند و هر کسی که در حد کلاس پنجم ابتدایی ریاضی بداند آن ها را می تواند یاد بگیرد و استفاده کند.
اما نکته مهم این ماجرا، فلسفه ی کلاسیک وارن بافیت است. وی معتقد است که آدم باید فقط کاری را که می فهمد انجام دهد. یعنی اینکه فرصت های طلایی وی را وسوسه نکند.
اجازه دهید با بیان مثالی از شیوه ی سرمایه گذاری وی، این نکته را توضیح دهم:
از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ بازار سهام دنیا شاهد پدیده ی به نام “حباب دات کام” بود.
ماجرا این بود که با به وجود آمدن اینترنت و اقبال همگانی نسبت به آن، همه کمپانی هایی که در زمینه اینترنت فعالیت می کردند، ناگهان رشد بی سابقه ای تجربه کردند.
کافی بود که اسم شرکت شما لغت “آنلاین” و یا “نت” در خود میداشت تا همه در آن سرمایه گذاری کنند. شرکت مایکروسافت نیز در همین دوران سهامش به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت.
تمام سهام داران و مشاوران وارن بافیت به وی توصیه کردند که در مایکروسافت و بعضی از شرکت های آی تی سرمایه گذاری کند.
حال باید به این قضیه توجه داشته باشید که وارن بافیت در دفتر کار خود حتی کامپیوتر هم ندارد!
حتی تا همین امروز نیز وی نیازی به یادگیری آن احساس نکرده است!
اگر اشتباه نکنم، در سال۲۰۰۰ ، زمانیکه حباب دات کام به اوج خود رسیده بود وی نامه ای به سهامداران خود نوشت و گفت که قصد دارد خبر خوبی به آن بدهد:
“ما امسال یکی از بهترین سرمایه گذاری های خود را در شرکت های آجرسازی و سیمان انجام داده ایم. لطفا احساسات خود را کنترل کنید!”
وقتی که این حرف را زد همه شروع به مسخره کردن وی کردند و گفتند که او پیرمردی است که از قافله ی تکنولوژی عقب مانده است.
وارن بافت هرگز در مایکروسافت سرمایه گذاری نکرد. وی در هیچ کمپانی اینترنتی سرمایه گذاری نکرد. وی همچنان به راه خودش ادامه داد: “من فقط در تجارتی سرمایه گذاری می کنم که اصول و طبیعت آن را بفهمم.”
و تقریبا چند ماه بعد، همانطور که وی پیش بینی کرده بود، حباب دات کام ترکید و کمپانی های بسیاری در عرض چند روز نابود شدند!
مثلا کمپانی بزرگ آمازون که کارش فروش کتاب و اجناس مختلف از طریق اینترنت است، در عرض مدت کمی قیمت سهامش از ۱۰۷ دلار به فقط ۷ دلار کاهش پیدا کرد!
خوب به مثالی که زدم فکر کنید: از ۱۰۷ دلار تا ۷ دلار مسافت بسیار زیادی است!
در نتیجه من نیز به این اصل وارن بافیت ایمان کامل دارم. البته معنای این حرف آن نیست که آدم باید فقط کار سابقش را ادامه دهد و تجارت های جدید را تجربه نکند.
نه، به هیچ وجه ! اما مهم است که پیش از آغاز یک تجارت جدید اول درباره ی آن یاد بگیرید، و اصول حاکم بر آن را بفهمید. و کاملا اهمیت دارد که شخص “خودتان” بفهمید، اینکه دوست یا همکارتان آن را می فهمد کافی نیست.
من تا ۲۲ سالگی هیچ چیز درباره سرمایه گذاری در بازار سهام نمی دانستم. یکسال صرف یادگیری آن کردم و بعد به طور فعالانه در آن تجربه کسب کردم. به همین خاطر است که می توانم تا آخر عمر میوه ی این درخت را بچینم.
پس شما هم سعی کنید که در درجه ی اول در کار فعلیتان استاد شوید. دانش و تجربه ی خود را در آن عمیق کنید. تقریبا تا حدی پیشرفت کنید که کسی توان رقابت با مهارت شما را نداشته باشد.
مثلا اگر کارمند حسابداری یک شرکت هستید، به مدرک دانشگاهی خود اکتفا نکنید. شروع به خواندن متد ها و روش های جدید بکنید که همکارانتان نمی دانند. در کنار آن شروع به خواندن درباره ی زمینه هایی که مستقیما به کار شما ارتباط ندارند اما به شکلی مربوط اند. مثلا شروع به خواندن اصول “اقتصاد کلان” کنید. در حین انجام این کار متوجه خواهید شد که از تجربه ی خود در حسابداری می توانید به شکل موثرتری در زمینه ای جدید تر استفاده کنید. در این حالت خواهد بود که شما صاحب مهارتی خواهید شد که بعضی از شرکت ها شدیدا به آن نیاز دارند. آنها به کسی نیاز خواهند داشت که مثل شما در هر دو زمینه خبره باشد. آنها به مهارت شما نیاز دارند اما مشکل دراینجاست که افرادی مانند شما نادر خواهند بود. پس قدرت در مذاکره برای حقوق و مزایای بیشتر در اختیار شما خواهد بود.
متوجه منظورم هستید؟
و اگر می خواهید بستری مناسب برای پیشرفت در کسب و کار ایجاد کنید، می دانید که اول باید فضای ذهنتان را آماده بهره برداری کنید. و این یعنی همان استفاده از قانون جذب
برای پولدار شدن در حسابداری کدام مهمتراست: آموزش حسابداری یا مالیات
امروزتصمیم دارم شما را با واقعیتهای دنیای حسابداری بیشتر آشنا کنم. در این چند سال اخیر بازار حسابداری بسیار داغ شده و علاقمندان به آموزش حسابداری بازار کار هر روز تعدادشان بیش از گذشته می شود. اگر عزمتان را جزم کرده اید تا از طریق شغل حسابداری به موفقیت و درآمد خوبی برسید باید به نکاتی که در ادامه عرض میکنم توجه زیادی داشه باشید.
شما برای پیشرفت در حسابداری باید هم آموزش حسابداری و هم آموزش مالیات را در برنامه کوتاه مدت و بلندمدت خود قرار دهید. مدت زمان بستگی به سطح اطلاعات و تجربیات شما دارد و قطعاً هدفتان. اینکه چه انتظاری اول از خودتان و شغل حسابداری دارید تا متناسب با آن بتوانید پیشروی کنید.
چند مشکل بزرگ درآمدی در حسابداری
اولین مشکل که بسیار مهم است عدم توانمندی حسابداران در حین اجرای کارهاست. وقتی توانمندی و تخصص لازم و کافی نباشد هرچقدر هم تلاش کنید برای چذب پروژه های حسابداری اثربخش نیست. دومین مشکل بزرگ عدم برنامه ریزی برای بروزرسانی اطلاعات در حوزه حسابداری و مالیات است. یک حسابدار باید خودش را مطابق با انتظارات کارفرمایان به روز کند. هم اکنون انتظارات مدیران و کارفرمایان نظم دادن همراه با حل تمامی مشکلات در سیستم حسابداری و مالیات است. اگر بخواهم فهرست وار عمده ترین مشکلات را بیان کنم باید به موارد زیر اشاره کنم:
- راه اندازی نرم افزارحسابداری مناسب مطابق با نوع فعالیت
- ثبت و گزارش دهی به موقع اسناد حسابداری
- ثبت نام و تشکیل پرونده مالیاتی
- اخذ کد اقتصادی
- ارسال فهرست حقوق و دستمزد در اداره بیمه و اداره مالیاتی
- ثبت نام و ارسال اظهارنامه مالیات بر ارزش افزوده
- ثبت نام و ارسال صورت معاملات فصلی
- ارسال اظهارنامه عملکرد و تحریر دفاتر قانونی
این موارد شاخص ترین انتظارات و نیازهای اغلب کافرمایان در جای جای کشورمان می باشد.
آموزش حسابداری یا آموزش مالیات
حالا رسیدیم به عنوان اصلی این نوشته، به نظر شما کدامیک مهمتراست؟ اگر نظر من را بپرسید پاسخ من اینگونه است: آموزش حسابداری و آموزش مالیات هر دو مکمل یکدیگر هستند و هیچ حسابداری با تسلط بر یکی از موارد نمی تواند کسب و کار خود را از طریق شغل حسابداری راه انازی کند. نکته مهم اینجاست چطور و چگونه باید این آموزش ها را پشت سربگذارید؟
برای پاسخ این سوال هم راهکار خوبی به شما پیشنهاد میکنم. اگر به فکر کسب درآمد در این بازار پرنیاز هستید نباید زمان را از دست دهید. باید سعی کنید در کوتاه ترین زمان ممکن خودتان را به روز کنید و طوری آموزش ببینید تا به تنهایی و بدون نیاز به معرف و یا سرمایه خاصی اولین پروژه حسابداری خود را جذب کنید.
من خودم سالها با این مشکل دست و پنجه نرم میکردم. یعنی سالیان درازی را صرف کارآموزی،اشتغال در حسابداری، مدیرمالی و معاون مالی نمودم تا متوجه شدم که دقیقاً چه مواردی را اگر میدانستم در کوتاهترین زمان ممکن به مقصد اصلی ام میرسیدم. هم اکنون این کلید با ارزش را در اختیار علاقمندان گذاشته ام تا با تکمیل اطلاعات خود بتوانند از تجربیات من در این سالها استفاده کنند تا خودشان بدون سردرگمی در شغلی که خودشان مدیر آن هستند مشغول شوند.
یک راز مهم
راز مهم این است که شما نیاز نیست کلی زمان برای یادگیری مالیات و قوانین آن به همراه حسابداری صرف کنید . شما باید تکنیکهای اجرایی خاص حسابداری و مالیات را کاملاً واقعی بیاموزید. من تمامی این نیازها و راه حل های آنها را در یک بسته ویدئویی همراه با نکات آن در جزوه جمع آوری کرده ام تا با بهره گیری از آنها ضمن تسریع فرآیند یادگیری،خیلی زود بتوانید بطور مستقل کسب و کار خود را راه اندازی کنید.
معرفی و دانلود کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟: زنهای مهربان پولدار نمیشوند: 57 اشتباه رایج خانمها در کسب پول
برای دانلود قانونی کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
برای دانلود قانونی کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابراه
معرفی کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟: زنهای مهربان پولدار نمیشوند: 57 اشتباه رایج خانمها در کسب پول
لوئیس پی. فرانکل در کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟ دریچهاى نو را به روى بانوان شکیبا و دلسوز مىگشاید تا استقلال مالى را به معناى واقعى دریابند؛ زنان مهربانى که فقط به رفاه و امنیت کانون گرم خانواده مىاندیشند و خودشان را فراموش کردهاند.
دربارهی کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟
یک دختر، از لحظهى تولد تا هیجده سالگى به والدینى خوب، از هیجده تا سى و پنج سالگى به توجهات مناسب، از سى و پنج تا پنجاه و پنج سالگى به یک شخصیت خوب و از پنجاه و پنج سالگى به بعد به پول نقد نیاز دارد. بیشتر بانوان و دختران تصور میکنند که وظیفهی آنها در این دنیا، بچهداری، خانهداری و رسیدگی به امور خانواده است و نمیتوانند در کسب و کاری فعالیت داشته باشند و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی کنند، چه تفکرات اشتباهی!
اکثر زنان به فکر این هستند که تمام درآمدشان را برای زندگی و فرزندان خود مصرف نمایند و هرگز به بالا رفتن درآمد و جایگاه اجتماعیشان نمیاندیشند. کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟ (Nice girls don't get rich) به شما بانوان عزیز میآموزد که الگوهای قدیمی را کنار بگذارید و یاد بگیرید تا یک زندگی مرفه و مستقل برای خود بسازید.
تاکنون کتابهای زیادی در رابطه با کمک به زنان برای رسیدن به اهداف مالیشان نوشته شده است، اما چرا بیشتر خانمها نسبت به آقایان، زیرخط فقر زندگى مىکنند؟ چرا زنان بین چهل و پنج تا پنجاه و چهار سال، بیست و هشت درصد کمتر از مردان هم سال خود درآمد دارند؟ چرا زنان به دنبال دستیابى به سهمى عادلانه از ثروت موجود در جهان نیستند؟ از همه مهمتر اینکه چرا زنان، توصیههاى عالى موجود در همهى آن کتابها را به کار نمىگیرند؟
این کتاب فقط دربارهى برنامهریزى مالى صحبت نمیکند، بلکه به تدبیر مالى هم مىپردازد. کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟ به زنان یاد میدهد تا در راه اندوختن ثروت مورد نیاز براى داشتن یک زندگى مرفه، کماکان به الگوهاى قدیمى و تفکرات سنتى پایبند نباشند. این به آن خاطر نیست که ما زنها در مقایسه با مردان، درآمد بسیار کمى داریم، بلکه به این دلیل است که نباید در گوشهاى از محل کار خود بنشینیم و به این درآمد کم قانع باشیم. اینها، علت نیستند، بلکه نشانهاند.
عنوان اصلی این کتاب زنهای مهربان پولدار نمیشوند است. اکثر زنان یا حتی مردان فکر میکنند که اگر یک زن خوب و مهربان باشد، کفایت میکند؛ زنی که تنها به فکر فرزندان و امور خانهداری است و اصلا شرایط زندگی خودش اهمیتی ندارد! به چه دلیل؟ ما زنان تا کی باید با این تصورات و عقاید اشتباه زندگی کنیم؟ بهتر است از یک جایی به بعد مصممتر از قبل به فکر پیشرفت و استقلال مالی خودمان باشیم و اشتباهات گذشتهمان را جبران کنیم.
زنان درآمد زیادى ندارند، زیرا در سراسر زندگى خود پیامهاى ضد و نقیضى دریافت کردهاند که با این جمله آغاز مىشود: «چون آنها دختر هستند». هیچ یک از کتابهایى که در زمینهى برنامهریزى مالى، در سراسر دنیا نوشته شدهاند، به فردى که روى طنابى راه مىرود که یک سر آن، آگاهى عقلانى است به اینکه زن باید توجه بیشترى به امنیت مالى خود داشته باشد و سر دیگر آن احساس عاطفى است در مورد اینکه چگونه مىتوان هم ثروتمند شد و هم نقش دلسوزانهى خود را حفظ کرد، کمکى نمىکنند. لوئیس پی. فرانکل در این کتاب 57 اشتباه رایج زنان را در کسب پول مورد بررسی قرار داده است.
کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟ برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای تمام بانوانی مناسب است که میخواهند درست و به اندازه خرج کنند، اصول اولیهی پول درآوردن را یاد بگیرند و اشتباهات گذشتهشان را جبران نمایند تا تبدیل به زنی مستقل شوند.
جملات برگزیدهی کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟
- زنان را با یک فرهنگ نادرست زنانه شستوشوى مغزى دادهاند که به آنها آموخته است پول با گناه، بدکارى و هر نوع خشونت ارتباط مستقیم دارد. براى از بین بردن ترسهاى ضمیر نیمه هشیار و توهمات عجیبى که واژهى «پول» در ذهن بیشتر زنها ایجاد مىکند، به کتب جامعى نیاز است. (بتى لهان هرگان)
- همیشه در ذهن شما رقابتى درونى جریان دارد، بدون توجه به مسابقهى بیرونى که در آن شرکت کردهاید. میزان آگاهى شما از این رقابت درونى، تعیین کنندهى تفاوت بین شکست و پیروزى شما در مسابقهى بیرونى است. (تیم گالوى)
- براى بسیارى از خانمها، ایجاد نارضایتى براى یک فرد دیگر - به ویژه اگر آن شخص یک مرد باشد - برابر است با طرد شدن از سوى وى. در حالى که اگر زنان پذیراى این خطر نباشند، هیچگاه نمىتوانند به اهداف خود دست یابند. (برگرفته از کتاب به سوى روانشناسى نوین زنان)
با لوئیس پی. فرانکل بیشتر آشنا شویم:
او نویسندهی پرفروشترین کتابهاى ملى سال و رئیس انجمن بینالمللى مربیگرى، واقع در شهر پازادناى ایالت کالیفرنیاست. لوئیس پی. فرانکل (Lois P Frankel) در زمینهى اصلاح عملکرد بانوان در محل کار و توانمند ساختن آنها، تحقیقاتى بینالمللى انجام داده است. سازمانها و شرکتهاى مشهورى از جمله سازمان هوافضاى «الیدسیگنال» و شرکتهاى «آمگن»، «باسکین _ رابینز»، «سیتى آوهوپ»، «لاکهید مارتین»، «میلر بروئینگ»، «نورتراپ گرومان»، «والت دیسنى»، «وارنر براس»، میزبان سخنرانىها و جلسات مشاورهى او بودهاند.
در بخشی از کتاب خانمها چگونه پول درآورید؟ میخوانیم:
آیا تا به حال دقت کردهاید برنامهى کارى مردان بسیار منظمتر از زنان، بهویژه زنان متأهل و صاحب فرزند است؟ علت آن فقط یک عامل است، اینکه زنها فرصتى براى مراقبت از سلامتى خودشان ندارند یا نمىخواهند داشته باشند. هیچوقت نگویید من از لحاظ جسمى هیچ مشکلى ندارم. در حقیقت بسیار خوششانس هستید اگر بتوانید خود را وادار کنید که حداقل هفتهاى یک روز به یک باشگاه ورزشى بروید. مطمئن باشید زمانى را که در آن جا سپرى مىکنید اوقاتى خوش خواهد بود، زیرا از اینکه براى خودتان وقت گذاشتهاید احساس خوبى مىکنید. بعد از خروج از آن جا هم آمادگى بیشترى دارید تا کارهایتان را در طى روز انجام دهید.
زنها فقط به فعالیتهاى ورزشى بىتوجه نیستند، آنها گاهى وقت دندانپزشکى خود را لغو مىکنند تا کارى براى دیگران انجام دهند. برخى زنان فرصت رفتن به آرایشگاه و سالم نگهداشتن موهاى خود را نیز ندارند، زیرا کار سایرین در اولویت قرار دارد.
شاید بپرسید این چه ربطى به ثروتمند شدن دارد؟ همانگونه که پیش از این هم گفتم ثروتمند شدن تا حد زیادى به ذهنیات شما در این باره بستگى دارد. طبق یکى از بررسىهاى انجام گرفته، توانایى افراد براى رسیدن به استقلال مالى و داشتن یک درآمد قابل اطمینان، به شدت تحت تأثیر وضعیت سلامتى آنها در سراسر زندگى است. پس مراقبت از جسم و روح براى داشتن صبر و تحمل براى کسب درآمد، بهرهبردارى و لذت بردن از ثروت، بسیار ضرورى است. چه فایده دارد که شما به همهى اهداف مالى خود برسید، اما سلامت جسمانىتان از بین برود؟ من به نوبهى خودم مىخواهم از نظر روحى و جسمى، از ثروت لذت ببرم.
فهرست مطالب کتاب
سخنی کوتاه از مترجم
مقدمه
فصل 1: زنان و ثروت
چرا شما ثروتمند نیستید؟
خانمهاى مهربان، پولدار نمىشوند
فهرست خود - ارزشیابى
جدول امتیازات تست خودارزشیابى
تفسیر امتیاز نهایى
پاسخهاى خود را تحلیل کنید
آیندهى خود را تصور کنید
خرافات و باورهاى نادرست در مورد زنان و ثروت
فصل 2: شرکت در مسابقهى ثروت
اشتباه 1: تکاپویى به منظور بقا، نه ثروت
پندهاى آموزنده
اشتباه 2: فقدان یک هدف مالى
پندهاى آموزنده
اشتباه 3: عدم آگاهى از دارایى خالص
پندهاى آموزنده
اشتباه 4: شرکت در رقابت بدون نیتى براى برنده شدن
پندهاى آموزنده
اشتباه 5: توجه به صحبتهاى افراد منفىباف
پندهاى آموزنده
اشتباه 6: ایجاد حد و مرزهاى غیرضرورى
پندهاى آموزنده
اشتباه 7: عدم هماهنگى میان راهبرد و عملکرد
پندهاى آموزنده
اشتباه 8: ماندن در یک موضع امن
پندهاى آموزنده
فصل 3: مسئولیت امور مالى خود را بپذیرید
اشتباه 9: بهبود وضع مالى را در اولویت قرار ندادن
پندهاى آموزنده
اشتباه 10: بالا نبردن معلومات اقتصادى
پندهاى آموزنده
اشتباه 11: در مورد مسائل مالى، بىتفاوت بودن
پندهاى آموزنده
اشتباه 12: اهمیت دادن به غرور مردان، بیشتر از ثروتمند شدن خودتان
پندهاى آموزنده
اشتباه 13: اعتماد نداشتن به نداى درون
پندهاى آموزنده
اشتباه 14: اعتماد کردن به افراد فاقد صلاحیت
پندهاى آموزنده
اشتباه 15: روشن کردن تکلیف مسائل مالى از شروع زندگى مشترک
پندهاى آموزنده
اشتباه 16: به یک پدر تنبل و بیکاره، اجازهى شانه خالىکردن از زیربار مسئولیت را دادن
پندهاى آموزنده
اشتباه 17: عدم رسیدگى به سرمایههاى مادى زندگى (خانه، اتومبیل،. . . )
پندهاى آموزنده
اشتباه 18: عدم توجه به مهمترین سرمایهى زندگى: خود شما
پندهاى آموزنده
فصل 4: پول خود را با دقت خرج کنید
اشتباه 19: زیربار قرضهاى سنگین رفتن
پندهاى آموزنده
اشتباه 20: پول خرج کردن را همچون یک تکیهگاه عاطفى پنداشتن
پندهاى آموزنده
اشتباه 21: هنگام خرید، احساسى برخورد نکنید
پندهاى آموزنده
اشتباه 22: خریدهاى اینترنتى
پندهاى آموزنده
اشتباه 23: خرید از روى هوس
پندهاى آموزنده
اشتباه 24: خرید از روى عذاب وجدان
پندهاى آموزنده
اشتباه 25: جبران زمان از دست رفته
پندهاى آموزنده
اشتباه 26: تشخیص ندادن نیازها از خواستهها
پندهاى آموزنده
اشتباه 27: تسلیم فشارهاى اجتماعى شدن
پندهاى آموزنده
اشتباه 28: سندروم نخستین شغل
پندهاى آموزنده
اشتباه 29: خرج کردن پول به منظور صرفهجویى در آن
پندهاى آموزنده
اشتباه 30: تحقیق نکردن در مورد قیمتها به دلیل کمبود وقت
پندهاى آموزنده
فصل 5: یادگیرى اصول اولیه در مورد پول
اشتباه 31: نداشتن برنامهریزى مالى
پندهاى آموزنده
اشتباه 32: پرداخت صورت هزینهها، نه مدیریت مالى
پندهاى آموزنده
اشتباه 33: هماهنگ نکردن موجودى حساب جارى با چکهایى که صادر مىکنید
پندهاى آموزنده
اشتباه 34: غافل شدن از صورتحسابهاى دورهاى ماهیانه
پندهاى آموزنده
اشتباه 35: امضاى گزارش مالیات بر درآمد، بدون مطالعهى دقیق آن
پندهاى آموزنده
اشتباه 36: نادیده گرفتن مبالغى که خرج نمىشوند
پندهاى آموزنده
فصل 6: پسانداز و سرمایهگذارى به منظور رفاه مالى در آینده
اشتباه 37: نداشتن هیچگونه سرمایهگذارى به نام خودتان
پندهاى آموزنده
اشتباه 38: مدیریت نادرست ثروتِ به ارث رسیده
پندهاى آموزنده
اشتباه 39: مخالف بودن با خطر کردن
پندهاى آموزنده
اشتباه 40: اندیشیدن به اینکه سرمایهگذارى با پول ناکافى چیزى را تغییر نمىدهد
پندهاى آموزنده
اشتباه 41: آمیختن احساسات با سرمایهگذارى
پندهاى آموزنده
اشتباه 42: خرید خانه را به تعویق انداختن
پندهاى آموزنده
اشتباه 43: پسانداز به جاى سرمایهگذارى
پندهاى آموزنده
اشتباه 44: استفاده نکردن از مشاورههاى مالى
پندهاى آموزنده
اشتباه 45: فکر نکردن به از کار افتادگى غیرمنتظره
پندهاى آموزنده
فصل 7: بالا بردن پتانسیل درآمد در کار
اشتباه 46: کار کردن در مشاغل کم درآمد
پندهاى آموزنده
اشتباه 47: کار کردن با درآمدى کمتر از آنچه استحقاق را دارید
پندهاى آموزنده
اشتباه 48: نادیده گرفتن مزایاى جانبى
پندهاى آموزنده
اشتباه 49: مطالبه نکردن برخى هزینههاى شرکت که از جیب خود پرداختهاید
پندهاى آموزنده
اشتباه 50: بخشیدن وقت خود
پندهاى آموزنده
اشتباه 51: کاهش دستمزد یا بهاى کارى که انجام مىدهید
پندهاى آموزنده
اشتباه 52: مطالبه نکردن دستمزدِ کارى که انجام دادهاید
پندهاى آموزنده
فصل 8: در بهکارگیرى پولهاى خود، زرنگ باشید
اشتباه 53: ناتوانى در مذاکره
پندهاى آموزنده
اشتباه 54: قرض دادن پول به دوستان و اقوام
پندهاى آموزنده
اشتباه 55: دور ریختن پول
پندهاى آموزنده
اشتباه 56: دفاع نکردن از حقوق قانونى خود هنگام طلاق یا اتمام شراکت کارى
پندهاى آموزنده
اشتباه 57: پذیرفتن سبک زندگى غیراصولى که فرزندانتان خواهان آن هستند
پندهاى آموزنده
فصل 9: سخن نهایى
برنامهى فعالیتها
دربارهى نویسنده
چگونه در اقتصاد ایران با رانت پولدار شویم؟/ خاطرات یک رانتخوار: آقای رئیس جمهور دوستت داریم
سال ۹۶ بود که پولم را از بانک خارج کردم و با ارز ۳۷۰۰ تومانی، ۶ میلیون دلار خریدم. تازه از اون سکههای ارزون حراجی بانک مرکزی هم خریدم و درجا تو بازار فروختم.
دنیای بورس: رضا خسروشاهی در سرمقاله امروز روزنامه «دنیای اقتصاد» موضوع رانت در اقتصاد کشور را جذابتر بیان کرده است که در ادامه آورده شده است:
آقای رئیسجمهور دوستت دارم. آقای رئیسجمهور دوستت دارم، میدانی چرا؟ در سال ۹۳ تولیدی کوچکی داشتم. به دلیل اوضاع بد بازار، آن را ۱۰ میلیارد تومان فروختم و پولم را با نرخ سی و چند درصد توی چند بانک و موسسه مالی اعتباری گذاشتم و در سال ۹۶، شد ۲۲ میلیارد. علاوه بر اون، از سال ۹۳، رفتم توی کار واردات.
خوشبختانه با نرخ دلار تقریبا ثابت تا قبل سال ۹۶، سود خوبی داشتم و همهاش رو ملک میخریدم و اجاره میدادم.
سال ۹۶ بود که پولم را از بانک خارج کردم و با ارز ۳۷۰۰ تومانی، ۶ میلیون دلار خریدم. تازه از اون سکههای ارزون حراجی بانک مرکزی هم خریدم و درجا تو بازار فروختم. در سال ۹۷ هم توی همون بحبوحه با ارز ۱۴۰۰۰ تومان فروختم و ماحصلش شد ۸۴ میلیارد تومان. پول حاصله را وارد بورس کردم و با یک چرخی که در بورس زدم و شاخص هم به خاطر سیاستهای داهیانه دولت دوبرابر شد و خوشبختانه رسیدم به ۱۷۰ تا. یکی دو تا خرید و فروش ماشین لوکس کردم و تا الان رساندمش به ۲۰۰ میلیارد تا.
ولی چگونه در کمتر از یک سال پولدار شویم؟ لذتبخشترین قسمت اینجاست که تو این سالها، دیگه لازم نبود که مثل زمانی که تو کار تولید بودم با مالیات درگیر باشم و هم مالیات سود نکرده را بدهم به اسم یک موجودی به نام علیالراس و هم مالیات ارزش افزوده را. تازه این مامورهای مالیاتی که سودشان در بیشتر مالیات گرفتنه، اسناد هزینههای من رو قبول نمیکردند و من رو مجبور به دغلبازی میکردند. عوضش، از سال ۹۳ تا الان به لطف معافیتهای متعدد روی تمام درآمدهایی که به دست آوردم و قصه اش را براتون گفتم، یک ریال هم مالیات ندادهام، کاملا هم قانونی.
راستی دفتر واقعی وارداتمون تهران بود؛ ولی دفتر اصلی را در یکی از استانهای محروم ثبت کردم که بگذارید اسمش را نگویم. خوشبختانه معاف از مالیات شدم و شرمنده شما شدم. اون چند واحد آپارتمانی هم که گفتم خریدم رو هم اجاره دادهام و خوشبختانه برای اجاره اینها هم از مالیات معاف هستم. خداییش شماها خیلی خوبین.
اما طفلک رانندهام که عصرها بعد از ساعت ۴ از سر کار میآد دنبال من و کارهام. چهار میلیون تومان حقوق قراره بگیره، ولی بدبخت بینوا قبل از اینکه حقوقش را بدهند، اول مالیاتش را ازش میگیرند. خیلی گناه داره، نکنین تورو خدا!
خلاصه، داشتم میگفتم. در گیر و دار جهش ارزی ۹۷-۹۶ بودیم که خدا رو شکر ارز ۴۲۰۰ رسید. عجب چگونه در کمتر از یک سال پولدار شویم؟ نعمتی بود. البته برای من که تونستم بگیرمش. بعدا هم که درش رو بستین و فقط برای کالاهای اساسی باز نگه داشتین، زدم تو خط واردات کالاهای اساسی. عالی بود، عالی! خیلی اساسی بود. وارد میکردیم و با دو دست چرخاندن، تقریبا با قیمت بازار میفروختیم. سود دلچسبی بود. تازه خدای ناکرده فکر نکنید رشوه دادیما! همهاش کاملا قانونی بود!
تازه من مثل بعضی رفقا نرفتم از بورس کالا جنس بخرم و سر کوچه با قیمت بازار بفروشم و دو برابر سود کنم؛ چرا که شما بورس رو هم با ارز ۴۲۰۰ قیمتگذاری کرده بودین. اگر وارد این بیزینس شده بودم که خدا میدونه الان اوضاعم چی بود.
ولی این ارز ۴۲۰۰ای یک خوبی دیگهای هم داشت. خانم بچهها بعضی چیزا رو ارزونتر میخریدند، هم خانواده ما و هم این راننده بدبختم. ولی خب، اون بیچاره پولی نداشت که چیز زیادی چگونه در کمتر از یک سال پولدار شویم؟ بخره ولی جای شما خالی، از چای و شکر و کره و پنیر صبحمون گرفته تا شیشلیک ظهر و کیک و بیسکویت عصر و جوجه کباب شبمون، به برکت شما خیلی خوب و ارزون بود.
فقط نمیدانم چی شد که این همسایه ما که تولیدی دارو داشت به خاک سیاه نشسته الان. عجیب بود. آخه شما که داشتی ارز ۴۲۰۰ای به واردات میدادی، نمیدونم چرا این طفلک بدبخت شد! خب دیگه، بالاخره چوب نفهمیش رو میخوره. هر چی بهش گفتم تولید رو ول کن و بیا پیش خودم، گوشش بدهکار نبود. الانم داره سبد کالا میگیره چون درآمد ماهش، زیر ۵ میلیون شده.
با وجودیکه از ۹۷ تا الان واردات خیلی سخت شده ولی خب، از یه بعدی خوب هم شده. به هر کسی اجازه نمیدن و دست زیاد نیست و بازار دست خودمه. خدا الهی خیرتون بده. تازه، تعرفه گمرکی رو هم با ارز ۴۲۰۰ای حساب میکنین. خیلی خوبین، خیلی. رقبای داخلیمون خیلی شاکین. دلم براشون میسوزه ولی خب من چه کنم، قانونه مملکته دیگه.
راستی یادم رفت بگم. از چند سال پیش توی یکی از موسسات مالی که همهاش این بانک مرکزی بیسواد میگفت اینها غیرمجازند، پول داشتم. غیر مجاز کدومه؟!! ساختمون داشت شیک و تر و تمیز و کاملا هم علنی. یعنی چی غیر مجاز؟!! مگه توی این مملکت یک دکه غیرمجاز هم میشه بزنی؟! خداییش سودآوریشون خوب بود. نمیدونم توی چه بیزینسی بودند؛ ولی به ما که سود ۴۸ درصد میدادند. علیای حال، این بانک مرکزی مزاحم یه مدت اومد جلوشون وایساد؛ ولی ما به شما اعتماد داشتیم که شما پول ما رو نمیخوری. خوشبختانه آخرش هم حق به حق دار رسید و ما هم پولمون رو گرفتیم. دستتون درد نکنه! چی بود الکی میگفتن بحران بانکی. کدوم بحران؟ ما که بحرانی ندیدیم. همه چیز عالی بود و خوشبختانه با کمک همین بانکها ثروت ما چند ۱۰ برابر شده تا الان.
ولی از همه جالبتر قصه شریکمه که بعد از فروش تولیدی تو سال ۹۳، پا شد رفت توی یکی از این کشورهای بد که بذارین اسمش رو نگم. اول از همه، با چه بدبختیای تونست پولش رو بذاره توی بانک اونجا. میگفتند پولشویی و این سوسول بازیا. آخه مگه شستن پول بده؟ بهتره که، تمیز میشه! خلاصه بعد از یک سال فهمید که سود سپردهاش نیم درصده و نه ۵۰ درصد. بیچاره ۵/ ۰ درصد رو فکر کرده بود ۵۰ درصد منظورشونه. به تخیلش هم نمیرفت که کسی واسه کمتر از یک درصد پولش رو بذاره بانک.
آخر سال هم که شد، یک نامه بهش دادند و گفتند فلان مقدار مالیات همین نیم درصده. آخ آخ! چقدر دلم براش سوخت. بعد خواست بره سهام بخره دید متوسطش ۸ درصده. دید نه بابا نمیارزه. گفت بره تو کارهایی که ما اینجا خیلی روتین و قانونی میکنیم. ۶ماه نگذشته بود اومدن سراغش و به جرم پولشویی الان تو زندانه. پولش هم نه تنها زیاد نشد که فعلا بلوکه شده. آخه اونجا حسابهای ملت رو چک میکنن و نمیذارن که کسی زیرآبی بره.
خلاصه اینکه خدا میدونه این چند سال به ما چه گذشت. البته بگمها، این مسائل فقط مال دوره شما نبودهها. قبلیها هم تقریبا همینجوری بوده با کمی تفاوت توی هر دوره. ولی خب، وظیفه ما تشکره ومن از صمیم قبل از شما سپاسگزارم.
در ضمن، فکر نکنی ما زحمات شما رو هم نمیبینیما. بیمه سلامت که معرکه است. یک ریال نمیدم برای درمان. بامزه اش اینجا بود که خودشون زنگ زدند که آقا شما نمیخواهید عضو بیمه سلامت دولتی شوید. من هم از همه جا بیخبر گفتم چرا که نه.
راستی بابت یارانههای ماهانه هم خیلی سپاسگزارم. هر بار که خواستند قطع کنند، دوباره وصل شد.
تازه، بابت دانشگاههای دولتی خوبتون هم سپاسگزارم. بچه هام رو که حسابی خرج کتاب و کلاس کنکورشون کردم فرستادمشون پزشکی و وکالت توی یه دانشگاه دولتی. ماشاا.. هر دو الان خوب پول در میآرند. یه ریال هم به شما ندادهاند، نه برای تحصیل و نه برای مالیات درآمدشون.
از بابت آب و برق و گاز هم که تقریبا مفتی بهمون میدین خیلی خیلی مدیونتونم. جالبه که شنیدم تولیدکنندههای برق هم ورشکستهاند، درسته؟ از اون بامزهتر میگن شرکت نفت هم ورشکستهاست و حسابی به بانکها بدهکاره. آخه چقدر بی عرضهاند این مدیراشون. گازوییلی که هزینه تمام شدهاش میگن نزدیک هزار تومنه رو دارند میدن ۳۰۰ تومان. به نظرتون اینا یه مشکلی ندارن؟!
یه چیز خوب دیگه هم این سیستم بانکیه که مثل آب خوردن هر چی پول میخوام جابهجا کنم، بهصورت تقریبا مفت و بی دردسر انجام میشه. نه کارمزدش عددیه، نه مالیاتی داره، نه معلوم میشه برای چی جابهجا میکنیم. همینجوریا بود که تونستیم پارسال کلی ارز خرید و فروش کنیم و سود کنیم دیگه.
فقط سوالی که برام مونده اینه که این همه خدماتی که ارائه میدین و این دم و دستگاه بزرگ دولتی رو با چه پولی میگردونین؟ اگه میشه به ما هم یاد بدین. چون تا جایی که حساب و کتاب میتونم بکنم، پولی که از ما به شما رسیده خیلی خیلی کمتر از پولیه که از شما به ما رسیده. یه چیزی با یه چیزی نمیخونه که من نمیفهمم. خداییش اقتصاددونایی که دوروبرتون هستند، خوب کلکهایی یادتون دادنا!! من که نفهمیدم.
در نهایت اینکه، خیلی خیلی دوستتون دارم، آقای رئیسجمهور. دعا میکنم شما همیشه باشین و خیرتون به ما جاری باشه.
دیدگاه شما